محمدرضا خورشیدی پاجی *
گروه مقالات: روزگار، سختی را دامنگیر معلمان کرد، روزگار سخت، معلمان عاشق و متخصص را آبدیده و کارکشته و با تجربه پرورش داد. معلم واقعی ميداند که با فرزند، همسر، دانش آموز، همکار، اولیاء، اداره و مردم و… چگونه برخورد، همکاری و سازگاری داشته باشد تا به ساحت شغل شریفش لطمه ای وارد نشود اما در این میان انگشت شماری غیر متخصص که از حادثه ندانم کاری، پارتی بازی و از ما بهتران وارد حرفه تخصصی اش به غلط وارد شدند و آب زلال و شیرین معلمی را شور و ناگوار و گل آلود ميکنند و بر زخم غمهاي درون خفته معلمان افزوده و در این میان راهزنانی نشسته در کمین؛ در برنامه پر مخاطب و حساس، با زبان درازی، تکثیر زشتی ميکنند و شلاق نامرادی بر ذهن و اندیشه معماران آینده ساز ميزنند که نتیجه و ثمرهي آن جز انکسار حریم ها و حرمت ها نخواهد بود.
یادش بخیر دهه 60 و 70 مجریانی در صدا و سیما {نمونه اش جلال مقامی و مرحوم رضا صفدری} حاضر ميشدند که وقار، متانت و ادب، تسلط بر سخنوری، آگاهی بی نظیر به حواشی و جوانب یک برنامه چنان دلتنگمان ميکند که حسرت برنامه ای فرهنگی و با اصالت، حضور افراد پرنفوذ معنوی و ماندگار و تاثیر گذار سرزمین علم و اخلاق که با کلام دلنشینشان حتی در بزرگترین اتفاق سال ” نو شدن ” و زدودن کدورت و کینه ها، بر دلمان ميماند که اکنون بعضی برنامههاي کپی شده فرنگی، ابرهای تیره شوهاي بی اصالت و دور از نزاکت از کانالهاي متعدد و با مجریانی زبان دراز بی منطق بر ذهن و اندیشه مخاطبان بارمی شوند و با بارش سهمگین تناقضات، فرهنگ و اصالت بر ميچینند و بی اعتمادی و بی هویتی نثارمان ميکنند.
صدا و سیمایی که قرار بود دانشگاه باشد اما یاد نگرفته است اگر در گوشه ای از سرزمین پهناورش اتفاقی افتاده؛ چرایی، چگونگی، و از همه مهمتر در واکاوی علل ماجرا، عواقب پخش و انتشار آن چه کمک مثبتی خواهد نمود تا در اجراء و ارائه آن دقت و وسواس مضاعف داشته باشند تا به حریم و حرمت ها خدشه ای وارد نشود که مجریان بفهمند و بدانند که با کاشتن باد طوفان درو خواهد شد.
البته اگر شورای نظارت صدا و سیما از خواب غفلت بیدار شده و به وظایفش بدرستی همت گمارد قطعا سوتیهاي صدا و سیما به حداقل خواهد رسید. اگر شورای نظارت از علیخانی مجری و تهیه کننده و برنامه ساز و مسئولش سئوال کند، رسانه ملی برای تبلیغ هر ثانیه چندین میلیون مبلغ تعرفه دریافت ميکند، چطور ميشود در برنامههاي پیاپی، “سولماز” و “احسان” برند ميشوند و تبلیغ. چه بده و بستانی در پس آن خوابیده است که بعضی از آیتمهاي برنامه، همراه همیشگی علیخانی مجانی تکرار ميشوند؛ این همه ستاره در کشور وجود دارد که هر کدام شان ….
… خانمی در خوزستان که جانباز است و قطع نخاع که همسر معلم از گل بهترش، 34 سال با تمام سختی ایستاده است به پایش وبا دست خالی به او عشق نثار ميکند و ایثار، آیا امثال علیخانی این مروت را دارند که او را به برنامه اش راه دهند تا دو کلمه حرف حساب بشنویم و عیرت، که هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند … بگذریم و سخن کوتاه کنیم … اما به دو نمونه از خروار دسته گل این رسانه علیه معلمان اشاره ميشود.
در هشت و سی سالهاي گذشته فیلمی پخش ميشود که از بینی دانش آموزي مقداری خون جاری شده و در حال حرکت به سمت اورژانس و گوینده خبر ميگوید امروز مدیر مدرسه ای دانش آموز بیگناه را به باد کتک سهمگین گرفته است و این خبر در کل کشور دهان به دهان ميچرخد و همه از هم سئوال ميکنند مگر آموزش و پرورش صاحب ندارد که اینطور یک نوجوان به باد کتک گرفته ميشود که خونین و مالین به بیمارستان روانه شود، فشار آنقدر زیاد ميشود تا مدیر کل وقت تعلیق بر حکم مدیر ميزند که نتیجه شانتاژی و نگاه ژورنالیستی به اتفاقات اینچنینی از کاه، کوه ساخته ميشود؛ اما با واکاوی حقیقت ماجرا اینچنین از زبان شاهدان که اتفاقا همکلاسیهاي همان فرد سوژه صدا و سیما ميباشند چنین بیان ميشود:
مراسم صبحگاه همه دانش آموزان با فرمان ناظم مدرسه به صف ميشوند {ناظم در روز اول مهر به بچه ها گوشزد ميکند که مراسم پرچم و قرائت قرآن هویت و تابلو و احترام به آن در یک برنامه آموزشی همچون کلاس درس ميباشد و بی انضباطی و بی توجهی قابل پذیرش نمی باشد، برای مهم بودن امر ميگوید در تمام دنیا مراکز آموزشی به مراسم اینچنینی بیش از حد ارزش قائلند بخصوص برای ما شیعیان احترام به قرآن و پرچم هویتی مضاعف دارد} پس از صلوات، مراسم آغاز ميشود قاری قرآن که دانش آموزی خوش صوت است تلاوت را آغاز ميکند مدیر، ناظم، مربی پرورشی، مشاور و دو معلم به احترام قرآن هر کجا هستند خبر دار ایستاده اند در میانه، نا گاه دانش آموزی شیطنت ميکند و با سوزن ته گرد به پس گردن دانش آموز جلویی ضربه وارد نموده و با فریاد فرد مضروب، همهمه ميشود، ناظم ضمن تذکر کلی دستور اجرای مراسم پرچم را ميدهد، پرچم در حال اهتزاز است این دو دانش آموز مجددا با هم درگیر شده و مشت یکی بر بینی دیگری فرود ميآید و مدیر بسرعت به مکان درگیری ميرسد و آنان را جدا نموده و به سمت دفتر هدایت ميکند که یکی از آنها که اتفاقا مقصر و شروع کننده هست و بر اثر درگیری از بینی اش خون چاری است، از رفتن به دفتر امتناع ميکند که با فشار مدیر به سمت جلو، تعادلش به هم خورده و زمین ميخورد، در نهایت دانش آموز خاطی با هدایت ناظم به بیمارستان اعزام ميشود؛ اما در میانه راه آنطوری که فیلم هشت و سی به دروغ روایت ميکند مدیر مدرسه با کتک هایش او را مجروح کرده و به حال خود رها نموده و بقیه ماجرا …و چنان عرصه بر مدیر تنگ شده که مجبور به عذرخواهی دربرنامه هشت و سی و تسلیم شانتاژ صدا و سیما.
البته جمعی از همکاران آن خطه در نامه ای به مدیر کل وقت (دوران احمدینژاد) نوشتند که اتفاقا کار عجولانه شما در لغو حکم مدیر عادلانه نبوده، اما تحکم و تنبیه مدیر، به بی انضباطی، بی احترامی و بی توجهی به پرچم و شعار اسلامی و اذیت و آزار به همنوع، در یک فعالیت جمعی و گروهی، برخوردی بدور از منطق نبوده است و شما به عنوان مدافع حریم نظام آموزش و پرورش از صدا و سیما به خاطر دخالت بی جا و اخلال در امر تعلیم و تربیت شکایت نمائید، اما متاسفانه صد حیف که آن مسئول از ترس هیولای رسانه، حتی جرائت طرح مسئله نکرد چه برسد به شکایت …
و اما مورد دوم؛ در ساعات پایانی سال 93 قریب به تحویل سال که همه دست بر دعا دارند و خانه تکانی دل، رسانه ملی به کاشت کینه مشغول است مجری “علیخانی” که بلد است قرار داد میلیاردی ببندد با صدا و سیما و پروژه بگیرد که هم تهیه کننده شود هم برنامه نویس و هم برنامه ساز و هم کارگردان و هم مجری، در این ساعات معرکه ميگیرد عین مرتاضهاي حرفه ای در حضور شو نویس و بازیگر سریال پایتخت، مرز مقدس تعلیم و تربیت را ميشکاند و با آوردن نوجوان بیزاز از درس و مشق “بیژن ” با گفتمانی بی ادبانه و بی احترامی به همه معلمان، خلایق را مات ميکند.
خلق نمی دانند که چرایی، چگونگی، علل و انگیزه و دست مایه سوژه علیخانی و حقیقت ماجرا چیست، اینکه سرباز معلمی دوره ندیده و دانشسرا و تربیت معلم نرفته، از صحنه پاسخ دانش آموزی فیلم گرفته و بعدتر که از سربازی خلاص ميشود از سر بازی فیلم را در دنیای مجازی به اشتراک ميگذارد بدون توجه به عواقب آن، اینکه معلمان با حقوق اندک به بازخورد رفتار و عملکرد امثال برخي مجريان رسانه ملي، قتل معلم فیزیک بروجردی، بی احترامی به مراسم پرچم و دهها فیلم و سریالی که تاثیر سوء بر روان دانش آموزان وارد ميکنند ميتواند نشات گرفته از همین تفکر، کوچک کردن معلمان، گنده کردن اشتباه موردی معلم علیه معلمان و تحقیر و توهین معلمان در رسانه ملی، در مدرسه تاوان ميدهند که دانش آموزبه خود جرات ميدهد، مراسم آیینی مهم و فعالیت گروهی را به سخره بگیرد و یک مدرسه را به هم بریزد.
آیا کارگزاران رسانه ملی فکر نمی کنند تحقیر معلمان چه تاثیر مخربی بر عملکرد یک مدرسه و نظام آموزشی ميگذارد ؟ اگر فکر ميکرد که چنین خبط و خطایی نمی کرد؛ آقای سرافراز تا کی به این هجمه افسار گسیخته مجریان کم فهم، مغرور، میدان ميدهید بدون هیچ نظارت بر عملکرد و عواقب سوء تربیتی آن؟ تا کی معلمان و مسؤلان مدارس تاوان ندانم کاری و نامرادی شما را به جان بخرند؟ آقایان شورای نظارت و رئیس جدید صدا و سیما این پیشنهاد دلسوزانه را برای جلوگیری از تعارضات تربیتی و گسست تربیت نسل آینده بپذیرید و جامه عمل بپوشانید.
اول اینکه دستور دهید هر گونه توهین و تحقیر معلمان به هر نحوی مانند کشورهاي پیشرفته برای برنامه سازان و کارگردانان و مجریان رسانه ملی، جریمه و عقوبتی به میزان تعرفه تبلیغات داشته باشد حتی چند برابر آن، تا هیچکس جرات وراجی علیه معماران تعلیم وتربیت نداشته باشد.
و پیشنهاد دوم؛ اینکه در میان تعدد کانال ها، کانالی را به آموزش و پرورش اختصاص دهید به مدیریت یکی از اساتید فن، مثل دکتر شرفی و دکتر عبدالعظیم کریمی و … همانند برنامه سیمای مدرسه دهه هفتاد، با عنوان سیمای تربیت یا شبکه تربیت و یا سیمای مدرسه و… تا ضمن داشتن خوراک فکری برای معلمان،دانش آموزان و اولیا، از عوارض و بازخورد به پاسخ ها همت گمارد و به رشد و بالندگی تربیت نسل فردا کمک نماید. آقای سرافراز؛ معلمان نه زیادیاند و نه زیاده خواه، ما و شما و همه آحاد جامعه مدیون معلمان خود هستیم آنان را نشکنیم تا جامعه فردا نشکند.
* فعال فرهنگی