گروه مقالات: در اواخر دههی هفتاد شمسی، جریانی سیاسی – رسانهای که روشهای تندروانهای را برای رسیدن به اهدافش برگزیده بود هجمهای را به حادثهی عاشورا آغاز کرد و با خوانش اشتباه از آن واقعه و میل مردم به بزرگداشت و یادآوری پرشور هر سالهی آن این موضوع را خشونت زا قلمداد کرد و به زبانها و روشهای مختلف خواستار کمرنگ شدن این ماجرا شد.
از گروههایی که به این نگاهِ آن جریان افراطی اعتراض میکردند گروهی بودند که در آن زمان به کفن پوشان خودجوش مشهور بودند. سالها گذشت و اتفاقات مختلفی در ساحت سیاسی – رسانهای کشور روی داد تا به این روزها رسیدیم. در این روزها واقعهی عاشورای حسین (ع) را نه مبداء خشونت که نشانی از قیام برای اصلاح امور مینامیم.
عاشورای حسین (ع) را نه نماد میل به جنگ و خونریزی که نشانهای از صلح و مدارای پیام آور حق میشناسیم و عاشواری حسین (ع) را نمادی میبینیم از دور کردن امت از اختلاف و جنگ و کشتار. این نگاه که دقیقا نقطهی مقابل نگاه آن جریان افراطی اواخر دههی هفتاد است هم معترضانی دارد. همان کفنپوشان خودجوش که در آن روزگار اعتراضشان برای این بود که چرا آن جماعت تندرو و رسانههایشان حسین (ع) و قیامش را مصداق خشونت مینامند در روزگار ما که معتدلین جامعه عاشورای حسین (ع) را ضدخشونت معرفی میکنند هم باز معترضند البته در این روزگار اسمشان شده است دلواپس! اما به چه دلایلی عاشورای حسین (ع) را باید نمادی دانست از ضدیت با جنگ و خشونت و دور کردن امت از نزاع و کشتار و اختلاف؟
یکم. این که حضرت حسین (ع) نه به قصد جنگ که به قصد لبیک گفتن به دعوت و خواست اکثریت مردم کوفه و نخبگان این شهر به سمت آن جا به راه میافتد. و در این مسیر اهل بیتش او را همراهی میکنند. و قصد و نیت این عازم شدن به آن دیار اصلاح امور با همراهی اکثریت بود. قیامی علیه حاکم جور بعد از اطمینان یافتن از آن که این اصلاح خواست اکثریت است و هم چنین این خواست اکثریت مورد حمایت طبقهی نخبگانی جامعه نیز هست.
پاسخ امام حسین (ع) به نامهی مردم کوفه: . . . اگر او (مسلم بن عقیل) برای من بنویسد که طبقهی اهل فضل و خردمندان کوفه اظهارات شما را تایید میکنند بزودی به سوی شما حرکت خواهم کرد پاسخ مسلم بن عقیل به امام حسین (ع) : . . . به محض وصول نامه به طرف کوفه حرکت کنید چرا که مردم طالب شمایند و نسبت به خاندان اموی علاقهای ندارند. دوم. دوری گزیدن امام حسین (ع) از شروع جنگ را میتوان در چند مقطع به خوبی مشاهده کرد. سخنان حسین (ع) بعد از مواجهه با حر بن یزید ریاحی و لشکریانش که در مقابل امام قرار گرفته بودند. (قبل از اقامه نماز ظهر) : . . . من به سوی شما نیامدم تا این که نامههای شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شماایم پس اگر بر سر عهد خود هستید من به شهر شما میآیم و اگر آمدنم را ناخوش میدارید من باز میگردم. (بعد از نماز عصر): . . . اگر شما برای ما چنین حقی قائل نیستید و نامههای شما با گفتارتان یکی نیست من از همین جا باز خواهم گشت. بعد از این سخنان و جواب حر که این نامهها را قبول ندارد و باید امام را به سوی عبیدالله ببرند حضرت حسین (ع) سه بار خواستار بازگشت میشود تا از شروع نزاع و خونریزی جلوگیری کند و اینها نشانههای روشنی است از این که آن حضرت تمام تلاشش را برای جلوگیری از جنگ و خونریزی کرده اند.
سوم. چند روز بیشتر تا واقعهی عاشورا نمانده بود که امام حسین (ع) تصمیمی میگیرد که میتوان آن را الگویی بسیار کاربردی برای بشر امروز دانست؛ تصمیم به ملاقات با عمربن سعد بعنوان کسی که فرمانده سپاهی است که برای جنگ و و کشتار آمده است. نام این ملاقات را هر چه که بگذاریم چه نهیب چه مذاکره چه هر اسم دیگری در نتیجه فرقی ایجاد نمیشود. نتیجهی این دیدار مهم نامهی عمربن سعد است به عبیدالله. نامهای که فحوای آن اجازه گرفتن از عبیدالله است برای پایان دادن به این صف آرایی و رفع حصر از حسین (ع) و یارانش و اجازه بازگشت دادن به آنها اما امان از بیخردیها و افراط جوییهای عبیداللهها و شمرهای تاریخ.
چهارم. دور کردن یاران همراه از آسیبهای جنگ قریب الوقوع که تمام تلاشها برای جلوگیری از آن انجام شده است. شب عاشورا میشود امام خطبهای میخواند و در انتهای آن به یارانش میگوید... از سیاهی شب برای دور شدن از محل خطر استفاده کنید. این مردم مرا میخواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند.