تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۷ ساعت ۰۸:۵۱
کد مطلب : ۱۰۳۶۱۹
اعتراض‌شاعرانه معتمدی به خانه موسیقی
گروه فرهنگی: محمد معتمدی یادداشتی نوشته و در آن با زبان شعر و طنز به باطل شدنِ بیمه‌اش از سوی خانه موسیقی اعتراض کرده است.
خانه موسیقی منتقد کم ندارد. منتقدانی که نامه‌های بسیاری برای محکوم کردن این نهاد صنفی نوشته‌اند و انتقادهای بسیاری به فعالیت‌های خانه موسیقی وارد کرده‌اند. اما این‌بار حکایت کمی فرق می‌کند. این بار یادداشتی در نقدِ رفتار خانه موسیقی نوشته شده که چاشنیِ طنز و شعر دارد. این یادداشت را محمد معتمدی نوشته و آن را با یک غزل همراه کرده و در صفحه شخصی‌اش منتشر کرده است. متن یادداشت محمد معتمدی در ادامه می‌آید:
10 ماه پیش بیمه‌ی درمانی بنده توسط خانهء موسیقی باطل شد. این اولین باری بود که تاثیر این نهاد صنفی را در زندگی خودم احساس کردم و بود و نبودش برایم متفاوت شد! بیمه‌ای که دولت هزینهء آن را می‌پردازد و صنف من فقط آن را از من گرفت. به هر حال من اعتراضی ندارم ولی حال که به لطف صنف عزیزم اولین عید بدون بیمهء عمرم را جشن خواهم گرفت، چند بیتی وصف الحال تحریر نموده‌ام که تقدیم می‌نمایم. باشد که قبول افتد.
آن درختی که نشاندیم چه بی‌حاصل شد
خانهء موسیقی از اهل خودش غافل شد
دوش یک یار قدیمی به پیامک با من
گفت‌ای معتمدی بیمهء تو باطل شد
گفتم آن بیمه اگر حق هنرمندان است
حق من از طرف صنف خودم زایل شد
دولت آن بودجه گر وقف هنرمندان کرد
عزتی بود که بر اهل هنر قائل شد
آن کلیدی که نشان داد به ما روحانی
گو بیارند که این مساله بس مشکل شد
اینکه گویند که از ماست که بر ماست رواست
این خدنگیست که از دوست مرا دردل شد
عادت شوم دل آزردن یاران به حیات
آفتی بود که ویرانگر این منزل شد
گر بمیریم همه گریه کنان می‌گویند
وااای از این غم عظما که به ما نازل شد
خاک ما زنده کش و مرده پرست است دریغ
که بدین تلخ سخن شکوهء من کامل شد
محمد معتمدی
اسفند٩4-آمستردام
10 ماه پیش بیمه‌ی درمانی بنده توسط خانهء موسیقی باطل شد. این اولین باری بود که تاثیر این نهاد صنفی را در زندگی خودم احساس کردم و بود و نبودش برایم متفاوت شد! بیمه‌ای که دولت هزینهء آن را می‌پردازد و صنف من فقط آن را از من گرفت. به هر حال من اعتراضی ندارم ولی حال که به لطف صنف عزیزم اولین عید بدون بیمهء عمرم را جشن خواهم گرفت، چند بیتی وصف الحال تحریر نموده‌ام که تقدیم می‌نمایم. باشد که قبول افتد.
آن درختی که نشاندیم چه بی‌حاصل شد
خانهء موسیقی از اهل خودش غافل شد
دوش یک یار قدیمی به پیامک با من
گفت‌ای معتمدی بیمهء تو باطل شد
گفتم آن بیمه اگر حق هنرمندان است
حق من از طرف صنف خودم زایل شد
دولت آن بودجه گر وقف هنرمندان کرد
عزتی بود که بر اهل هنر قائل شد
آن کلیدی که نشان داد به ما روحانی
گو بیارند که این مساله بس مشکل شد
اینکه گویند که از ماست که بر ماست رواست
این خدنگیست که از دوست مرا دردل شد
عادت شوم دل آزردن یاران به حیات
آفتی بود که ویرانگر این منزل شد
گر بمیریم همه گریه کنان می‌گویند
وااای از این غم عظما که به ما نازل شد
خاک ما زنده کش و مرده پرست است دریغ
که بدین تلخ سخن شکوهء من کامل شد
محمد معتمدی
اسفند٩4-آمستردام
مرجع : تسنیم
