روزنامه بهار: یادتان هست در هر دور از مذاکرات هستهای قبل از آن که پای ظریف و تیم همراهش به ایران برسد چه داستان سرایی هایی را درباره لبخندهای تیم مذاکره کننده شاهد بودیم؟ عدهای آن را تعبیر به لبخند و چراغ سبز نشان دادن به دشمن میکردند، برخی آن را نشانه ضعف تیم مذاکره کننده و گروهی هم از آن به عنوان نشانهای از نفوذی بودن ظریف و همراهانش نام میبردند. این تعابیر ناپسند آنقدر ادامه پیدا کرد که در نهایت رهبری انقلاب برای حمایت از تیم مذاکره کننده، خود به میدان آمد و با تعابیری بیسابقه مذاکره کنندگان هستهای را «امین، شجاع، غیور و متدین» خواند و در جایی دیگر در خصوص نحوه عملکرد تیم مذاکره کننده گفتند که این افراد «در برابر حرف زور طرف مقابل به خوبی ایستادگی کرده اند» . بیانات رهبری هم در رویکرد ناصواب دلواپسان تاثیری نداشت و مدعیان ولایت مداری پس از این سخنان نیز همچنان ظریف را مهرهای نفوذی میدانند و در تازهترین کشفیاتشان متوجه شدهاند که وزیر امور خارجه قرار است سردار سلیمانی را «کت بسته» به آمریکاییها تحویل دهد!
روزگار گذشت و گذشت تا به حادثهتروریستی اخیر تهران رسیدیم. حادثهای که همه مردم ایران را تحت تاثیر خود قرار داد و باعث افزایش اتحاد و انسجام ملی شد. اما در همین حادثه هم بودند کسانی که به دنبال مطامع حقارت آمیز سیاسی خود میگشتند. خود را به تجاهل زده،تروریسم و حملهتروریستی را برابر با جنگ دانستند و برجام و دور شدن سایه جنگ را به تمسخر گرفت، انتقادات رئیس جمهور به برخی اقدامات را که مورد حمایت اکثریت قاطع مردم هم قرار گرفته است را هجمه به نهادهای نظامی و امنیتی خواندند و آن چه رخ داد را به علت آن انتقادات دانستند، با لبخندی بر گوشه لب با کنایه از وقایع دهه شصت یاد کردند و...خلاصه اش آن که در ساعات و لحظاتی که مردم ایران در پی دلداری دادن به هم دیگر و تلاش برای افزایش اتحاد ملی بودند برخی سعی کردند از آب گل آلود ماهیهای سیاسی خود را صید کنند و بی توجه به شرایطی که در آن قرار داریم به جای پیوستن به اکثریت قابل توجهی از مردم ایران همچنان در جوّ انتخاباتی به سر میبردند.
همانها که لبخند وزیر امور خارجه را در برابر دوربینها که امری مرسوم در حوزه دیپلماسی و مذاکرات است را به معنای ذلت و خیانت میدانستند امروز که بیش از هر زمانی به اتحاد و همدلی نیازمندیم باز هم در پی کاسبی رفته اند؛ این بار «کاسبی از تروریسم». شاید بتوان به افراد جوانتری که چنین رویهای را در پیش گرفتهاند حق داد که به واسطه هیجانات، احساسات و یا حتی جهل و بی اطلاعی در مسیری خلاف اتحاد ملی که لازمه این روزهاست حرکت کنند اما افرادی که نقش بزرگتر را برای این جریان سیاسی دارند دیگر چرا؟ آیا آنها هم باید وارد بازیهای سیاسی شده و رفتارهایی کودکانه از خود نشان دهند؟
به نظر میآید که یکبار برای همیشه باید این نکته روشن شود که تا چه زمانی قرار است از حوادثتروریستی و یا بلایای طبیعی و... استفاده ابزاری و سیاسی کنیم؟ دیگر کِی قرار است به خود بیاییم و این امر بدیهی را فهم کنیم که رقابت سیاسی زمان خود را دارد و نباید از هر موضوعی بهره برداری سیاسی - آن هم به این شکل حقیرانه - کرد؟