رضا صادقیان
روزنامه بهار: اعتماد مردم به خبرهای صدا و سیما طی سالهای اخیر نه تنها بهبود نیافته، بلکه با شتابی قابل لمس روند نزولی را نشان میدهد. در میان نظرسنجیها انجام شده، کشور فنلاند رتبه نخست را از آن خود کرده است، ولی آمار رسمی از میزان اعتماد مردم به خبرهای منتشر شده از سوی صدا و سیما در دست نیست. آمارهای منتشر شده از سوی تلویزیون مناسبتی است، به جای نشان دادن کلیت نظر مردم و بازگو کردن میزان اعتماد مردم به این سازمان، مدیران این نهاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به صورت گزینشی اقدام به انعکاس نظرات مردم میکنند. میتوان گمان برد چنانچه آمارهای پرافتخاری وجود میداشت صدها بار منتشر شده بود.
مهمترین و اساسیترین افزایش کماعتمادی در تفاوت و دوگانگی است که بیننده با شنیدن خبرهای صدا و سیما دارد. خبرهایی که ارتباط مستقیم با زندگی او ندارد، در صورتی که ارتباط داشته باشد بیننده نشانهایی از این تغییرات را در زندگی خود لمس نمیکند. بارها و بارها از فقر عریان مردم دیگر کشورها گفته و برنامههای مستند در همین راستا نشان داده می شود اما خبری از فقر مردم کوچه و بازار خودمان در تلویزیون نیست. چنین عملی دامن زدن به ترویج زیست دوگانه و بلکه چندگانه است، نمایی که به ما مربوط نیست با صدای بلند به گوش ما رسانده و تصویرهایی که هر روز شاهد آن هستیم پاک و به جای آن تصاویر دشتهای پر گل نشان داده میشود. بیننده تصویری را میبیند هیچوقت امکان تجربهاش را نخواهد داشت.
گام برداشتن مدیران ارشد صدا و سیما به سوی پذیرش تغییرات و پذیرفتن وضعیت جدید در دنیای رسانهها بسیار سنگین و گاهی بیاندازه دیر هنگام است. مدیران صدا و سیما بیش از آنکه تصمیمسازانی چابک باشند گرد انبوهی از نظم خود ساخته و دست و پا گیر، و نظرات سلیقهای گرفتار شدند. در دورهای که سریالهای ترکی، آمریکای جنوبی و آمریکایی از سر و شانه شبکههای ماهواره بالا میرفتند و وقتهای خالی شهروندان را با صرف کمهزینهترین وسایل ارتباطی جمعی پر میکردند مسئولان صدا و سیما همچنان دلخوش پخش سریالهای ایام ماه مبارک رمضان بودند و کمتر به دیگر ماههای سال نظر داشتن. بخش گستردهای از برنامههای خود را به برنامههای مجری محور با حضور کارشناسان تکراری پر میکردند، در این میان شهروندان انتخابی دیگر میکردند... صدا و سیما هم راه خود را میرفت.
پذیرش این نکته که سینما و تلویزیون نقش سرگرم کننده را در دنیای امروز بازی میکنند و نه تبلیغگرایانه هنوز برای برخی از مدیران رسانه ملی روشن نیست. شاید هم تصویری دقیق از چنین وضعیتی داشته باشند ولی آنچه به عنوان خروجی بر روی آنتن صدا و سیما میرود ملاک ارزیابی است و نه آنچه مدیران ادعا دارند. نمیتوان به طور کلی منکر پخش برنامههای طنز و سرگرمی شد، با این حال امکان برقراری تعادل میان این برنامهها و دیگر برنامههای سیاسی فراهم نیست.
حجم و تکرار برنامههای سیاسی و استفاده از کارشناسان تکراری در میان برنامههای صدا و سیما آنقدر فراوان است که میتوان در هر ساعتی به یکی از این برنامهها دسترسی داشت. سخنان تکراری که نمونهاش را میتوان در ساعتی دیگر و روزی دیگر مشاهده کرد. گویی مدیران ارشد سازمان براساس سیاستی نانوشته وظیفه خود میدانند در برابر هر تغییری و بوجود آمدن شرایط جدید موضعگیری کنند و این مواضع را از زبان کارشناسان قابل اعتمادش بیان کند.
راهاندازی شبکههای استانی برای هر مدیری که در داخل یک سازمان عمری گذرانده باشد، بسیار جذاب است. هیچ کدام از مدیران به کوچکتر شدن حوزه خود رای نداده و نمیدهند، گویا هرچه شمارگان میز و صندلی و پستهای سازمانی بزرگتر باشد برای مدیران صدا و سیما جذابتر است. سوال اینجاست؛ طی سالهای گذشته کدام یک از شبکههای استانی توانستهاند به غیر از پخش خبرهای استانی موفق به جذب مخاطب شوند؟ تکرار سریالهای قدیمی و فیلمهای سینمایی تکراری کدام دلربایی را در جهت جذب مخاطب انجام میدهد؟ تقریبا هیچ!
شاید دیدن نمایی کوتاه سریالهای قدیمی یادآور خاطرات نوجوانی و جوانی باشد، ولی نمیتوان تردید کرد که بیننده را جذب نمیکند. تولید صدها و هزاران سریال پرکشش به زبانهای مختلف و فراگیر شدن فیلمهای زیرنویس و دوبله جایی برای بازبینی سریالهای دهه 60 و 70 شمسی نمیگذارد. دوران دیدن و پخش این سریالها سالها پیش به پایان رسید، با این حال بازپخش این برنامهها زمان زیادی از جدول پخش برنامههای روزانه را به خود اختصاص میدهد. برنامههای دافع بیننده ولی آنتن پُرکن!
تقویت، بازنگری و یافتن راههایی برای به دست آوردن اعتماد از دست رفته ساده نیست. نمیتوان با پخش یک یا دو سریال چند قسمتی داستانمحور و سرگرم کننده دلخوش بود، مسئله امروز صدا و سیما اینجاست که شهروندان حتی به برنامههای سرگرم کننده با دیده تردید مینگردند، بخشهای مربوط به اخبار و خصوصا خبرهای سیاسی که جای خود دارد. سریالهایی که قرار بوده روایت کننده بخشی از تاریخ معاصر باشند، خود به معضل سوزاندن اعتماد مردم تبدیل میشوند و به جای فراهم کردن جاذبه نقش دافعه را بازی میکنند.
کسب اعتماد دوباره شهروندان به صدا و سیما یکشبه و با پخش چند قسمت از برناهههای طنز به دست نخواهد آمد، نیاز به اعتماد سازی و نگاه داشت اعتماد هستیم. کسب اعتماد یکبار و برای همیشه نیست. بییندگان هیچ تلویزیون و برنامهای هیچوقت چک سفید امضا به تهیه کنندگان برنامهها نداده و نمیدهند، هر گاه احساس کنند سازندگان برنامه در جهانی دیگر زیست میکنند و این گفتارها هیچ رابطهای با زندگی آنان پیدا نمیکند در کسری از ثانیه دکمه تعویض کانال را فشرده و در میان هزاران برنامه ارایه شده آنچه را میجوید که خواهان دیدنش است. یادمان نرود: خیلی زود دیر میشود و صدها هزاران میلیارد در جهت کسب ناچیزترین دستاوردها از میان میرود.