کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

راست رفتیم حلزون دیدیم؛ چپ رفتیم حلزون دیدیم!

شما دلتان برای هشت میلیاردش تنگ مي‌شود!

1 مرداد 1392 ساعت 8:30

گروه فرهنگ و هنر: جامعه بشري، امروزه برای به دست آوردن آخرین، سريع‌ترين، تازه‌ترين و دقيق‌ترین اخبار و برنامه‌ها، گزینه‌هاي فراوانی پیش رو دارند این مسئله کار و وظیفه گردانندگان دستگاههای ارتباط جمعی را به مراتب دشوارتر مي‌کند و اگر رسانه ارتباط جمعی نتواند به بهترین روش ممکن به مخاطبانش ارائه خدمات کند در این کارزار پر رقیب و بزرگ نمي‌تواند به حیات خود ادامه دهد.اتفاقی که اگر رسانه ملی در صدد تغییر در رویکرد خود نسبت به مخاطب نباشد دیر یا زود برایش رخ خواهد داد. رسانه ای که از انقلاب سال ۵۷ به بعد قرار بود به مانند دانشگاهی برای افزایش آگاهی‌هاي مردم عمل کند.


ليلا واحدي


در طول سالیان اخیر سیستم عریض و طویل صدا و سیما، روز به روز بزرگتر شد و مانند باقی سیستمهای مدیریتی کشور؛ مدیران آن به کمیت و تعداد،بیش از کیفیت و محتوا بها دادند و حاصل این نگرش، وجود بیست شبکه تلویزیونی و چندین شبکه رادیویی است که در مخاطب گیری؛ موفقیت چندانی به دست نیاوردند و شبکه‌هاي جدید سیما به جای صرف بودجه برای ساخت سریال‌هاي جدید، به تکرار تکراری‌ترین سریال‌ها و برنامه‌هاي چند سال اخیر روی آوردند و عملا به جای جذب مخاطب، او را به سوی جم تی وی و فارسی وان تشویق کردند. اگر نگاهی اجمالی به برنامه‌هاي سیما داشته باشیم، چند نکته اساسی در مورد محتوای این برنامه‌ها مشخص مي‌شود.

برنامه‌هاي صبحگاهی سیما را انبوهی از برنامه‌هاي مثلا «گفتگومحور» پر مي‌کند. برنامه هایی که از یک یا چند مجری پر حرف محترم یا محترمه، و یک کارشناس محترم یا محترمه و تعداد فراوانی پیامک، تشکیل مي‌شود. برنامه هایی که سعی دارد در مدت زمان یک ربع یا حداکثر نیم ساعت نظرات کارشناس را که دامنه‌اي وسیع هم دارد به بیننده منتقل کند. اما دراین میان مجری برنامه با سوالات با ربط و بی ربط هر چند دقیقه یک بار، حرف کارشناس بنده خدا را قطع کرده، او و بیننده را به مرز جنون مي‌کشاند. نکته‌اي که دراین میان ذهن را درگیر مي‌کند این است که سیما، و اساسا روح و مغز بینندگان به چند برنامه گفتگو محور که اکثرا هم مباحث تکراری دارند، نیاز دارد؟

و سوال عمیق تر اینکه آیا مي‌شود در یک برنامه تلویزیونی هم درباره، فلسفه هگل، مثنوی مولانا، منطق الطیر عطار و هزاران مفهوم مهم صحبت کرد و هم پخت مسما بادمجان را آموزش داد؟
رسانه ملی ایران، برای برقراری ارتباط با مخاطب؛ ابزارهای محدودی را در اختیار دارد که یکی از مهمترین آنها سریال‌ها و فیلم‌هاي تلویزیونی است؛ ابزاری که متاسفانه در سالیان اخیر به دست مافیای نا اهل افتاده و روز به روز شاهد افت کیفیت تولیدات سیما هستیم.

ساخت سریال‌هاي فاخر کار دشوار و پر هزینه‌اي است. اما اگر به دست توانایی سپرده شود:
مي‌توان مختار دید و به مظلومیت مولا بیشتر پی برد، تاریخ عاشورا را درست و در عین حال دراماتیک فهمید.
مي‌توان امام علی دید و جهان بینی حضرت امیر را دوباره مرور کرد.
مي‌توان صاحبدلان دید و در بند حفظ جز قران نبود بلکه جان قران را حفظ کرد.
مي‌توان نرگس دید و مقام زن را بهتر درک کرد.
مي‌توان میوه ممنوعه دید و از غرور و اعتماد بنفس کاذب دست شست.
مي‌توان پایتخت دید و خوشبختی در عین سادگی آموخت.
مي‌توان برره دید و از ته جان خندید.
مي‌توان او یک فرشته بود؛ اغما.... را دید و مطمئن بود که هوای نفس همواره در پی آدم ابوالبشر است.
حیف و صد حیف که؛ یوزارسیو، زمانه؛ بزنگاه؛ خروس؛ ملکوت؛ چندمین خورشید و.... جای آموزش و لذت؛ حسرت و بد آموزی تحویلمان مي‌دهند.

در عصری که بیننده تلویزیون برای پر کردن اوقات فراغتش هزاران کانال در اختیار دارد. سریالی که ساخته مي‌شود باید از همه نظر بتواند با سریال‌هاي فارسی وان و جم تی وی، رقابت کند. زیبایی‌هاي بصری برای بیننده ایرانی؛ مي‌تواند در درجه دوم اهمیت باشد، به شرط آنکه، سریال حرف و محتوای جدیدی را برای بیننده ارائه کند. نمي‌توان با کارگاه شمسی و مادام به رقابت حریم سلطان و شمیم عشق و عشق ممنوع رفت.

طبق آنچه مدیران و روسای رسانه ملی در تعریف وظایف و رسالت‌هاي خود ارائه مي‌دهند، صدا و سیما باید مانند دانشگاهی باشد که، بتواند شیوه‌هاي درست زندگی، مهارت‌هاي مختلف و کاربردی در زندگی امروزی، تعالیم آسمانی دین، و برنامه‌هاي تفریحی درست و متناسب با شان مردمان ایران را تهیه و رائه کند اما در این راه دچار تناقضی درد آور و آشکار شده است. از یک سو وظیفه خود مي‌داند که مردم را به ساده زیستی و دوری از تجملات ترغیب کند و از سویی دیگر با پر کردن تلویزیون از آگهی‌هاي تبلیغاتی که مخاطب را به مصرف این کالاها سوق مي‌دهد، در عمل عکس مسئولیت خود عمل مي‌کند.

چگونه مي‌توان مردم را به ساده زیستی تشویق کرد و در سریال ها؛ خانه‌هاي متراژ پانصد به بالا نشان داد. چگونه مي‌توان قناعت را یاد مردم داد اما در برنامه‌ها ی سیما؛ اتومبیل‌هاي خاص و حساب‌هاي پر پول به نمایش گذاشت؟ چگونه مي‌توان از ازدواج آسان داد سخن داد؛ ولی تالارهای پذیرایی آنچنانی نشان جوان دم بخت داد؟

تناقض رنج آوری که تنها از دو طریق مي‌توان بر آن فائق آمد یا رسانه ملی، رسالتش را در آموزش و پرورش مردم به کناری گذارد و حلزون را مقدم بداند، یا برای این دم خروس و قسم حضرت عباسش فکری کند. دو سال است که تلویزیون با کسری بودجه وحشتناکی روبروست؛ و در این میان بیش از هر قشر دیگری، کودکان بی دفاع ایران زمین، اسیر خاله‌ها و عموهایی شده اند که جیغ و دست و هورا یادشان مي‌دهند. الهی الهی؛ که هر روز به تعداد خاله‌ها و عموهایش اضافه مي‌شود؛ بدون آنکه این خاله‌ها و عموها چیز جدیدی جز " لباسشویی"یادش دهند.

روی سخن با مدیران سیماست

الهی الهی که اگر بودجه ندارید قرض کنید اما نگذارید این موسساتی که از کودکی؛ یک کودک برای پر کردن جیبشان استفاده مي‌کنند در تلویزیون جولان دهند. مغز و روان والدین را به آتش بکشند که ببینید این بچه‌اي که پانصد تا عدد حفظ است، و فقط حفظ است، نقالی مي‌کند بی آنکه مفهومش را بداند؛ رکورد فلان بازی را دارد.

در موسسه ما چنین توانمند و تیز هوش گشته است؛ پس قرض کنید؛ از همه زندگیتان بزنید و کودکتان را در موسسه ما ثبت نام کنید، وگرنه هم شما والدین بی مسئولیتی هستید و هم کودکتان از هم سالانش عقب مي‌ماند. تصور کنید پدر و مادری که ندارند؛ و خوشبختی کودکشان را در گرو این موسسات پول پرست مي‌بینند، چه فشار سنگین روحی را تحمل مي‌کنند. رسانه ملی باید بداند که مسئول است در برابر کودک بی دفاعی که به امیدی پای برنامه‌هاي سیما مي‌نشیند.

روابط عمومي‌و زبان سخن گوی رسانه به زعم بسیاری از صاحبان دانش، مجریان و گویندگان آن رسانه هستند. و سیمای ایران در این مورد مهم؛ فراوان اهمال کاری کرده است. جز چند گوینده خبره خبر و چند مجری صاحب دانش و صاحب سبک، بقیه زمانی که پای فن بیان در میان است با تپق‌هاي اعصاب خرد کن که هر چند وقت یکبار لطیفه مردم مي‌شود؛ و تلفظ غلط کلمات؛ در مي‌مانند، تپق زدن برای هر فردی ممکن است امری عادی باشد؛ اما نه برای کسی که پول مي‌گیرد که تپق نزند. رسانه ملی یک کشور مسلمان شیعه؛ که در برابر انواع تهاجمات ناحق قرار دارد، برای معرفی دین؛ معرفی صاحبان دین، معرفی مکتبی که برایش زندگی‌ها و جان‌ها داده شده است چه کرده است؟

زلال احکام یا رساله سخن گو؛ در رسانه ملی که وقت و فرصتش اگر به دست اهلش بیافتد طلاست؛ همان شرعیاتی را آموزش مي‌دهد که؛ همه طلاب عزیز و مبلغان دین مي‌توانند در سراسر کشور آن را آموزش دهند. (در کار آن عزیزانی که برای این برنامه؛ نامه! هم مي‌نویسند مانده‌ام)
سمت خدا، آفتاب شرقی؛ تا نیایش، بر آستان جانان.... کدامشان توانستند رکورد پربیننده بودن را بشکنند. کدامشان توانستند دهان به دهان مردم بچرخند و ملت یکدیگر را برای دیدنش ترغیب کنند؟

ساخت یک برنامه مذهبی، تنها به کارشناس و مجری حوری وار نیاز ندارد. به مخاطب شناسی، به موقعیت شناسی؛ به درک عمیق از دین؛ و به شناخت همه ابعاد زندگی بشر نیاز دارد. اینکه چند ثانیه مانده به شروع اخبار؛ حدیثی از ائمه در صفحه تلویزیون دیده شود؛ و در هیاهوی شروع خبر گم شود، و یا گوینده اخبار کارش را با درود به رسول الله شروع کند؛ برای تبلیغ دین کافی است؟

هنر رسانه و مبلغان دین در این است که آنچه که هزار و چهارصد سال پیش بر بشریت عرضه شد، امروز طوری ملموس و زیبا ارائه کنند که فطرت هر انسانی ناخود آگاه به سویش جذب شود. در این دنیای پر تناقض سیما سوال عمیقی که ذهن را در گیر مي‌کند این است که از نظر سیما نشان دادن بانوان بد حجاب و بی حجاب؛ و تصویر ساز موسیقی، دقیقا چه زمانهایی حلال است؟ و چه زمانهایی حرمت دارد؟ اعتماد به اخباری که از هر رسانه پخش مي‌شود؛ به این سادگی به دست نمي‌آید، به ویژه آنکه در عصر کنونی هزاران؛ راه کسب اخبار وجود دارد.

قطعا اگر رسانه ملی تظاهرات آزادی خواهی مردم ترکیه را حمایت از بشار اسد معرفی کند.
اگر تصویر بسته نامزد ریاست جمهوری چنان بسته گرفته شود که؛ جمعیت اطرافش معلوم نشوند.
اگر اعتراضات چند ده نفری یک صنف خاص در اروپا را، تظاهرات علیه نظام سرمایه داری غرب عنوان کند و هرروز از بدبختی‌ها و مصائب مردم اروپا گزارش ویژه داشته باشد اما یادش برود که مردم ایران هم، جنسی از همان مشکلات؛ اما با حجمي‌ به مراتب بزرگتر و سنگین تر از ان دست به گریبانند.
همان اعتماد اندک مردم به رسانه هم از بین خواهد رفت و بی بی سی فارسی؛ وی او ای، الجزیره، العربیه و....، هر آنچه به نفع خود است به مردم القا خواهند کرد.

و اکنون چند جمله پایانی خطاب به رئیس رسانه ملی، در باب بلایی که حلزون بر سر مردم آورد.
بودجه شما که ته کشید چشمان ما به جمال حلزون روشن شد. راست رفتیم حلزون دیدیم؛ چپ رفتیم حلزون دیدیم؛ و به قول طنازی حلزون که مي‌بینم ناخود آگاه مي‌خواهم از او امضا بگیرم.
کاری به مردان جا افتاده آن تیزر که دغدغه زندگی شان صورتشان بود؛ که هر روز صبح در آینه از دیدنش غصه مي‌خوردند ندارم.

کاری به آن بانوان محترم هم ندارم که صورتشان زیر آن شال و روسری تشخیص داده نمي‌شد تا بفمهی چین و چروکی هست یا نه؟ کاری به ساخت ایران بودنش هم ندارم و حتی کاری به این هم ندارم که تا چند وقت پیش این محصولات؛ جز محصولات بی کیفیت ماهواره محسوب مي‌شد و اصلا مناسب استفاده نبود!

کاری به آن بزرگوارانی هم که فقط صد و نود و نه هزار تومان دادند و صابون و کرم خریدند ندارم! کاری به این نکته ظریف هم ندارم که رواج پدیده مصرف گرایی برای جامعه‌اي که قناعت را جز ارزشهای خود قلمداد مي‌کند سم است. و شما مصرف‌گرایی و چشم و هم چشمي‌را به صورت انسان‌ها؛ هم کشاندید.

تنها دغدغه این روزهای من این است که دیگر مي‌توانم به شما اعتماد کنم؟ وقتی بخش بازرگانی و بخش بهداشت سازمان صدا و سیما دست به دست هم مي‌دهند؛ تا صورت مردم را آباد کنند، با خود مي‌اندیشم که اینان که به جسم ملت رحم نمي‌کنند؛ آیا مي‌توانند برای روح مردم کاری کنند؟ کوتاه سخن اینکه با رفتن حلزون؛ شما دلتان برای هشت میلیاردش تنگ مي‌شود و ما برای شاخک‌هاي همیشه جنبانش.


کد مطلب: 13914

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/article/13914/دلتان-هشت-میلیاردش-تنگ-مي-شود

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir