به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۶:۳۳
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۱ ساعت ۱۷:۴۳
کد مطلب : ۱۲۰۲۴۸
مقاله وارده

پيش شرط اصلي تحول‌خواهي و اصلاحات

روح الله قاسم‌زاده

گروه مقالات: با نگاهي به تحرکات سينوسي و مقطعي جامعه ايراني درجهت پيگيري مطالبات بزرگ سياسي، تجارب قابل لمس بسياري به دست خواهد آمد. گذري بر عوامل و علل توفيق يا شکست نيروهاي پيشرو راههاي بسياري پيش پاي تحولخواهان امروزين مي‌گذارد که البته هيچ کدام به معناي گام نهادن درمسيرهاي شکست خورده پيشين نيست. اگر بخواهيم با تصوري اجمالي نقطه آغازين تحولخواهي جدي و مدرن ايران را مشروطه گري بدانيم و مدل امروزين آن را اصلاح طلبي – که هردوجريان هم شکستهاي متعدد را تجربه کرده‌اند و هم پيروزي‌هاي مقطعي فراوان – و در پي کشف علل و عوامل پيروزي آنان باشيم، يک عنصر مهم را دراين حرکات همواره حاضر و ناظر مي‌بينيم؛ عنصر اتحاد و هم آوايي. يعني انگاه که نيروهاي تحولخواه حول يک محور، سازوکار و برنامه گردهم آمده‌اند و نواها يک چيز را طلب کرده است، پيشرفت‌هاي قابل تاملي به دست آمده و اگر پاي تفرقي درميان بوده شکستهاي بعضا غيرقابل پيش بيني بر گرده‌ي نيروهاي تحولخواه سوارشده است.

البته بجاست يادآوري شود که سعي نگارنده نه در پافشاري بر عدم ذکرمطالبات است و نه درعدم مطالبه گري از رئوس تشکيلاتي تحولخواهان و طرح ديدگاههاي مختلف؛ چه انکه وجود اين تنوع و تلون را موجبات پويايي يک جريان اصيل مي‌دانم. اما اعتقاد براين است اگر جريان تحولخواه مي‌خواهد نيرومند گام بردارد و با نخبگان حاکم برسرِگذار به تحولخواهي بادستي باز و زباني گويا و قدرتمند چانه زني کند، ناگزير بايستي يکدستي و وحدت رويه را درسازمان خود تقويت کرده تا بدين وسيله با بسيج به موقع منابع و نيروها، استحکام بازوي مدني خودرا به رخ رقيبان بکشد.

عالمان علوم سياسي نيز به تفضيل مقدمات گذار به تحول را سازماندهي، انسجام و پرهيز ازشکاف و اختلاف دروني ذکرکرده‌اند و فراهم آوري سايراسباب و عوامل را نيز منوط به اين گذاره مي‌دانند. و امروز باوجود عوامل و استعدادهاي گوناگوني که حکم چراغ سبزرا براي جاري شدن تحول و تغيير درسپهرسياسي دارند، بيش ازپيش به اين هم آوايي نيازمنديم وهرگونه ايجادشکاف، تفرقه، گريز ازرهبري واحد و تعلل در بسيج منابع مي‌تواند سالها و گامها مارا از رسش به هدفها به عقب براند.

و عقب رانده شدن دراين برهه حساس و تاريخي (که علت حساس ناميده شدنِ آن مجال ديگري مي‌طلبد) رکود و نوميدي چندساله را به بدنه اين جريان تزريق خواهد کرد که راديکاليسم بي‌هدف و بي‌انجام يکي از کوچکترين فرزندان آن است. و راديکاليسمي که ازدل رکود زائيده شود فرجامي جز شکست و شکست و منحرف شدن از مسيرعقلاني افق‌هاي چشم‌انداز اصلاح طلبي درايران نخواهد داشت.

به زعم بنده نهايت خوش باوري است که با درخواب پنداشتن رقيب و سرخوش از دو پيروزي نيم بند در خرداد92 و اسفند94 پرگار مرزبندي به دست گرفته وسازناکوک شکاف را کوک کنيم. و بسيج اجتماعي - سياسي به وجود آمده ذيل بيرق اصلاح طلبي را سرشکسته و ناباور به مرداب رکود گسيل‌ سازيم. امروز تحولخواهي بيش از هرزمان ديگري تشنه لبيک به اتحاد و هم آوايي است. بايست از اين فرصت بکر در جهت تقويت و پررنگ‌ترکردن مطالبات مشترک و گفتگو درباب اولويت بخشي به مطالبات غيرمشترک نهايت استفاده را برد. و دراين ميانه پيشنهاد به احزاب و دسته جات سياسي اين است که از غلطِ تاريخي فعاليت و کاربري انتخاباتيِ صرف بيرون آمده و باطرح و نقش بخشي به مطالبات مشترک، بازشناساندن ضرورت اتحاد و فراهم آوري وسايل پيشبرد و تقويت اين عنصر مهم و ناجي، نقش موثري را در همراهي با اين مسير و ابزارش داشته باشند.