به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۱۰ - ۱۰:۳۳
 
۵۸
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۶ ساعت ۱۱:۵۵
کد مطلب : ۱۱۸۶۴۱
درباره دو پرونده متفاوت

«سکوت یک طرفه» و «پدیده‌ی نادر»!

1- سکوت یک طرفه
پرونده‌ی مهدی هاشمی و حواشی پیرامون آن با اینکه در ظاهر بسته شده است اما همچنان درباره‌اش گفته می‌شود و در آخرین نمونه از این دست اظهارنظرها شاهد اظهارات زاکانی درباره‌ی نقش این فرد در پرونده‌ی کرسنت بودیم. درباره‌ی موضوع کرسنت به دلیل مصوبه‌ی شورای عالی امنیت ملی با یک سکوت رسانه‌ای از سوی دولت‌مردان طرف هستیم. سکوتی که فقط توسط آنان که هر روز در رسانه‌های اصول‌گرایان متهم می‌شوند رعایت شده است و حضرات دیگر با آزادی نزدیک به مطلق همیشگی شان درباره اش هر روز نطق می‌کنند و مقاله می‌نویسند.

درباره‌ی پرونده‌ی مهدی هاشمی هم یک چنین وضعیتی بوجود آمده است به گونه‌ای که با انتشار غیر قانونی کیفرخواست او، همه از عناوین اتهامی اش با خبرند اما کسی از دفاعیات او مطلع نیست. دستگاه قضایی هم بواسطه‌ی محدودیت‌های قانونی یا مصالح دیگر تمایلی به انتشار کیفرخواست و دفاعیات مهدی هاشمی ندارد. در نتیجه بهتر است همان‌ها که کیفرخواست را به شکل غیر قانونی منتشر کرده بودند شرط انصاف را رعایت کنند و مواردی که متهم در دفاع از خودش مطرح کرده را هم به اطلاع مردم برسانند.

این شکل یک طرفه به قاضی رفتن که جناب زاکانی و یارانشان به آن خو کرده‌اند دیگر جواب نمی‌دهد و مردم آگاه‌تر از آن هستند که بتوان با چنین نمایش هایی عده‌ای که فرصت دفاع از خود را ندارند را در افکار عمومی محکوم کرد. خوب است ایشان و دیگرانی که چنین رفتار ناپسندی را برای سیاست ورزی شان برگزیده‌اند نتیجه‌ی انتخابات94 را با خود همیشه مرور کنند و به یاد بیاورند که مردم چگونه به نمایش‌های فساد ستیزی که چند روز مانده به انتخابات راه افتاد بود با صدای بلند نه گفتند.


2- پدیده‌ی نادر به نام مرتضوي
بررسی عملکرد سعید مرتضوی در این دو دهه احتمالا هر کسی را به این نتیجه برساند که مرتضوی پدیده‌ای عجیب و غریب در ساحت سیاسی و قضایی تاریخ ایران است. فردی که بخشی از اصول‌گرایان در آزمون پزشکی دانشگاه آزاد در سالهای پیش به او هجوم آوردند تا محکومش کنند، اصلاح‌‌طلبان در جریان توقیف فله‌ای مطبوعات سعی کردند تا جایی که می‌توانند جلوی‌ ترکتازی‌هایش را بگیرند و در نمونه‌ی آخری هم در جنایت کهریزک بخشی از اصول‌گرایان و اصلاح‌‌طلبان با هم به دنبال محکوم کردنش بودند.

با این وجود در همه‌ی این سالها او به کارهایش ادامه می‌داد و این تلاش‌ها هیچ تاثیری در روند کاری او نگذاشت و حتی کار به جایی رسید که در دولت احمدی‌نژاد با وجود آنکه نقشش در جنایت کهریزک و شهادت چند جوان معترض، اظهر من الشمس بود به ریاست صندوق تامین اجتماعی بعنوان یکی از نهادهای دولتی با گردش مالی بسیار بالا منصوب شد.

به واقع چه می‌شود که فردی با چنین مختصاتی که بحران‌های مختلفی را برای نظام جمهوری اسلامی سبب شده است سال‌ها در دستگاه قضا در پست مهمی جا خوش می‌کند و در نهایت با بی‌تدبیری اش باعث مرگ عده‌ای می‌گردد و بعد از آن هم به جای آنکه مجازات شود و به سزای عملش برسد در یک نهاد مهم دولتی به پست ریاست می‌رسد؟

امروز هم که بعد از سال ها، رسیدگی به یکی از پرونده هایش به سرانجام می‌رسد با نامه‌ی عذرخواهی نمایش تازه‌ای به راه انداخته است و با شهید خواندن جوانان رفته از این دنیا که تا همین چندی پیش اراذل و اوباش نامیده می‌شدند و به قول حضرات‌‌‌ با بصیرت‌‌‌ جز پروژه‌ی شهید‌سازی فتنه گران بودند قصد مظلوم نمایی را دارد. امید است دستگاه قضایی به دیگر پرونده‌های دادستان سابق تهران هم رسیدگی کند و هم چنین تحت تاثیر نامه نگاری‌هایی از این دست قرار نگیرد.