اکبر دهبان نژاد- کارشناس ارشد جغرافیا
گروه مقالات: اخلاق از کنش رفتاری انسان در برابر آنچه بهوسیلهی یکی از حواس ششگانه که بالاترین آنها عقل، وجدان و یا همان روح و ماوراء حیات مادی انسان است، حاصل میشود؛ و انسان در برابر کنشها و حیطهی شناختی عینی نظیر اقتصاد، فرهنگ و.... در فضای زندهای به نام اجتماع واکنش نشان داده و رفتارهای اخلاقی تئوری به اخلاق عملی که نام آنها در فرهنگ لغت دینی و علمی شخصیت فردی و اجتماعی هست متبلور میشوند.
آنچه امروزه و در این برهه شخصیت اخلاقی انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد و موجب تغییرات عقیدتی، ارزشی در انسان میشود سیاست و مرزبندیهای سیاسی است. این مرزبندیها تا آن حد پیش رفته که گاهی اعتقادات، آرمانها و در نهایت به مرزبندی میان حق و باطل میرسد؛ و این رفتار منجر به تقابل دین و سیاست میگردد تا جایی که در محافل علمی و روزنامهای از عنوانهای دین سیاسی یا سیاست دینی و حکومت دینی یا دین حکومتی نام میبرند در صورتی که سیاست یکی از شاخههای هر مکتب دینی و عقلی هست و توانایی مقابله با مکاتب را ندارد، زیرا اگر مکتبی در برابر سیاست زانو بزند و قدرت سیاست بر قدرت مکتب، چه مکتب عقلی، یا مکتب دینی عقلی فائق آید موجب فساد و تباهی آن مکتب میگردد و تسخیر مکتب به دست سیاست یعنی شروع دورهی زوال، انحطاط و سقوط آن مکتب میباشد.
آنچه میتوان به دور از پیچاپیچ واژه نگاری سیاسی گفت، این است که کشور ما دارای دو جريان کاملاً مشخص به نام اصول گرایان و اصلاح طلبان میباشد که بقیه احزاب در کشو مانند شاخ و برگ زیر مجموعه این دو تا جريان میباشند و اگر فرضاً شخصیتی به نام اعتدال بر کرسی قدرت تکیه بزند در رفتار خود به یکی از دو حزب گرایش دارد و کمترین وزنه و طرفداری آن به 50 و یک هزارم طرفداری برسد کاملاً مشخص میشود. همانطوری که اعتدالیونی که تا حالا به مسند قدرت رسیدند طرفداری خود را از یک حزب به بیش از 70 درصد رسانده اند.
اما اساس نوشتار و ناگفتهها در این است که در کشور ما باید به یکی از دو حزب تعلق داشته باشی (البته باید یک الزام تزریقی سیاسیون هست بدون الزام اجتماعی)؛ و این دوحزب دو گروه از افراد هستند به نام انسانها که از خود کنشی به نام رفتارسیاسی انجام میدهند و منتظر واکنش سیاسی هم هستند. این دو حزب اساساً به مرزبندیهای حکومتی سیاسی با دیدگاههای متفاوت جامعه را تقسیم به دو گروه کرده اند که لازمه ی پویایی جوامع چه توسعه یافته اروپای غربی و چه در حال توسعه و در کل لازمه ی بقای بشر و پویایی برانگیختن حس رقابت هست که بر اساس دین و کتاب مقدس آسمانی یعنی قران از آن به نام تلاش درست جهت پیروزی با نگاه مثبت به رقیب تعریف شده است؛ اما نامزدها و شاخصهای دو حزب اصول گرا و اصلاح طلب افرادی مسلمان تابع جمهوری اسلامی ایران و دارای شرایط اساسی فقهی و حقوقی ایران بوده اند که به این مسند رسیده یا وارد عرصهی رقابتی شده اند، اما آنچه بیش از همه موجب التهاب در جامعه و مرز بندی دینی و اخلاقی میشود وجود افرادی هست که از روی تعصب و گاهاً نااگاهی ودنباله روی و نظام رعیتی به این احزاب پیوستند و مدام حزب مخالف و طرفدارانش را به باد انتقاد و رفتارهای غیر انسانی تهمت و افترا میگیرند.
آنچه روشن است این است که گروهی کوته فکر از اصول گرایان، اصلاح طلبان را بیگانه با اصول اساسی انقلاب میدانند و این گناهی نابخشودنی هست و توهین به شخصیت هر یک از افراد چه این حزب یا هر انسانی از نظر نظام حقوقی اسلام جرم محسوب میشود و این پندار جز آموزههای تعلیمی گروهی از سیاسیون درآمده و علناً و بدون ترس اقدام به تهمت و افترا میکنند و در مقابل نیز عده ای از اصلاح طلبان نگاهی نومیدانه و ویرانگر به اندیشههای اصول گرایانه دارند و نگاه آنها به مسائلی نظیر حمایت از مظلوم در بعد سیاسی دینی در منتهی الیه قارهی آفریقا و یا هرجای جهان که منافع جمهوری اسلامی در خطر باشد به دفاع برخیزنند، نگاهشان اساساً نگاهی داخلی هست و حاظر به هزینه خود و حتی سهم بیت المال خود برای دفاع از جان و وطن در آن سوی مرزها نیستند، در صورتیکه با مطالعه فلسفه ی سیاسی باتلاق جنگ از سوریه تا افغانستان متوجه خواهند شد که تئوریسینهای جنگ سخت و عملیات پارتیزانی اسلامی ما با مال و جان، جنگ را در آنسوی مرزها اداره میکند و لذا توجه به این نکته مهم است که باید احکام اخلاق سیاسی را یاد گرفته تا اخلاق خود را آلودهی سیاست زدگی نکنیم و از افتادن در باتلاق اخلاق سیاسی بپرهیزیم و سیاست خود را اخلاقی کنیم، زیرا با توجه به آیه ی صریح قران هدف اساسی بعثت پیامبر انتشار مکارم اخلاقی بوده است و ما به دور از تفریط و افراط و با توجه به الزام حکومتی و رسالت دینی در انتخابات حضوری فعال داشته باشیم.