به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۹:۳۲
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ ساعت ۱۶:۰۱
کد مطلب : ۱۷۱۰۰۲
مخاطرات تفکر «دوگین»

اندیشه‌ای که به آرامش جهان کمکی نكرد

اندیشه‌ای که به آرامش جهان کمکی نكرد
رضا صادقیان
الکساندر دوگین یکی از نویسندگان پرحاشیه، مشاور سیاسی دولت-شخص پوتین و اندیشمند روسی است. فردی که براساس کتاب منتشر شده وی به نام «تئوری چهارم سیاست» تلاش کرده بنیان و مبانی معرفتی تئوری خود را برای اهل سیاست و قدرت در روسیه روشن کند و آنان را به همان افقی راهنمایی کند که در کتاب خودش به رشته تحریر درآورده است. گویی کتاب وی برای شخص پوتین و هر فردی که سکان اصلی قدرت در روسیه را در دست گرفته نوشته شده است، فردی که همچون دوگین خواهان تعویض جایگاه روسیه از یک کشور به «امپراتوری» است.

دوگین در کتاب خود سه تئوری که در گذشته و امروز اهرم قدرت در حکمرانی را در بخش‌هایی از جهان به دست داشتند را شکست خورده عنوان می‌کند. فاشیسم، کمونیسم و لیبرالیسم. او شکست دولت‌هایی که براساس تفکران نژادگرایانه در ایتالیا دوره موسولینی و آلمان دوره هیلتری انجام شد را اعلام می‌دارد، همزمان فرپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای وابسته به این بلوک قدرت را نیز پایان یافته تلقی می‌کند. برای دوگین سخن گفتن از اندیشه مارکسیست، طرفداران لنین و حتی کشورهایی که تلاش دارند با نظام توزیع درآمد به حیات خود ادامه بدهند به پایان رسیده است. چرا که این نظام‌ها هیچ‌گاه به «همت متافیزیکی» توجهی نشان نداده و همین امر زمینه فروپاشی و محو سیستم حکمرانی آنان را در نظم جهانی رقم زده است. او می‌نویسد: «برای حل مسائل حیاتی از قبیل بحران جهانی اقتصاد، مقابله با جهان تک قطبی، حفظ و تحکیم سلطه و حق حاکمیت و غیره باید به اصول فلسفی تاریخ مراجعه کرده و همتی متافیزیکی به کار بست.»

در این میان برای دوگین بحران و پایان لیبرالیسم از جنس دیگری است، در واقع جای پای تئوری چهارم در میدان قدرت و سیاست جهانی زمانی استحکام پیدا می‌کند که جوهره و جایگاه لیبرالیسم به سوی خشکانده شدن رانده شود. چرا که لیبرالیسم از منظر او هنوز به زیست چالش‌ساز خود در جهان ادامه می‌دهند و دشمن اصلی و نهایی تئوری چهارم، همان لیبرالیسمی است که در مقام نخست از سوی ایالات متحده آمریکا و بعد از طرف غرب ابلاغ و مورد حمایت قرار می‌گیرد. دوگین نام تئوری چهارم خود را «اورآسیایی» می‌گذارد. عبارت و مفهومی که تلاش می‌کند با توجه به برخی از مفاهیم علوم سیاسی و جامعه شناسی توضیح داده شود، دوگین این تعریف را به ترتیبی به‌سامان می‌کند که در تضاد مستقیم و ستیزه‌جویانه و حتی جنگ‌طلبانه با معنا، مفهوم و عمل اندیشه لیبرالیسم و نظم برآمده از آن قرار بگیرد.

او برای ختم کلام درباره این ستیزه‌جویی تا رسیدن به مقصد نهایی می‌نویسد: «تنها پاسخ مناسب به لیبرالیسم، همانا جنگ صلیبی جهانی بر علیه لیبرالیسم ایالات متحده، غرب، جهانی‌سازی و مظهر سیاسی و ایدئولوژیک آنها یعنی لیبرالیسم است.» مورد توجه آنکه، زمانی که فرد اندیشمندی در کنار اهل قدرت قرار بگیرد و توصیه‌های خود را در چهارچوب نظری ارایه و همزمان برخی از مفاهیمی که بار هم‌معنایی در ذهن سایر خوانندگان ایجاد می‌کند بهره بجوید، چنین اندیشه‌ای به دلیل آنکه در برگ‌های کتاب باقی نمی‌ماند در عرصه عملی با هزینه‌ها و خطراتی همراه است. رفتار سیاسی حاکمان روسیه طی سال‌های اخیر هم‌خوانی زیادی با اندیشه دوگین دارد. به عنوان مثال؛ او کسانی را که دم از سازش و بهره‌برداری از تکنولوژی‌های تولید شده در غرب و همراه با سیاست‌ قدرت‌های جهان را «ستون پنجم» معرفی می‌کند. تکلیف فرد جاسوس، ستون پنجم و خصوصا کسانی که از قدرت داخلی چشم پوشیده و نیم‌نگاهی به سازش و کنار گذاشتن اختلاف دیدگاه‌ها در حوزه دولت‌داری می‌زنند با چنین سخنی روشن است. بی‌شک رواداری با چنین اندیشه‌ای در حوزه قدرت قانونی معنا ندارد.

دوگین در آخرین صفحات کتاب خود از کلیت ذهن و تئوری خود پرده برمی‌دارد و به یکباره سخن از «امپراتوری روسیه» می‌گوید و می‌نویسد: «روسیه باید مانند یک امپراتوری ابرقدرت جهانی بیاندیشد و عمل کند.» از نگاه وی، در جهان امروز ایالات متحده با حکمروایی، زورگویی و تحمیل نظراتش به سایر کشورها زمینه تک ‌قطبی بودن را در دنیای معاصر ایجاد کرده است و تنها راه برون رفت از وضعیت امروز تکیه بر فرهنگ، اندیشه و مبانی نظری اورآسیایی با محوریت کشور روسیه است. کشوری که می‌تواند با «فرهنگ یگانه» خود که محو و حذف «فردیت» و پیش رفتن به سوی «ملت» است را در مقابل فرهنگ و کارکردهای عملی لیبرالیسم به نمایش بگذارد و با جذب سایر کشورهایی که ندای مخالفت با یکه‌تازی آمریکا را سر می‌دهند وارد هم‌پیمانی استراتژیک شود، پیمانی که تنها در راستای «مقابله مستقیم» با آمریکا ادامه خواهد یافت.

حرف دوگین با کلماتی دیگر چنین می‌شود؛ ابتدا به تئوری چهارم سیاست چنگ می‌زنیم و اورآسیاگرایی را با محوریت روسیه در جهان تبلیغ می‌کنیم. در گام دوم سعی می‌کنیم در میان کشورها به یارکشی و جذب نهایی بپردازیم، چنین جذبی را در مرحله اول در میان کشورهای که قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در گروه هم‌پیمانان تعریف می‌شدند است(تاکید وی به گرجستان و اوکراین است)، در مرحله بعدی این هم‌پیمانی و اتحاد در راستای منافع می‌تواند از میان نیروهای اسلام‌گرایان اصولگرا و حتی داعش نیز انجام شود. او برای چنین اتحادی می‌نویسد: «تروریست اسلام اصولگرا، بخشی از نیروی فعال در جهان هستند که علیه امپراتوری آمریکا مقاومت می‌کنند.» برای دوگین هرگونه اتحاد و تفاهم‌نامه‌ای که در راستای تفکرات اورآسیاگرایی و در تضاد با سیاست‌های آمریکا قرار بگیرد قابل فهم و انجام شدنی است، چرا که روسیه را گام به گام به امپراتوری نزدیک می‌کند. اینکه داعش و یا دیگر گروه‌های تروریست اقدام به اعمال وحشیانه، آدم‌کشی، آدم‌ربایی، تجاوز، دزدی و قاچاق آثار باستانی و اقدام به خرید و فروش برده جنسی می‌کنند و یا به نابودی کشورهای دیگر مشغول هستند و منادی شکل دادن «دولتی خود خوانده» در دولت قانونی و رسمی می‌باشند مانند عراق و سوریه، برای دوگین که رسالت جنگ با امپراتوری آمریکا را برای روسیه و دولت‌مردان آن قائل است، عملا بی‌معنا می‌کند.

اندیشه او نه تنها به ملت‌خواهی اورآسیا‌گرایان و انسجام برای امپراتوری روسیه ختم بخیر نخواهد شد، بلکه بنیان‌های معرفتی و عملی سیاستی مبتنی بر ستیز‌جویی و جنگ‌طلبی را برای اهل قدرت و آنانی که جهان را آنگونه که خود خواهان آنند می‌خواهند، فراهم می‌آورد. دنیایی که به جای برصدر نشستن سازش و اصلاح بخش‌هایی از کاستی‌های جهان، دایم در جنگ و مقابله‌جویی بگذرد، جنگی که تا هنگامه استقرار واقعی امپراتوری جدید در جهان و خروج از دنیای تک قطبی با محوریت آمریکا ادامه خواهد داشت. در واقع چنین جنگی ادامه پیدا می‌کند تا امپراتوری روسیه شکل واقعی و قابل پذیریش برای سایر قدرت‌ها را به خود بگیرد.

فضایی که در دوگین ترسیم می‌کند تنها از راه ستیزه‌گری قابل انجام شدن است. جنگی که او می‌گوید و خواهانش است، می‌توان در آن پیروز شد و قدرت نظری و عملی لیبرالیسم را از صحنه جهان حذف کرد. با این حال تمام گفته‌ها و فضایی که او ترسیم می‌کند بر روی کاغذ است، اینکه فرجام جنگ جهانی و فراگیر چه خواهد شد دقیقا روشن نیست. حتی برای شخص نویسنده، با این حال دوگین برای رها شدن از دنیای امروز و آزاد شدن از بندهایی که به گفته او لیبرالیسم آمریکایی بر دست و پاهای بشر بسته است بی‌صبرانه از اتحاد با سایر کشورها و مخالفان آمریکا سخن می‌گوید. اندیشه دوگین با توجه به نظرات ارایه شده توسط وی ستیزه‌جویانه است. اندیشه‌ای که نه تنها به آرامش جهان کمکی نکرده و نمی‌کند، بلکه با تقسیم‌بندهای ذهنی و واقعی که در داخل و خارج از روسیه ترسیم می‌کند زمینه حذف و حتی برخورد با مخالفان چنین تفکری را مجاز و به اهل قدرت نیز همین را سفارش می‌کند. چرا که هر فرد و گروهی که در مقابل اندیشه اورآسیاگرایی قرار بگیرد، می‌توان و می‌بایست حذف گردد،‌ چرا که ساخت ملت اورآسیا و شکل‌گیری امپراتوری روسیه با مذاکره و تفاهم با بخش‌های دیگر قدرت داخلی و خارجی اتفاق نخواهد افتاد، بلکه این جنگ نهایی و آخرین درگیری است که تکلیف جهان تک قطبی و ظهور قدرت نوین را برای همیشه روشن خواهد کرد.
 
برچسب ها: الکساندر دوگین