به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۲:۱۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۳۰ ساعت ۱۵:۱۲
کد مطلب : ۱۲۸۶۱۹

چرا بزرگان اصولگرا ساکتند؟

گروه سیاسی: «نواصول‌گرایان مدت‎هاست که گوی رقابت را از بزرگانشان در عرصه اظهارنظرهای سیاسی و رسانه‌‏ای ربوده‎اند.»
چرا بزرگان اصولگرا ساکتند؟
به گزارش خبرآنلاین، «در آستانه انتخابات‎های مجالس و دولت‎های گذشته، چهره کلیدی موثر که نقش شیخوخیت و ریش سفید این جریان را بر عهده داشت، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بود. چه آن زمان که این ردا بر تن مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی بود و چه پس از آن که آیت‌الله موحدی کرمانی در این جایگاه قرار گرفت اما هرچه این بزرگان بر طبل وحدت کوبیدند، برخی نواصولگرایان راه تفرقه را پیش گرفته و بی‌توجهی کردند.  در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ بود که حجت‌الاسلام ناطق نوری در راس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بر اساس مکانیزم طراحی شده در این شورا، نامزد نهایی را علی لاریجانی معرفی کرد و بنا بر میثاق‌نامه‎ای که تنظیم شده بود، دیگر نامزدها باید از عرصه کناره‌گیری می‌کردند اما هر یک ساز خودشان را زدند. احمدی‎نژاد که میثاق‌نامه را نپذیرفته بود، در صحنه ماند. ولایتی به احترام نامزدی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی کنار رفت. محسن رضایی یک شب مانده به انتخابات انصراف داد. قالیباف هم تا آخر ماند و به رای این شورا وقعی ننهاد. اتفاقی که بار دیگر در سال ۹۲ رخ داد. با این تفاوت که این بار شیخوخیت بر عهده آیت‌الله مهدوی کنی و رقابت میان قالیباف و حداد عادل و ولایتی بود. بر خلاف اخباری دال بر هم‌پیمان شدن این سه تن برای باقی ماندن یک نفر در عرصه، حداد عادل پس از مناظره‌های انتخاباتی کنار کشید و علاوه بر قالیباف و ولایتی، محسن رضایی و سعید جلیلی هم در عرصه رقابت ماندند تا همچنان از این اردوگاه دود سفید وحدت برنخیزد.
 
ریش سفیدی بزرگان اصولگرا در انتخابات‎های مجالس هشتم، نهم و دهم نیز مورد بی‌توجهی قرار گرفت و هر بار به جای یک لیست واحد، این جریان با چند لیست وارد عرصه رقابت‎های انتخاباتی شد. نتیجه این بی‌توجهی‎ها این بود که حجت‌الاسلام ناطق نوری، نه تنها از حضور در مجامع آنان سرباز زده که عطای سیاست را هم به لقایش بخشید و به جز معدود مواردی، در تمام این سال‎ها سکوت اختیار کرد. سکته قلبی آیت‎الله مهدوی کنی هم به گفته حجت‌الاسلام حسین ابراهیمی بی‌ارتباط با رنجش او از اصولگرایان نبود که نصایحش در انتخابات ۹۲ را نادیده گرفتند.  شاید از همین روست که این روزها آیت‌الله موحدی کرمانی دیگر نقش خلف خود را در این جریان نپذیرفته و صرفا در حد یک سخنرانی در مجمع جمنا و نصایح پدرانه بدون ورود به مصادیق، اصولگرایان را همراهی می‎کند.
 
برخی از دیگر بزرگان اصولگرا نیز در همین حد در عرصه حضور دارند. از جمله علی لاریجانی که نه تنها به عنوان نامزد وارد این عرصه نشد، بلکه نقشی هم در جبهه مردمی نیروهای انقلاب ملقب به «جمنا» بر عهده نگرفت. او نیز بی‌توجهی و بدعهدی برخی گروه‎های اصولگرا همچون آبادگران، جمعیت ایثارگران، رهپویان و جبهه پایداری را در انتخابات‎های گذشته تجربه کرده بود؛ مشی‌ای که محمدرضا باهنر نیز در پیش گرفته است. او حتی به درخواست‎های جبهه پیروان برای اعلام حضور و نامزدی نیز پاسخ منفی داد. کمااین‌که در انتخابات مجلس دهم هم دیگر نامزد نشد. به نظر می‌رسد لاریجانی و باهنر که ۸ سال پیش از سوی اصولگرایان تندرو و کاسبان فتنه با برچسب «ساکتین فتنه» رانده می‎شدند، این روزها عرصه را به خود آنها واگذار کرده‎ و نظاره‌گرند که نواصولگرایان کم‌تجربه چند مرده حلاجند؟  علی‌اکبر ولایتی هم که در مناظره‎های انتخابات ۹۲ بیشترین حمایت را از مواضع حسن روحانی در قبال نامزدهای رقیبی چون جلیلی و قالیباف داشت، این روزها در سکوت به سر می‌برد و به جز معدود اظهارنظرهایی در عرصه دیپلماسی خبری از او نیست.
 
حتی مهدی چمران هم که انتظار می‎رفت در انتخابات شوراها دست کم فعالیت بیشتری داشته باشد، این روزها کمتر در فضای رسانه‎ای ظهور و بروزی دارد. او هم همچون آیت‌الله موحدی کرمانی در مجامع جمنایی‎ها حضور می‎یابد اما نقشی که مثلا در انتخابات ۸۴ در حمایت از احمدی‎نژاد ایفا کرد را این روزها ندارد. چهره‏‎هایی از این دست آب دیده‎تر از آنان که در پی عافیت کنج عزلت‌نشین شوند اما به نظر می‎رسد نصایحشان به گوش آنان که با تندروی زمینه کج‌روی و انحراف در جریان اصولگرایی را پایه‌گذاری کردند، فرو نمی‎رود. از این رو هر چه بگویند در این فضا تعبیر به چندگانگی و تشتت بیشتر می‎شود. شاید مهر سکوتی که آنان بر لب زده باشند، از همین روست و باز هم با این تدبیر است که این جریان بیش از پیش از هم گسسته نشود اما علت هر چه باشد، آن چه مسلم است آن که اصولگرایان از فقدان آنان و نصایحشان لطمه خواهند خورد. هر چه نباشد آنها موی خود را در آسیاب سیاست این سرزمین سپید کرده و پیراهن‎ها کهنه کرده‎اند. آنچه آنان در خشت خام می‌بینند، جوان‌ترها در آینه هم نخواهند دید.»