به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۹ ساعت ۱۱:۴۱
کد مطلب : ۱۲۹۱۱۸

چابهار؛ فقر پنهان در تجملات

زوزنامه بهار: «چابَهار» یکی از شهرهای جنوب خاوری استان سیستان و بلوچستان ایران و تنها بندراقیانوسی کشور است که در کرانه  دریای مکران و اقیانوس هند قرار دارد. لنگرگاه آن قابلیت پهلوگیری کشتی‌های اقیانوس‌پیما را دارد و ازمناطق آزاد بازرگانی ایران است.بندر چابهار به دلیل موقعیت راهبردی که دارد و نزدیک‌ترین راه دسترسی کشورهای محصور در خشکی آسیای میانه   مثل افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان،تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان به آبهای آزاد است و از اهمیت فراوانی برخوردار است و سازندگی و سرمایه‌گذاری فراوانی در آن صورت می‌گیرد که از جمله این ساخت و سازها ساخت اسکله و افزایش گنجایش بارگیری کشتی‌های اقیانوس‌پیمادر خلیج چابهار و ساخت راه‌آهن به سوی آسیای میانه و احداث فرودگاه بین‌المللی است. این بندر یکی از مهمترین چهارراه‌های کریدور شمال-جنوب بازرگانی جهانی است.چابهار علاوه بر موقعیت بازرگانی، دارای جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی است. آب‌و هوای این شهر و پیرامون آن همیشه بهاری و معتدل است و به همین دلیل چابهار به معنای چهاربهار نامیده می‌شود.

منطقه آزاد چابهار
چابهار در سال ۱۳۷۰ در راستای برنامه اول توسعه اقتصادی و اجتماعی و به پیشنهاد شورای عالی معماری و شهرسازی، منطقه‌ آزاد اعلام شد. این منطقه با جمعیتی در حدود ۲۶۰ هزار نفر، نزدیک به ۵۵ هزار نفر حاشیه‌نشـــین دارد. معضل حاشیه‌نشینی در چابهار سابقه‌ای ۲۰ ساله دارد؛ پس از ایجاد منطقه‌ آزاد و گسترش واحدهــای صنعتی و  بازرگانی، این منطقه با مهاجرت زیاد ساکنان بخش‌هــای مختلف استان سیستان و بلوچستان و حتی دیگر استان‌های کشور به سمت چابهار روبه‌رو شد؛ جمعیتی که به‌دنبال بیکاری و فقر، از روستاها و شهرهای کوچک و بزرگ روانه‌ چابهار شدند تا سهمی از «رونق اقتصادی» پیش رو داشته باشند. براساس آمارها،  چابهار با بیش از 50 هزار نفر حاشیه نشین یکی از مناطقی است که در مقایسه با جمعیت خود بیشترین شمار حاشیه‌نشینی را در کشور دارد و حتی جمعیت سکونتگاه‌های غیر‌رسمی آن از جمعیت حاشیه نشینی مراکز برخی استانها بیشتر است. جمعیت زیادی از افراد جویای کار از شهرها و روستاهای مختلف استان سیستان و بلوچستان به امید اشتغال و زندگی بهتر به چابهار کوچ کرده‌اند و در مناطق کمب مراد‌آباد، عثمان آباد، جنگلوک، کمب للو، تیس، رمین و غیره در حاشیه شهر ساکن شده اند.

آزاد‌سازی فقر
آزادسازی منطقه چابهار به معنای آزادسازی روابط تجاری از طریق این بندرگاه است، اما برای چه کسانی؟ انحصار معاملات تجاری در دست سازمان‌های دولتی یا خصوصی ، زندگی در این شهر را به دو بخش کاملا مجزا تقسیم کرده است؛ بخشی بومی‌نشین که شامل سکونت‌گاه بلوچ‌ها می‌شود و بخشی نوساز که «منطقه‌ آزاد» خوانده می‌شود و شامل محله‌ای کاملا جدا از بخش بومی است. محله‌ای مجلل شبیه به شهرک‌های ویلایی شمال کشور که توسط سرمایه‌گذاران بخش خصوصی یا سازمان‌های دولتی و عمدتا به منظور سفرهای خانوادگی و اداری در منطقه‌ی آزاد بنا شده‌اند.
بخش بومی‌نشین نه تنها به بندرگاه «آزاد شده» دسترسی ندارد، که به‌طور کلی هیچ سهمی از «آزادسازی» منطقه نمی‌برد. در بخش‌های بومی چابهار با تصویری کاملا متفاوت نسبت به منطقه‌ی آزاد روبه‌رو هستیم؛ بخش اعظم خانه‌ها در این منطقه در بهترین حالت از بلوک‌های سیمانی ساخته شده و البته تعدادی زیادی از ساکنین نیز در کپرها سکونت دارند. این تصویر به معنای عدم دسترسی به آب، برق و سایر امکانات زندگی شهری در بسیاری از مناطق چابهار است.

منطقه‌ی بومی‌نشین چابهار بیش از آنکه شبیه به یک شهر باشد، شبیه به روستایی فقیرنشین است که حتی از امکانات کشاورری و دامپروری نیز محروم است. تنها امکان بومی‌های چابهار صید ماهی است که «حق» آن نیز به لطف «آزادسازی»‌، به کشتی‌های مجهز ریز و درشتی عطا می‌گردد که امکان رقابت را از قایق‌های محلی گرفته‌اند؛ کشتی‌های چینی که در فصل ماهیگیری، از شرق دور از راه می‌رسند و ماهیگیران بومی را از معدود منابع ادامه حیات خود محروم می‌کنند. اگر در کل منطقه پرسه بزنیــد، جــز خاک  و شترهایی که برای سواری مسافران آماده شده‌اند تا منبع کسب درآمد باشند، چیز دیگری در کار نیست. تبدیل چابهار به «منطقه آزاد» ، حداقل امکانات زیستی را هم برای بومیان به ارمغان نیاورده است.

قانون حاشیه نشینی
طرح‌های جامع شهری طرح‌هایی هستند که برای تعیین محدوده‌  شهرها و چگونگی کاربری اراضی آنها تدوین می‌شوند. تعیین حریم شهرها بخش مهمی از چنین طرح‌هایی است و ارتباط تنگاتنگی با ساختار اقتصادی شهر و کنترل قیمت زمین و مسکن دارد؛ افرادی که به دلیل وضعیت اقتصادی از محدوده شهر به خارج از آن رانده می‌شوند، یا آنهایی که در آرزوی بهبود وضعیت خود از روستاها و شهرهای اطراف به سوی مراکز مهم اقتصادی سرازیر می‌شوند، معمولا از همین مناطق حاشیه‌ای سر در می‌آورند.

حاشیه‌نشینی که به معنای ساخت و گسترش سکونت‌گاه‌های «غیررسمی» در مناطقی خارج از طرح‌های جامع شهری است، در مقابل ساخت و سازهای «قانونی» قرار می‌گیرد. وجه تفاوت این دو شیوه‌ حضور در شهر، جدا از نوع متفاوت مواجهه با قانون، در کیفیت زندگی است. زندگی در خارج از محدوده‌های معین شده‌ی شهر، به معنای تقابل با قانون و به‌دنبال آن عدم بهره‌مندی از امکانات «قانونی» است که به ساکنین شهر تعلق می‌گیرد. به این‌ترتیب، سکونت‌گاه‌های «غیررسمی» عمدتا مجموعه‌ای از خانه‌های آسیب‌پذیر در برابر بلایای طبیعی هستند که از امکاناتی هم‌چون آب، برق، گاز، سیستم فاضلاب، شبکه حمل‌و‌نقل و. . نیز بی‌بهره‌اند. مجموعه‌‌‌ این شرایط، بیانگر سطح نازل کیفیت زندگی برای افرادی است که به سبب وسع اقتصادی خود از حریم شهر طرد شده‌اند.
چگونه حاشیه‌نشینی زمین‌های بایر
 را با ارزش کرد؟
قیمت زمین در شهرهای دارای رونق اقتصادی و سیاست‌های مسکن، از جمله چگونگی تفکیک قواره‌ها، نقش مهمی در گسترش حاشیه‌نشینی دارند. بسیاری از افرادی که به امید کار و دسترسی به امکانات رفاهی روانه‌‌ شهرها می‌شوند، در مواجهه با قیمت بالا و قواره‌های بزرگ زمین، راه زمین‌های بایر اطراف شهر را در پیش می‌گیرند تا بتوانند خانه‌ای با‌اندازه‌‌ ممکن و مورد‌نیاز خود بنا کنند. هم‌زمان، حضور در خطوط مرزی شهرها به آنها فرصت می‌دهد از برخی امکانات موجود در محدوده شهر بهره‌مند شوند. این امر موجب شکل‌گیری محلاتی خارج از محدوده‌‌ شهرها می‌شود که اگرچه در ابتدا دست‌ساخته‌هایی محدود در زمین‌های بایر هستند، اما به مرور تبدیل به محلاتی می‌شوند که خط مرزی آنها با شهر مشخص نیست. این موضوع سبب ارزش یافتن زمین‌های این مناطق می‌شود؛ این محلات در حقیقت محدوده‌‌ شهر را گسترش داده‌اند و به مرور زمان امکاناتی محلی در آنها فراهم آمده است. از زمانی، نادیده گرفتن آنها به‌عنوان بخشی از شهر که حالا محل سکونت جمعیت قابل‌توجهی شده، غیرممکن می‌شود. اما پیوستن حاشیه‌ها به محدوده‌‌ شهر و افزایش قیمت زمین و خانه در آنها، به معنای شکل‌گرفتن قشری جدید از حاشیه‌نشینان است که باز به سوی مناطق خارج از محدوده‌‌ شهر حرکت کرده و این چرخه را ادامه می‌دهند. در حقیقت، حاشیه‌نشینان زمین‌های بایر را تبدیل به زمین‌های ارزشمند شهری می‌کنند، بی‌آنکه خود امکان استفاده از مزایای آن‌را داشته باشند.

حاشیه در متن
چابهار به‌عنوان دومین شهر مهم استان سیستان و بلوچستان پس از زاهدان، محل سکونت بلوچ‌هایی است که در قلب شهر با کیفیت زندگی حاشیه‌نشینی به سر می‌برند. شهر چابهار برای بومی‌های بلوچ آن، روستایی است که با هجوم یکباره‌‌ صاحبان سرمایه از روال معمول خود خارج شده و با خیال منطقه‌‌ آزاد و رونق اقتصادی، به مجموعه‌ای از آلونک‌های متمرکز در اطراف بندرگاه بدل گشته است؛ بندرگاهی که خود سهمی از آن ندارند.

در چنین شرایطی، تفاوت میان آنان که در قلب چابهار زندگی می‌کنند با روستاییان اطراف چابهار که حاشیه‌نشین خوانده می‌شوند  چیست؟ بنابرگفته‌های مسئولین این شهر ۵۰۰ درصد مردم چابهار، آب آشامیدنی خود را با استفاده از مخازن خانگی و خارج از شبکه لوله‌کشی تامین می‌کنند. ساخت و سازهای بخش‌هایی از شهر، تفاوت چندانی با حاشیه‌نشین‌ها ندارد و آلونک‌های ساخته شده از بلوک‌های سیمانی یا حصیر، ذهن را به سمت سکونت‌گاه‌های خارج از مرز شهر هدایت می‌کنند. شاید تنها تفاوت آنها در تخریب یکی و ادامه حیات دیگری با همان وضعیت باشد. پس آیا مسئله حاشیه‌نشینی در چابهار را می‌توان بر‌اساس مرزهای «رسمی» شهر تعریف کرد؟ آن هم در وضعیتی که بخش «ارزشمند» اقتصادی چابهار، در قالب محله‌ای جداگانه به تمامی از منطقه‌ی بومی‌نشین تفکیک شده است؟

به نظر می‌رسد حاشیه‌نشینی برای چابهـــار مفهومی بی‌معناســت؛ ارزش زمین‌های حاشیه‌ای در چابهار نه به واسطه‌‌ گسترش یافتن محدوه‌‌ شهر، کــه به‌دلیل ساحلی‌بودن این زمین‌ها و اهمیــت آنهــا در دسترسی به دریای آزاد و فعالیت‌های تجاری است. چابهار و تمامی روستاهای اطراف آن مناطقی در حاشیه‌‌ مرکز قدرت هستند و تمامی بلوچ‌های منطقه انسان‌هایی حاشیه‌نشین. تخریب سکونتگاه‌های «غیررسمی» در اطراف چابهار، نه به‌دلیل غیررسمی‌بودن ساخت و سازها که به‌دلیل غیررسمی‌بودن حضور مردم بومی در آنهاست. مناطقی که قرار است خالی از سکنه باشند تا بر سهم منطقه‌ی آزاد و معاملات تجاری با سودهای هنگفت آن بیفزایند. آیا سرنوشت دیگر مناطق آزاد که دولت و مجلس در پی گسترش آن هستند نیز همین خواهد بود؟