به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۲:۴۳
 
۱۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۱ ساعت ۱۶:۲۷
کد مطلب : ۹۳۴۹۵
مهندسین خود مدیر شده

معضلات آموزش عالی بدون برنامه

معضلات آموزش عالی بدون برنامه
عطا افشاریان

گروه مقالات: مدیریت و اقتصاد در دنیای نوین، از علوم مهم تلقی می‌گردند. تئوری‌های مختلف اقتصادی و مدیریتی و حتی علوم اجتماعی و جامعه شناختی، کشورهای توسعه یافته را در زمره رهبران دنیا قرار داده است. دنیای جدید با این تئوریها و نظریه ها برنامه ریزی و ساخته می شوند. در عین حال مهندسین و متخصصین نیز در گوشه ای از این پازل در حال فعالیت هستند.

آنچه سبب رو به رشد بودن شرکتهای غربی و جوامع آنها شده است، لزوما مهندسین و متخصصین فعال در صنعت نیستند، بلکه آنها ذهنهای خلاق و تحلیلگری را به سمت علوم سیاسی، مدیریت، اقتصاد و علوم اجتماعی و روانشناسی سوق داده اند. علوم پایه هستند که زمینه خلاقیت و نوآوری را در عرصه های مختلف پدید می آورند وگرنه مهندسین را باید کارگرانی متخصص تلقی نمود. از سوی دیگر جامعه پزشکی را نیز باید تامین کنندگان سلامت جامعه تلقی کرد.

طی چندین دهه گذشته، بخاطر عدم وجود برنامه کلان در سطح دولتها برای جهش اجتماعی و درگیر بودن آنها با مسائل روزمره و اقتصادی و تورم، بخش آموزش عالی کشور تنها در حد توسعه کمی دانشگاهها و برآوردن نیاز کمی آموزش عالی در سطح جامعه، و البته کاهش آمار بیکاری کشور در آمار و ارقام، گام برداشته است. همچنین به دلیل عدم استعداد یابی مشخص در سیستم آموزشی و مساله خدمت آقایان، انرژی و هزینه های بسیاری هدر رفته است.

بسیاری از نخبگان کشور، به جهت آینده مالی و کشش جامعه، به سمت مهندسی و پزشکی سوق داده شدند و از آنها کارگرانی متخصص جهت حرکت چرخ دنیای غرب پدید آمده است، مهندسینی که هدف اکثر آنها کشورهای غربی است. افراد با هوش متوسط،البته نه بطور مشخص ولی عمدتا، به رشته های علوم پایه و علوم انسانی سوق داده شدند، این در حالی است که این علوم مبنا و پایه رشد علمی و اجتماعی هستند.

جامعه ای که در آن ذهنهای خلاق، تصمیم ساز و تحلیلگر در رشته هایی چون اقتصاد، مدیریت و جامعه شناسی فعال نیستند و یا استعدادهای درخشان آن در حوزه علوم پایه چون فیزیک و ریاضیات به تحصیل نمی پردازند، انتظار تولید دانش و تئوری سازی و کلان نگری نباید داشت. با بررسی دقیق مدیران کلان دولتها، بخصوص طی دوره پس از انقلاب، بخوبی دیده می شود که جامعه مهندسی وظیفه رهبری سیاسی، اقتصادی و مدیریتی کشور را بر عهده گرفته است.

همین عدم تناسب شغلی و جایگاهی سبب گردیده است در سطح جامعه نیز استعدادها به طور متناسب در کلیه رشته ها توزیع نگردد و صرفا آینده شغلی در آن لحاظ شود، که نتیجه مستقیم آن عدم وجود کارایی نیروی انسانی در کشور ما می باشد. جامعه مهندسی بر اساس آموزه های آکادمیک نمی تواند مدیر باشد یا اقتصاد دان باشد و یا سکان سیاست خارجی و داخلی را هدایت کند، البته با سعی و خطا هر چیزی امکان پذیر است ولی هزینه های بالایی نیز دارد.

اگر به دبیرستانهای استعداد درخشان و نمونه دولتی سر بزنید، در آنها رشته های علوم انسانی و یا فنی نمی بینید.آیا همه نخبگان کشوری را باید به سمت مهندسی و پزشکی هدایت کرد ؟ آیا جامعه ما به جامعه شناسانی نخبه که قدرت تحلیل، تئوری سازی و حتی جامعه سازی داشته باشند ندارد؟ آیا ضعف عدم شناخت نسبت به آداب و فرهنگ سایر اقوام و ملل و قوانین آنها در جامعه ما مشهود نیست ؟

سیستم آموزشی هر کشوری راه و هدف آینده آن را مشخص می سازد. بطور حتم سیستمی که نتواند بر مبنای نیازهای آینده و جامعه سازی و هدفگذاری کلان حرکت کند، تنها سواد و مدرک تحصیلی را عاید کشور خواهد کرد و در نهایت فرار کارگرانی متخصص به کشورهای غربی که از جامعه مهندسی برخواسته اند. در میان اقتصاددانان، نویسندگان برتر، نئوری پردازان اجتماعی و مدیریتی و روانشناسی، نام چندانی از ایرانیان دیده نمی شود، هر چند در شبکه های اجتماعی، نام ایرانیان مقیم آمریکا بعنوان مفاخر اجتماعی دست به دست می گردد، ولی این ایرانیان در سایه سیستم آموزشی و اجتماعی آن جامعه و تلاش خود مرزهای موفقیت را در نوردیده اند و نمی توانند مایه فخر جامعه ایرانی باشند.

رویکرد فعلی آموزش از ابتدایی تا آموزش عالی، رویکردی نیست که جامعه بزرگ ایران را در سالیان نه چندان دور رهبری و هدایت کند. با چنین رویکردی نسل فردا نیز چون نسل امروز، نسلی بیکار با داشتن مدرک تحصیلی است که جوامع توسعه یافته برای آنها هدفگذاری و برنامه ریزی خواهند نمود و آنها صرفا می توانند در دنیای پر رقابت امروزی، احتمالا کارمندان و کارگرانی موفق در میان شرکتهای تجاری و تولیدی چند ملیتی باشند.

اگر هدایت صحیح نخبگان به سمت علوم مختلف صورت گرفته بود و آزادی مناسب در جامعه حکمفرما بود، چه بسا امروز در ایران نیز شاهد برندهای بزرگ بین المللی بودیم که توسط ایرانیان راه اندازی شده بودند و منابع عظیم مالی را به کشور سرازیر می کردند. دنیای فردا و چه بسا دنیای امروز، دنیای موشکها، نیروهای سه گانه و چهارگانه و بمب اتم نیست، دنیای ما دنیای شرکتها و برندهای برتر اقتصادی است. دنیایی است که ملتی که دارای تولید برتر است، اهداف و برنامه های خود را به ملتهای با دانش و رشد کمتر دیکته می کنند.کافی است نیم نگاهی به فناوریهای داخل خانه ایرانیان داشته باشیم، شرکت کره ای ال جی و سامسونگ و شرکت آمریکایی اپل، در هر خانه ای حضور دارند.

فراموش نکنیم که کوکا هرگز از ایران رخت بر نبست و سرورهای ما از شرکت HP تهیه می شوند، پس آمریکا یا هر کشور دیگری نیازی به داشتن یگان و پایگاه در کشور ما ندارد، ما خود سالیانه سود هنگفتی به شرکتهای آمریکایی می رسانیم، در خانه های ما دلارهایی ذخیره شده اند که سود مستقیمی به منافع ملی آمریکا می رساند. این ساده انگاری است که با تولید مرغ و تخم مرغ خود را خودکفا از دنیای غرب و شرق بدانیم و در این تفکر باشیم که استقلال داریم. استقلال در دنیای امروزی مفهوم جدیدی دارد و به مفهوم سلطه سیاسی دنیای دیروز نیست.

واقعیت دنیای امروز این است که ما هیچگونه استقلال اقتصادی نسبت به دنیا نداریم و حتی نفت و گاز ما نیز کارت مهمی برای بازی در دنیای آینده محسوب نمی شود. سیستم آموزشی، فرهنگی و اقتصادی کشور باید در جهت رشد برندهای بین المللی ایرانی قدم بردارد و به گونه ای عمل کند که در بازارهای نوظهور بیش از سیصد میلیون نفری خاورمیانه، شرکتها و برندهای ایرانی حرف اول را داشته باشند.آیا رویکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و آموزشی اکنون چنین آیده ای را نوید می دهد؟