به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۶ - ۱۹:۳۵
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱ ساعت ۱۲:۰۹
کد مطلب : ۱۶۷۶۷۸

ریشه انتصاب‌های خویشاوندی

رضا صادقیان
واکنش‌ها به انتصاب داماد رییس جمهور به معاونت وزارت صنعت از سوی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی آنقدر گسترده و خارج از تصور بود که سرانجام شخص نصب شده تصمیم گرفت با دادن استعفا نامه‌ای نبودن را به بودن در پست مذکور‌ترجیح دهد. با این وجود نه تنها انتصاب‌های نزدیکان از سوی مدیران به پایان نرسیده بلکه شاهد عزل و نصب‌هایی دیگری نیز با همین دست فرمان خواهیم بود و این همه به شیوه مدیریت مدیران باز می‌گردد.

مدیران در کشور ما بیش از آنکه مدیر باشند، رییس هستند. مسئولانی که به دلیل نحوه کارشان و کسب قدرت و تلاش برای تامین بودجه سازمانی تمام سیاست‌های خود را به واسطه نزدیکی و دور بودن از نفت به سامان می‌کنند. شخصیت‌هایی که نیاز به پاسخگویی به شهروندان و ناظران را احساس نمی‌کنند و از هر راه و روشی دو صد چندان تلاش می‌نمایند تا رضایت و اطمینان مدیر بالادستی را حفظ و بلکه توسعه دهند.

در چنین وضعیتی بی‌تردید مدیر-رییس به فکر یافتن راه چاره‌ای برای حل معضلات و گرفتارهای روزمره شهروندان نیست. بلکه به سایر موضوعات نیز اندیشه نمی‌کند، بهبود بخشیدن به سیستم اداری، جلوگیری از ریخت و پاش‌های غیر ضروری، کاهش هزینه‌های تشریفاتی، پاسخگو کردن سیستم تحت مدیریت به ارباب رجوع و... چرا که نیازی به کسب رضایت مراجعه کنندگان احساس نمی‌کند، چرا که کسب رضایت فرد بالادستی را به هر امری‌ترجیح می‌هد، حتی به بهای به قهقرا کشاندن سیستم مدیریتی و فشل کردن ساختار و این همه به نحوه بودجه نفتی سازمان‌ها و ساختار دولت بازمی‌گردد. نهادی که به جای ستاندن مالیات از دست شهروندان و ملزم بودن به پاسخ دادن درآمدهای بیکران خود را از شیرهای نفت اخذ می‌کند. درآمدی پایدار که تا هنگامه برون ریزی نفت از لوله‌ها چنین شیوه مدیریتی برقرار خواهد بود.

انتصاب‌های خویشاوندنی، فامیلی، قومیتی که نمونه آن در شهرداری تهران به وفور اتفاق افتاد و رفاقتی که صرفا براساس سال‌ها دوستی و رفاقت اتفاق افتاده و می‌افتد، از نحوه مدیریت غیرپاسخگو برمی‌خیزد. مدیری که نه تنها نگاه و واکنش شهروندان برایش مهم نیست، بلکه حتی به توصیه‌ها و مشورت‌های کارشناسانه خبرگان و اهل فن دقت نمی‌کند، چرا که طی سال‌های طولانی و کسب تجربیات خاص و بعضا حرفه‌ای آموخته که به جای جلب رضایت سهامداران، شهروندان و ناظران رویدادهای اجتماعی تنها به رضایت مدیر بالادستی اندیشه کند، مدیری که در مقام بالاتری تکیه زده و نزدیکی و اتصالش به بودجه از استحکام بیشتری برخوردار است.

آنچه در این میان و طی دو و سه سال اخیر به واسطه شکل‌گیری و گسترده‌تر شده شبکه‌های اجتماعی پیرامون حوزه اطلاع‌رسانی اتفاق افتاده، فربه شدن و فراگیری ارتباطات نوین است. ارتباطاتی که هر فرد و شهروندنی را در لحظه بروز رویدادها در جایگاه منتقد، روزنامه‌نگار و اهل خبر می‌نشاند. گمان کنید چنین انتصاب و استعفای در دهه هفتاد اتفاق می‌افتاد، زمانه‌ای که به غیر از روزنامه‌های رسمی و اخبار صدا و سیما رسانه‌ای دیگر در عرصه خبر وجود نمی‌داشت، بی‌تردید نه تنها خبری از نصب مدیر جدید به صورت پررنگ را شاهد نبودیم بلکه اخباری مبنی بر انتصاب نزدیکان یک مدیر ارشد و جابجایی را نمی‌دانستیم و طبعا شاهد موضع‌گیری منفی و مثبتی نیز نمی‌بودیم. شاید وقت آن رسیده که مدیران و مسئولان ارشد در مقایسه با سال‌های دور دقیق‌تر به عزل‌ها و نصب‌های نزدیکان و آشنایان دقت کنند و بی‌جهت برای ساختار دولت و حاکمیت زمینه منفی‌نگری شهروندان را فراهم نکنند. چنین باد.