به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۲۹ - ۰۱:۰۷
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴ ساعت ۰۸:۱۴
کد مطلب : ۱۶۷۱۰۲
یك فعال فرهنگی و اجتماعی استان آذربایجان غربی:

نابرابری‌ها ناشی از سیاست‌های تمرکزگراست

گروه جامعه: استان آذربایجان غربی واقع در شمال غرب کشور گستره‌ای جغرافیایی و تاریخی است که تجلی گاه فرهنگ غنی و ریشه دار همزیستی ادیان و اقوام مختلف است. در یک بررسی کلی باید گفت در این استان با حدود 10 گروه قومی متنوع روبرو هستیم. هر چند در نگاه اول دسته‌بندی شیعه - سنی دسته‌بندی غالب به نظر می‌رسد است اما با نگاه ریزبینانه خواهیم دید که اقلیت‌های دینی و مذهبی زیادی در این ناحیه ساکن اند، از همین رو باید استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه را به عنوان «رنگین کمان اقوام ایرانی و مذاهب در آسمان ایران» دانست. این استان به لحاظ منابع و ظرفیت‌های لازم جهت توسعه، جزو مناطق با پتانسیل بالا به شمار می‌آید ولی متاسفانه این استان در رده‌های آخر توسعه یافتگی در کل کشور قرار دارد. حال با توجه به آنچه مطرح شد اصلی‌ترین پرسشی که در پی پاسخ به آن هستیم عبارت است از اینکه آیا توسعه نامتوازن مبتنی بر سیاست‌های قومی‌است؟ اینکه سیمای محرومیت به مسائل قومی نسبت داده می‌شود از کجا نشات می‌گیرد؟ و راهکار چیست؟ «نای قلم» در این راستا با دکتر هوشنگ عطاپور فعال فرهنگی- اجتماعی گفتگویی انجام داده است که باهم می‌خوانیم.

به عنوان اولین سوال بفرمایید تعریف و برداشت شما از قومیت چیست؟
پیش از آن که به سوالات شما بپردازم، یادآوری یک نکته بسیار مهم و بجاست. دو دهه آخر قرن بیستم و قرن بیست و یکم دوران جدیدی از جهت شکل گیری چالش‌های قومی در جهان و تشکیل دولت -ملت‌های جدید ذیل مفاهیم قومی بود. اکنون نیز در خاورمیانه، اروپا و حتی آسیا چالش‌های قومی برای تشکیل دولت -ملت‌های جدید وجود دارد که به نظر می‌رسد ما در آینده همچنان شاهد چالش‌های قومی در جهان خواهیم بود. فکر می‌کنم با همین مقدمه می‌توان ورود مناسبی به سوالات شما داشته باشم. اما در تعریف قومیت باید بگویم که کلمه قوم و قومیت از سال ۱۹۶۰ م. به بعد به عنوان یک سازه سیاسی وارد فرهنگ لغات شد، قبل از آن، مفهوم قوم و قومیت فاقد جهت گیری سیاسی و فرهنگی بود.
با شروع مبارزات ضداستعماری جریان‌های قومی در مقابل ملت و دولت‌های استعماری (ناسیونالیسم) قوام یافت و ماهیت موثر اجتماعی پیدا کرد. کلمه قوم در فارسی به جایethnic و قومیت به جای ethnicity انگلیسی به کار می‌رود. اکنون تعاریف گوناگونی از مفهوم قوم مورد استفاده قرار می‌گیرد که اغلب حاوی جهت گیری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این مفهوم هستند و بر اساس تعامل مابین حاکمیت‌ها و فعالین قومی مفهومینه می‌شود. به طور کلی قوم گروهی از افراد انسانی با تبار، خاستگاه، سرزمین، زبان، دین، مذهب، آداب و رسوم و علائق مشترک می‌باشند که گرایش باطنی و عملی برای حفظ و تداوم این تفاوت‌ها هستند به همین دلیل، قومیت با مقوله \"هویت\" یعنی تفاوت‌ها و تمایزات همبستگی دارد.

-برداشت شما از اصطلاحات اکثریت و اقلیت در جامعه ما چیست؟ به نظر جناب عالی، استفاده از این اصطلاحات تا چه حد معنادار است؟
عموما اکثریت و اقلیت مفاهیمی سیاسی هستند که به دسته‌بندی افراد جامعه سیاسی در نگاه به رویکردهای سیاسی شکل می‌گیرد. اما در حوزه قومیت در کلان جامعه سیاسی، گروه‌های قومی که جمعیت کمتری در مقایسه با سایر گروه‌های حاکم دارند به عنوان اقلیت قومی محسوب می‌شوند. البته اقلیت عنوان درستی برای قومیت‌ها نیست، بلکه باید دنبال معادل مناسب به جای کلمه minority بود که به گروه‌های متمایز قومی در درون کلان جامعه سیاسی بود. بنابراین در جوامع با کارویژه‌های چند فرهنگی (پلورالیسم فرهنگی) وجود اقلیت‌های قومی امری است واقعی. در فرایند یک بحث نظری، قطعا باید اصطلاحات به درستی تبیین و مفهومینه بشوند. به هر حال در یک جامعه سیاسی انسان‌ها براساس باورها و گرایش‌های خود در گرو‌های مختلفی قرار می‌گیرند و باید این گروه‌ها در همین فرایند مدنی، تعاریف معناداری پیدا بکنند و با حذف مفاهیم مطلق اجتماعی، نمی‌توان به حل مسائل اجتماعی نائل شد.

-آیا تقسیم ملت ایران به اقلیت و اکثریت قومی درست است؟ یعنی به نظر شما تقسیم هویت ملی به اجزای کوچک‌تر خطرناک نیست؟
ایران کشوری مولتی کالچرال (چند فرهنگی) است و اقوام مختلف از گذشته‌های خیلی دور در این سرزمین زندگی می‌کنند. ماهیت تاریخ ایران، همزیستی دیرینه اقوام و ادیان مختلف بوده است. در این جا دو نکته مهم وجود دارد. نکته اول، تنوع فرهنگی و قومی ایران به منزله تسلط یک قوم خاص به عنوان اکثریت سیاسی بر سایر اقوام در اقلیت نبوده است‌ چون ساخت سیاسی و اداری در ایران حتی در دوره حاکمیت اقوام‌ترک، حکومت قومی نبوده است. به جز دوره پهلوی که ناسیونالیسم باستانگرا بر مدل نازیسم آلمانی به دنبال تحکیم سلطه یک قوم بر سایر اقوام بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و رد این سیاست فرهنگی توسط امام خمینی (ره) ، ساخت نظام سیاسی از یک چنین رویکردی به حکومت دینی و غیرقومی تبدیل گشت. نکته دوم، هویت مشترک ایرانی‌ها از هر قوم و زبانی است. یعنی ایرانیان علیرغم داشتن تنوع قومی، هویت ملی مشترکی را برخوردار هستند به همین دلیل مفهوم ملت در ایران یک مفهوم فراقومی و ملی است. به همین دلیل تقسیم جامعه سیاسی ایران به اقلیت و اکثریت قومی، تقسیم‌بندی نادرست و بی پایه است.

منطقه ما از تنوع قومی زیادی برخوردار است، در این میان برخی معتقدند به دلیل حضور اقوام در مناطق پیرامونی، این تنوع قومی به یکی از موانع توسعه در این مناطق بدل شده، نظر شما به این ادعا چیست؟
توسعه هم مانند قوم و قومیت مفهومی جدید است. بهترین تعریف در خصوص توسعه را مرحوم دکتر عظیمی ارائه داده‌اند که "توسعه یعنی تلاش برای تغییرات با بصیرت و دانش جدید در جامعه است. "توسعه زمانی رخ می‌دهد که اسباب و لوازم آن فراهم بوده باشد. دو گروه اسباب و لوازم برای توسعه ضرورت دارد: منابع انسانی کارآمد و منابع زیست محیطی پایدار. وقتی سخن از توسعه در یک کشور مطرح است، یعنی بهره مندی همه افراد جامعه از منابع ثروت و منزلت در جامعه. توسعه بدون عدالت اجتماعی و تامین حقوق شهروندی برای کلیه افراد جامعه، پدید نمی‌آید. پس اگر روند پیشرفت و رشد اقتصادی نامتوازن باشد و توزیع قدرت و ثروت در سطح جامعه نامتعادل باشد، درواقع توسعه اتفاق نیفتاده است. یعنی توسعه وقتی متعادل نباشد به نقض خود منجر می‌شود و به توزیع بی عدالتی و نابرابری می‌انجامد. اگرچه در کشور ما توزیع نابرابری و عدم تعادل‌ها همپوشانی با مناطق قومی دارد، ولی در واقع ما در کشور خود یک مرکز فربه و یک حاشیه ضعیف و نحیف داریم. این نوع عدم تعادل ناشی از سیاست‌های دوران پهلوی و تشکیل قطب‌های قدرت و منزلت در مرکز و کاهش قدرت و منزلت در مناطق حاشیه‌ای بود. مثلا ما در دوره قاجار شاهد توزیع قدرت و منزلت بین تهران و تبریز هستیم، در آن دوره آذربایجان هم تامین کننده نیروی نظامی و هم منابع اقتصادی است. سایر مناطق مرزی کشور نیز؛ از توان اقتصادی بالایی برخوردار هستند. ولی دولت پهلوی با اجرای برنامه‌های اقتصادی به دنبال تضعیف مناطق شد و با تسریع سرمایه گذاری در مناطق مرکزی و تشدید مهاجرت از مناطق حاشیه ای، منزلت و ثروت را در مرکز کشور متمرکز نمود. بعد از انقلاب اسلامی هم هنوز ساخت اداری کشور بر محور تمرکز گرایی می‌چرخد و هنوز هم مناطق مرزی و قومی نشین از کاروان توسعه به دور مانده اند. اما این سرنوشت نامطلوب به دلیل اجرای سیاست‌های قومی نبوده بلکه نتیجه ذاتی سیاست‌های تمرکزگرایی بر مبنای الگوی امنیت ملی مرکز گرا که دور از دسترسی و تعدی بیگانگان باشد، شکل گرفته است.

-موضوع دیگری که در ادبیات توسعه یا توسعه نیافتگی اهمیت دارد، تصویر و سیمایی است که ما از محرومیت داریم. این که سیمای محرومیت به مسائل قومی نسبت داده می‌شود از کجا نشأت می‌گیرد؟
سیمای محرومیت در کل ایران را در نظر بگیریم، همان استقرار نظام تمرکزگراست. مناطق محروم کشور ما، مناطق حاشیه کشور و باز در درون کشور، مناطق حاشیه مراکز استان هاست. مثلا همچنان که ارومیه نسبت به تهران محروم است، چالدران و سردشت نیز بر اساس شاخص‌های برخورداری از ارومیه محروم‌ترهستند‌. حال شما شاخص‌های شهرهایی مانند سردشت، چالدران را با شهرهای حاشیه‌ای آذربایجان شرقی، مانند اهر، کلیبر، بستان آباد مقایسه کنید؛ بعد همین شاخص‌ها را با شهرهای حاشیه خراسان شمالی و حتی بوشهر و خوزستان و فارس مقایسه کنید. متوجه می‌شوید که توزیع محرومیت در ایران در مناطق حاشیه‌ای متوازن است و مردم چالدران با چابهار، امیدیه، مرودشت و قوچان به یک میزان محروم هستند. یعنی نمی‌توان محرومیت در ایران را بر اساس سیاست‌های قومی تفسیر کرد. در واقع در ایران نابرابری‌ها ناشی از سیاست‌های تمرکزگراست. اتفاقا بعد از انقلاب اسلامی تلاش فراوانی برای کاهش این محرومیت‌ها و نابرابری‌ها شده است؛ اما جمود اداری حاکم بر ساختارهایی قبلی که ثروت و منزلت در مناطق ویژه‌ای از ایران متورم کرده اند، تاکنون مانع موفقیت سیاست محرومیت زدایی در ایران شده است. البته بخشی از محرومیت در مناطق قومی ایران به ویژه در مرزهای غربی به آثار جنگ با عراق و نامنی‌های ناشی از تحرکات احزاب جدایی طلبی چون کومله و دموکرات بر می‌گردد که فرصت‌های توسعه را از این مناطق گرفتند. اتفاقا در استان ما، در دو دهه اخیر دولت مرکزی تلاش خوبی را برای توزیع منزلت و ثروت در بین اقوام انجام داده است. در قبل از انقلاب اسلامی، نمایندگان حوزه‌های انتخابی این مناطق به سفارش شاه و از پایتخت در یک شوی انتخاباتی منصوب می‌شدند، اما اکنون در فرایند انتخابات، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و فرمانداران و بخشداران از بین همین شهروندان بومی انتخاب می‌شوند.

-چرا بعضی‌ها از جمله نمایندگان مجلس موضوع اقوام و اقلیت‌ها را سیاسی می‌کنند؟ این موضوع تا چه میزان در بحث توسعه منطقه تاثیرگذار است؟
قومیت و قومگرایی از نیروهای سیاسی هستند که در همه جوامع می‌توانند به شکل گیری آرای گروهی منجر شده و در انتخابات مختلف مورد بهره برداری قرار بگیرند. مثلا در آمریکا رای یهودی ها، تعیین کننده است و تنها به نوعی رای قومی می‌دهند. حتی در مناطقی که دو شهرستان یک حوزه انتخابی هستند و هر دو شهرستان از یک قومیت هستند، باز جهت گیری آراء به نوعی شهرستانی (قومی) می‌شود. اما در مناطق قومی ایران، یک سری حقوق مدنی و فرهنگی قانونی اقوام وجود دارد که مطالبه شهروندان است ولی به دلایلی این حقوق برآورده نشده است و همچنان به عنوان انگیزه رای سیاسی عمل می‌کند و طبیعی است نامزدهای انتخاباتی از این ظرفیت سیاسی در هر دوره‌ای استفاده بکنند. در اینجا چند موضوع وجود دارد اولا شهروندان حق دارند حقوق قانونی برآورده نشده خود را مطالبه بکنند و نامزدها هم حق دارند وعده تحقق این حقوق را بدهند. اما نکته مهم این است که نباید این وعده‌ها به وحدت و همدلی اقوام مختلف ایرانی ساکن در مناطق لطمه بزند. یعنی فعالان سیاسی و مدنی اقوام حق ندارند برای وصول به یک حقی، حقوق دیگران را ضایع بکنند یا به حقوق دیگران تعدی کنند.

شما راه حل را در چه می‌بینید؟
ببینید الگوی توزیع نابرابری و عدم تعادل‌ها در ایران برابر است‌. یعنی این گونه نیست که سیاست خاصی به عمد موجب عقب ماندگی یک قوم خاص شده باشد. بلکه تبعیض‌ها در مدار تمرکزگرایی و محلی گرایی برخی مسوولان و نبود اختیارات کافی در استان‌ها شکل گرفته است. به عنوان مثال در استان آذربایجان غربی به عنوان یک استان محروم، توزیع نابرابری هرگز قومی نبوده است‌. توزیع ثروت و قدرت در این استان هم قومی نبوده است‌. بنابراین ورود برخی افراد و مسوولان در دعوای بین افرادی که برای کسب منزلت و قدرت سیاسی، تعارضات قومی راه می‌اندازند، اوج بی تدبیری است. امروز افرادی که مهاباد را با خوی و ارومیه مقایسه می‌کنند، چرا مثلا بوکان را با چالدران و شوط و چایپاره مقایسه نمی‌کنند؟ واقعیت این است که در استان آذربایجان غربی مشابه سایر مناطق محروم، نابرابری‌ها برابر توزیع شده است. راهکار توسعه استان از پیگیری برنامه‌های توسعه براساس اسناد و چشم‌انداز ذیربط ممکن می‌شود. کشور ما و بالتبع استان ما براساس مثل عراق و لبنان بر اساس سهمیه‌بندی قومی و مذهبی اداره نمی‌شود و توقع توزیع مناصب و مسوولیت‌ها براساس‌ترکیب قومی و مذهبی غیرقانونی است. ساختار اجرایی و اداری در کشور و استان ما برمبنای قانون اساسی باید اداره شود و هر نوع سهمیه‌بندی قومی و حتی جنسیتی در انتصاب مدیران و مسوولان برخلاف مصلحت عمومی و خلاف قانون است.

پس هر نوع تلاش برای کسب منزلت سیاسی باید برمبنای شایستگی و صلاحیت‌های فردی باشد و نباید در این فرایند عوامل قومی و یا مذهبی دخالت داده شود. در گام بعد، بایستی هدف نهایی اهداف بلند توسعه استان براساس ظرفیت‌ها و قابلیت‌های نواحی مختلف استان شکل بگیرد. نخبه مهابادی و بوکان باید برنامه محلی برای شهر خود ارائه و اجرایی آن را مطالبه بکند. نماینده مهاباد و ارومیه هم به جای ورود در نقش و و مسوولیت‌های وزیر امور خارجه و حل مشکلات کشورهای منطقه به فکر تدبیر مشکلات حوزه انتخابیه خود باشند و به جای سخنرانی‌های تفرقه افکن به تحکیم وحدت و همدلی کوشش کنند. و مهمترین راهکار، گفتگوی نخبگان اقوام برای حل تعارض منافع و تعیین اهداف مشترک توسعه درونزا بر اساس چشم‌اندازهای بلند مدت است.
به نظرم بهترین الگوی همزیستی توام وحدت و همدلی شهروندان عادی هستند که اگرچه در انتخابات مختلف بر مبنای تمایلات قومی خود رای می‌دهند ولی روز پسین انتخابات، مراودات دوستانه خود را پی می‌گیرند.