به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۲:۴۳
 
۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۱ ساعت ۰۸:۵۰
کد مطلب : ۴۴۷۷۷
آوارگان سوري بيشتر از آوارگان فلسطيني است!

گزينش انتخاب‌نکردن؛سوريه و سردرگمي‌اسرائيل

گروه بين الملل: اکنون بيش از ٣ سال است که سوريه در حمام خون غوطه ور شده است. يک سوم از جمعيت آن راه تبعيد در پيش گرفته و نيمي از زيرساخت هايش نابود شده است. اين اغتشاش ها موجب دغدغه همسايگانش از جمله اسرائيل شده که از يک سو درگير دشمني با دمشق و از سوي ديگر ناظر اين است که گروههاي جهادي در مرزهايش به قدرت مي رسند.
گزينش انتخاب‌نکردن؛سوريه و سردرگمي‌اسرائيل
نير بومس Nir Boms، محقق در مرکز موشه دایان، دانشگاه تل اویو در مقاله‌اي در لوموند نوشته است: در قاموس اسرائيل واژه براي تبيين رويدادهايي که از چند سال پيش دنياي عرب را دچار تکان کرده کم نيست. اين واژه ها بازتاب شيوه اي است که کنشگران گوناگون دگرگوني ها را مي بينند. به اين ترتيب، «بهار عرب» روزهاي نخست، در گذر ماه ها به صورت «زمستان اسلام گرايان راديکال» درآمده و سپس در برابر بي ظرفيتي رهبران کشور براي تبيين طبيعت تغييرات جاري شکل «اغتشاش خاور نزديکي» به خود گرفته است و سرانجام، گرايش به سوي نوسان بين خوشبيني و بدبيني رفته و به بهت و حيرت تبديل شده است.

اسرائيل، شگفت زده از سرايت زنجيره اي واقعه خودسوزي محمد بوعزيزي در تونس، ابتدا در اعتراضات «آنجا»، دور از مرزهاي خود، تجربه جامعه شناسانه سحرآميزي يافت. درواقع اسرائيل در آن زمان بر اين باور بود که اين مساله اي متمايز و موردي خاص در خاور نزديک است. به نظر ايهود باراک، وزير دفاع پيشين (٢٠١٣ – ٢٠٠٧) کشورش يک «ويلا در ميان جنگل» بود. و براي دولتمردان اسرائيل «جنبش چادرها» تونس درسال ٢٠١١ بيشتر يک ماجراجويي ملهم از جنبش هاي اروپايي و امريکايي («معترضان»، وال استريت را اشغال کنيد) بود که نارضايتي هاي اجتماعي را بيان مي کرد تا يک فتنه سرايت کننده منطقه اي.

در آغاز، اسرائيل محتاطانه ترجيح داد در پس صحنه بماند. با آن که «بهار عرب» به طور مرتب سرخط هاي بزرگ رسانه ها را تشکيل مي داد، تغييرات در عربستان سعودي، يمن و بحرين کاملا به سکوت برگزار مي شد، زيرا به طور مستقيم به امنيت حکومت يهود ارتباط پيدا نمي کرد.

يک دشمن شناخته شده بهتر است

با اين حال، اثرات مستقيم ناآرامي هاي منطقه اي به زودي حس شد و رهبران اسرائيل را واداشت بپذيرند که شورش هاي عرب مي تواند بر منافع ملي آنها اثر بگذارد. آنها از ديدن اين که سلاح هاي انباشته شده پيش از سال ٢٠١١ توسط معمر قذافي در ليبي به دست عوامل تروريستي مي افتد که بدون کنترل در نزديک مرزهايش عمل مي کنند، احساس نگراني کرد.

پس از سقوط حسني مبارک در ابتداي سال ٢٠١١، سوء قصدهايي در صحراي سينا انجام شد و با خلع آقاي محمد مرسي در تابستان ٢٠١٣ گسترش يافت. رئيس جمهوري هايي که يکي پس از ديگري برسرکار مي آمدند، تلاش مي کردند که نوعي ثبات در شبه جزيره برقرار نمايند و براي تثبيت اقتدار خود با دشواري روبرو بودند. تل آويو که درسال ١٩٧٩ يک پيمان صلح با قاهره امضا کرده بود، خود را برسريک دوراهي مي ديد: آيا مي بايست به اقدامات تروريستي پاسخ دهد؟ دولت مصر را براي ناتواني در برقراري نظم سرزنش کند؟ هيچ يک از اين دو گزينه بدون خطر نبود. امکان ديگر اين بود که شرايط نظامي پيمان صلح را بازنگري نموده و به مصر اجازه دهد که نيروهاي خود را در شبه جزيره سينا تقويت نمايد. گزينه اي حياتي که امنيت آينده را به زيان امنيت زمان حال تضمين مي کرد.

در عين حال، صحراي سينا تنها موضوع چالش برانگيز نبود. بي ثباتي اردن، که تاحد زيادي از آن غفلت شده بود، نيز نگراني هايي رشديابنده ايجاد مي کرد. همچنين، درگيري ها در سوريه سازمان هاي جهادگراي بين المللي را به خود جلب مي کرد و سلطه آنها برکشوري دستخوش هرج و مرج افزايش مي يافت. اسرائيل درعين نگهداشتن کنترل بر سرزمين هاي فلسطيني، با اين اميد که ناآرامي هاي مسري خاور نزديک به آنها آسيب نرساند، با بيم و نگراني ناظر اين رويدادها بود. يک سوال اسرائيل را به وحشت مي انداخت: با بالا گرفتن کار گروه هاي مسلح، آيا حکومت ها هنوز کنشگران کارآمدي بودند؟ آيا درسال ٢٠٠٦، حکومت لبنان ناتوان از جلوگيري از وقوع درگيري بين حزب الله و اسراييل نبود؟

در نخستين ماه هاي شورش که در ماه مارس ٢٠١١ آغاز شد، بشار اسد بر اين پندار بود که موضوع يک توفان گذرا و پديده‌اي بدون ارتباط با انقلاب هاي منطقه اي است. تظاهرات روزهاي جمعه که در چهارچوب فضا و زمان مهار مي شد، به نظر او جنبه خيزش عمومي عليه قدرتش را نداشت. با اين حال، سوريه خيلي زود در حمام خون غوطه ور شد و خشونت هاي آن بر سراسر منطقه اثرگذاشت.

خصومت ها موجب ايجاد موج وحشتناکي از رنج و عذاب شد و شمار زيادي از مردم در سراسر منطقه پراکنده و سبب نگراني بين المللي شدند. صدها هزار پناهنده مستقر در ترکيه، لبنان و اردن ثبات کشورهاي ميزبان خود را به لرزه افکندند ولي اسرائيل، دشمن ديرينه از هرگونه مشارکت در مديريت مشکل برکنار ماند. فلسطيني ها نيز از هماهنگ کردن اقدام خود با اسرائيل به نفع پناهندگان سوري خودداري کردند. وضعيتي آسوده براي کشوري که خود با مهاجرت شمار زيادي از کارگران افريقايي روبروست.

جنبه هاي ديگري از رويدادها نيز براي آرامش رهبران اسرائيل سودبخش بود. نخست اين که با «بهار عرب»، جستجوي راه حل براي حل مشکل فلسطيني ها در درجه دوم امور بين المللي قرارگرفت. پيش از آغاز درگيري ها در سوريه، فلسطيني ها تنها کساني بودند که در خاور نزديک پناهجو بودند. از آن زمان، سوريه اي ها جاي آنان را گرفته اند. آنان در منطقه بيشترين شمار کساني را دارند که در تبعيد به سرمي برند يا در قلمرو کشور خود جابه جا شده اند.

به علاوه، بيم از فروپاشي سوريه اثري مستقيم برروي روابط کشورهاي محور ايران، سوريه، حزب الله داشت. پيش از اين، تمرکز تهران و دمشق برروي حمايت از حزب الله بود. از اين پس، با آن که اسراييل همچنان از تحويل سلاح هاي غيرمتعارف به سازمان حزب الله بيمناک است، اين سوريه است که بيشتر از کمک دو کنشگر ديگر بهره مي برد. دگرگوني ها کم نيستند، به ويژه اين که به ياد بياوريم که دولتمردان اسراييل به طور تاريخي همواره گرايش به بيمناک بودن از رويدادهاي ژئوپوليتيکي در سراسر حصار امنيتي خود داشته و تغييراتي را که اثري براين امنيت نداشته ناديده مي گرفته اند.

اسرائيل که با بي تفاوتي رژيم بشار اسد را محکوم به فروپاشي مي بيند، به داشتن موضع يک ناظر خارجي اکتفا مي کند. اسرائيل همچنين از اين که دمشق روابط خود را درسال ٢٠١٢ با حماس فلسطيني قطع کرد خشنود است. با اين حال، با بالا گرفتن درگيري، شماري از رهبران اسرائيل فرمولي را به کار بردند که در زمينه اي ديگر توسط نخست وزير اسبق مناخم بگين به کاربرده شده بود: «من براي هردو طرف درگيري آرزوي موفقيت مي کنم».

سقوط بشار اسد، در خدمت منافع اسرائيل خواهد بود. در سوي ديگر، با درنظرگرفتن ضعف اپوزيسيون لائيک، پيروزي شورشيان مي تواند به استقرار يک نظام اسلامي متخاصم در حياط پشتي اسرائيل منجر شود. بشار اسد يک دشمن رسمي و شناخته شده است که در قصر خود نشاني مشخصي دارد و همه کس مي داند با او چگونه ارتباط برقرار کند، شورشيان نشاني مشخصي ندارند و يا چنان پر شمار هستند که غلبه يا مذاکره با ايشان، آن چنان که با يک حکومت حريف مي توان انجام داد، مانند بمباران يک منطقه راهبردي يا فرستادن پيام توسط شخص ثالث و... غيرممکن است.

اسرائيل تقريبا موفق شده که آشکارا از يکي از دوطرف جانبداري نکند. تلاش هاي ديپلماتيک که به برنامه ريزي براي نابودکردن زرادخانه شيميايي سوريه منجرشد، برخي از نگراني هاي اسراييل را برطرف کرد. فرماندهي جبهه داخلي نيروهاي مسلح، مسئول دفاع غيرنظامي، توليد ماسک ضدگاز را متوقف کرد. در مورد انتقال سلاح هاي راهبردي (عمدتا از سوريه به حزب الله)، يا گسترش درگيري ها در جولان – ارتفاعات سوريه که اسراييل ازسال ١٩٦٧ اشغال و در سال ١٩٨١ به خود ضميمه کرده – يا در قلمرو خودش، تل آويو خطوط قرمزي را تعيين کرده است: نيروي هوايي اسراييل در حمله هوايي عليه هدف هاي نظامي سوريه، که آخرين مورد آن در فوريه و مارس ٢٠١٤ بود، ترديد نکرده است.

جولان، منطقه حايل پس از جنگ اکتبر ١٩٧٣، خاصيت حايل بودن خود را از دست داده است. نيروهاي سازمان ملل ديگر قابليت ندارند و درگيري ها خيلي نزديک به مرزها رخ مي دهد. خمپاره ها و توپ ها، رگبارهاي مسلسل يا بمب هاي کنار جاده اي به طور مرتب اسراييل را عمدا يا سهوا نشانه مي رود. چگونه بايد به آنها پاسخ داد؟ آيا بايد به سازمان ملل متحد اجازه داد که نيروهاي بيشتر در منطقه داشته باشد، آن چنان که به مصر اجازه داده شد که نيروهايش در صحراي سينا را تقويت کند؟ آيا بايد به تيراندازي ها، با پذيرش بالاگرفتن خطرناک درگيري پاسخ داد؟

ازاين فراتر، آيا بايد به يکي از دوطرف درگيري کمک کرد؟ آيا بايد يکي از دو اردوگاه را برگزيد، از کمک به هر دو طرف خودداري کرد، يا هم زمان به هردوطرف در سطوح مختلف ياري رساند؟ و در اين فرض که اسرائيل کمک رساني کند، اين کار بايد مستقيم يا غيرمستقيم باشد؟ آشکارا يا مخفيانه؟ آيا بايد سلاح تحويل دهد – نوع ياري رساني که غالبا انجام داده – يا به يک کمک بشردوستانه بسنده کند؟

ولي، درحالي که جولان به صورت يک پناهگاه امن راهبردي براي سازمان هاي اسلامي راديکال در مي آيد، اسراييل خود را ناگزير از انتخاب مي يابد: يا به صورت فعال شکل منطقه را تغيير دهد و نفوذ خود را اعمال کند، و يا منتظر بماند و ببيند در آينده چه پيش مي آيد. اما تحليل عمليات انجام شده تا امروز نشان دهنده هيچ نتيجه گيري قطعي نيست. خودداري از دادن کمک به شورشيان در داخل و خارج سوريه نشان داده که تل آويو بي ترديد ترجيح مي دهد که بشار اسد ماندگار شود و گزينه اش دشمني است که آن را مي شناسد. ولي حمايت از فکر دخالت نظامي امريکا درماه سپتامبر ٢٠١٣، به عنوان گسترش کمک هاي بشردوستانه، مي تواند نشانگر تغيير و تلون دراين سياست باشد.

تاکنون اسرائيل همه کار کرده تا از خاور نزديک به طور کلي و درگيري سوريه به طور اخص برکنار بماند. اين گزينه، که پشتيباني افکار عمومي را دارد، با سياست ايالات متحده نيز همگرايي دارد. در ابتداي سال ٢٠١٣، واشنگتن تاکيد کرد که استفاده از سلاح هاي شيميايي برايش «خط قرمز» است و سوريه را به حمله نظامي تهديد کرد و سپس از اين کار منصرف شد و ترجيح داد «سرنخ ها را از پشت پرده دردست داشته باشد». ديگران، مانند ترکيه، قطر، و کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج [فارس] گزينه اي فعال تر داشتند و از گروه هاي مختلف اپوزيسيون اسلام گرا حمايت کردند.

سازمان هاي غيردولتي اسرائيل مانند «کمک پرنده» و «دست در دست پناهندگان سوريه اي» پاسخي دگرگونه دادند. آنها نخستين کساني بودند که درعين حال ضرورت و امکان ايجاد روابط جديد با سوريه اي ها را عنوان کردند. آنان به عمليات کمک هاي بشردوستانه در اردن، ترکيه و سوريه، عمدتا از راه تحويل مواد غذايي و پزشکي پرداختند. تاکنون درمجموع بيش از ١٣٠٠ تن مواد تحويل شده است. اين اقدامات به گروه هاي اسراييلي و سوريه اي امکان داده که براي نخستين بار با يکديگر همکاري، گاه آشکار، داشته باشند.

ديپلماسي اسراييل، زنداني ديدگاهي نظامي و امنيتي است و هرگز يک ابزار خيلي کارآمد نبوده است. در ماه هاي اخير که کارکنان وزارت خارجه در اعتصاب هستند اين کارآمدي کمتر نيز شده است. با اين حال، اقدام ديپلماتيک همراه با کمکهاي غيرنظامي مي تواند به اسرائيل امکان دهد که نقشي مثبت ايفا و متحداني براي آينده خود بيابد. ٨٠٠ مجروح سوريه اي که در سال گذشته در اسراييل درمان شده اند، مي‌توانند بهترين سفيرهايش باشند!