گروه جامعه: اگر ادوار مختلف تاریخ ایران بررسی گذرا و اجمالی هم نماییم متوجه خواهیم شد مردم این سرزمین بزرگ و کهن با انوع سختیها و مخاطرات روبرو بوده اند، مانند جنگهای عمدتا ناخواسته، قحطی و گرسنگی، بیماریهای مسری، اسارت و استعمار، فقر و دهها مخاطره دیگر که گفتن آنها از حوصله این مقال خارج است، اما نسل کنونی ما چگونه است؟
نسل چشیدن طعم انقلاب و دگرگونیهای عمده و اساسی در کشور، طعم جنگ، جنگ زدگی و ویرانیهای دوران آن، طعم فقر و سختی، طعم تحریم، طعم بازیهای سیاسی داخلی چپ و راست، طعم اختلاسهای بزرگ، طعم مبارزه با استکبار جهانی، طعم رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، طلاق، فحشا، طعم دوران طلایی تصادفات و کشتههای جادهای و سقوطهای هوایی، طعم کشتارهای وحشیانه حجاج، طعم بیکاریهای بیسابقه جوانان و فشارهای روحی و روانی وارد شده بر خود و خانواده، طعم مهاجرتهای بیسابقه روستاییان، طعم مهاجرتهای نخبگان، طعم اختلافهای شدید طبقاتی، طعم ماشینهای لوكس و مدرن، طعم محلات وامانده از پروسه توسعه و پیشرفت، طعم گسترش قارچ گونه بانکها و موسسات مالی و اقتصادی و صدها طعم تلخ دیگر ... این نسل گویا نسل همه چیز و هیچ چیز است، اگر قدری انصاف باشد باید نام این نسل را نسل «فولاد آبدیده» گذاشت زیرا اکثر ایرانیان این مقطع زمانی متحمل پذیرش انواع مخاطرات و ناملایمتها و سختیها و مشقتها شدهاند.
البته بماند که درصد اندکی از ایراننشینان به واسطه همین انقلاب و جنگ و تحریم و. . . توانستند برای خود مال و منال و موقعیتی دست و پا نمایند و امروز جز طبقات مرفه و البته طلبکار جامعه باشند. در عصر نسل فولاد ایران، همین نسل قلیل حریر و ابریشم، توانستهاند دل همه را به درد آورند، امیدهای مردم را مخدوش نمایند و اشک همگی ایران دوستان حقیقی را جاری نمایند، جالب است بدانید اکثر کسانی که به طرف مردم و کشور خود جفتک پرانی میکنند همین قشر قلیل تافته جاده بافته هستند که هر از چند گاهی مانند در قالب افرادی همچون زنجانی، خاوری و صدها نفر دیگر سر بر میآورند و هر گاه لازم شد با فرار از کشور و پناه بردن به دامان بیگانگان به کشور و ملت خود پشت پا میزنند، جالب و تاسفبار اینکه اینان قبل از رسواییهایشان با رفتارهای ریاکارانه شبیه گرگهایی در قالب بره هستند که با مظلومنمایی و تقدس نمایی دم از خدمت به مردم هم میزنند!
مگر نه در طول دوران بعد از انقلاب یار و یاور این کشور مردمان زجر کشیده کوچه و خیابانها بودند که در دوران سخت دفاع از کشور سینه چاک دادند، هر کجا نیاز بود صادقانه در صحنهها حضور داشتند و دارند، گله این است، چرا این مردم باید در محلات ضعیف نشین در سختی و مشقت باشند، چرا باید نحوه توزیع امکانات در جامعه طوری باشد که پولدارترها سهم بیشتری از خدمات عمومی و رفاه داشته باشند، آیا این ضعف برنامه ریزی و دید ناصحیح به جامعه نیست چرا باید بهترین پارکها و مراکز درمانی و تفریحی در محلات بالای شهرها قرار گیرد، چرا شهرهای کوچک باید از امکانات کمتری برخوردار باشند و چرا در روستاها برنامه ریزیهای جامعی جهت ارتقای وضعیت فرهنگی و معیشت آنها صورت نمیگیرد.
سالیان دراز است که قاطبه مردم ایران تشنه عدالت و عدالتخواهی هستند و هر کجا بیعدالتی باشد دلهایشان به درد میآید، خدا میداند مردم در برابر فشار تحریمها و تحمل ابایی ندارند اما شنیدن حیف و میل بیت المال و خورده شدن آن توسط افرادی ناصالح، هزاران برابر بیشتر به آنان صدمات روحی و روانی وارد مینماید. اگر حکومت و دولت میخواهد مردم را از خود راضی و خشنود و آستانه تحمل آنان را در برابر سختیها و مشقات بالا ببرد، باید با تمامی مفسدان و رانت خواران چه سیاسی و اقتصادی، برخورد عملی و واقعی و نه گذرا و با نگاه سیاسی و جناحی داشته باشد و مردم طعم این برخوردها و اثرات آن را لمس نمایند در غیر این صورت دربها بر همین پاشنهها خواهند چرخید!