گروه سياسي- رسانهها: حسین عبداللهی در روزنامه بهار نوشت: پس از توافق برجام گمانهزنیهاي گوناگونی در ارتباط با روابط ایران و آمریکا در شرایط پساتوافق صورت گرفت. یک گروه از نزدیکی ایران و آمریکا در آینده خبر ميدهند و تا بهآنجا پیش رفتهاند که معتقدند ایران شریک استراتژیک آمریکا در آینده خواهد بود و همچنین صحبت از بعیدنبودن بازگشایی سفارت آمریکا ميکنند و معتقدند تیرگی روابط میان ایران وآمریکا جزء ذات انقلاب 57 نبوده بلکه یک مسئله عرضی و به دلیل اشتباهات آمریکا نسبت به ملت ایران در طول تاریخ معاصر بوده، مانند کودتای28 مرداد 1332 و حمایت از صدام در حمله عراق به ایران. آنان نهایتا معتقدند برقراری روابط با آمریکا با حفظ منافع ملی، پشت کردن به انقلاب و آرمانهاي آن نیست اما گروهی دیگر معتقدند توافق برجام بههیچوجه دلیلی برای آغاز یک دوران جدید میان ایران و آمریکا نیست.
طبق آرمانهاي انقلاب اسلامی، آمریکا همواره دشمن جهان اسلام به صورت عام و دشمن درجهیک ایران به صورت خاص باقی خواهد ماند و از سرگیری ارتباط با آمریکا به معنای آغازی بر پایان انقلاب است. در هرکدام از دو گروه بالا یک مسئله و دغدغه وجه مشترک است و آن مسئله انقلاب و آرمانهاي انقلاب است. بنابراین برای داشتن بینشی نسبت به مقوله آرمانهاي انقلاب باید تبیینی از ماهیت انقلاب اسلامی ایران در بهمن57 داشته باشیم. از زمانیکه بیداری ایرانیان از دوران قاجاریه شروع شد تا به انقلاب 57، نخبگان جامعه در طول زمان نگرشهاي مختلفی برای پیشرفت ملت ایران داشتند. نگرش اول که قبل از انقلاب مشروطه به وجود آمد، دوران مواجهه و آشنایی جدی ایران با تمدن غرب بود. در این دوره نسخه رهاییبخش پیروی از تمدن غرب بوده و البته در این دوره وجوهی از تمدن غرب گرفته شد. حکومت قانون، پارلمان، محدودیت قدرت شاه و اهمیت تحصیل علوم جدید و... .
اما بهدلیل یکسری علل و عوامل تاریخی و معرفتی این دوره نتوانست برگفتمان مسلط شود و در دوره بعدی آنچه سکه رایج شد ورود ادبیات چپ و غربستیزی و امپریالیسمستیزی بود که گفتمانی فراگیر شد و غربستیزی همچون جادو، جمعیتی از نخبگان و جوانان آن روز را مسحور خویش کرد. در این دوره غرب مظهر تمام پلیدیها بود، البته رفقا در شوروی استثنا شدند. اوج تبلور این دیدگاه در حزب توده وجود داشت اما بهدلیل یکسری دلایل تاریخی و معرفتی، برای معده تاریخی ایرانیان این دو رویکرد قابل هضم نبود. در کنار این دو گفتمان، گفتمان رقیبی ایجاد شد که کلید حل همه مشکلات را در بازگشت به خویشتن ميدید. اينکه برای پیشرفت و تجدد باید دنبال یک نسخه بومی برای پیشرفت بود چنین دیدگاهی پس از گذشت زمان و مسلطشدن در میان نخبگان و جا افتادن میان مردم منجر به انقلاب اسلامی بهمن 57 شد؛ پس آرمانهاي انقلاب اسلامی بهمن 57 چیزی نبودند جز آرمانهاي همیشگی بشری همچون عدالت و آزادی و هر آنچه لازمه زندگیای با کرامت انسانی است، انسانی رها از استبداد و استعمار در سایه اسلام.
اما پس از انقلاب اسلامی هرچه به زمان اکنون نزدیکتر میشویم، در پی کنش سیاسی جریانی از نیروهای سیاسی، تمام آن آرمانها کمرنگتر و کمرنگتر میشوند و جای خود را به غربستیزی به صورت عام و به آمریکاستیزی بهطور خاص میدهند. اگر قبل از انقلاب، انقلابیون کسانی بودند که در پی عدالت اجتماعی، رهایی از استبداد و استعمار و دستیابی به موهبت آزادی و اقتصادی نیرومند و... در آرمان شهر اسلامی بودند، امروز آنچه به عنوان انقلابگری تبلیغ ميشود چیزی نیست جز ریختن آرمانهاي عظیم انقلاب اسلامی که البته استقلال سیاسی و رهایی از سلطه قدرتهاي جهانی را نیز شامل میشود، در استکان تنگ آمریکاستیزی. امروزه آنچه سکه رایج است این است که هرچه آمریکاستیزتر انقلابیتر، غافل از آن هدف اصیل یعنی زندگی سیاسی اجتماعی باثبات در ذیل حکومت دینی، تا برخلاف تجربه غرب که دین را به حاشیه برد، نشان داده شود.
به نظر نگارنده این وجه، ماهیت حیاتی و اصلی انقلاب اسلامی ایران است و هر تصمیمی چه در حوزه سیاستداخلی و چه بینالمللی باید مبتنی بر این ماهیت و هدف باشد. باتوجه به تبیینی که شد باید گفت اگر پس از گذشت چهاردهه از انقلاب اسلامی در جامعه عدالت اجتماعی، آزادیهاي سیاسی اجتماعی، اقتصاد قدرتمند و شکاف طبقاتی کم و کاهش فقر و جامعه اخلاقمحور و... در نسبت قابل قبولی ایجاد شده باشد، آرمانهاي مردم در انقلاب که بر اساس نسخه سوم یعنی رسیدن به پیشرفت و زندگی با کرامت انسانی در چارچوب اسلام بوده محقق شده است و در چنین شرایطی مسائل کماهمیتی در مقابل آرمانهاي اصیل انقلاب 57، مثل ارتباط با آمریکا یا بازگشایی سفارت آمریکا در تهران، مسئله فرعی است و با وجود آن نیز میتوان گفت ملت با انقلاب 57 به اهداف و آرمانهاي خود رسیده است و چنین ملت و انقلابی بدون اینکه حتی خود بخواهند برای سایر ملتهاي مسلمان الگو هستند و در چنین شرایطی بیشترین کمک و پشتیبانی و همراهی را میتوانند با کشورهاي مسلمان داشته باشند.