چیستا یثربی، نویسندهای است که در زمینه فیلمنامه نویسی و کارگردانی تئاتر، تجربیات قابل توجهی دارد و ضمن این که در رشته روانشناسی فارغالتحصیل شده است. این نویسنده پرکار در حوزههای مختلف نویسندگی فعال است و داستان پر احساس و جذاب «پستچی» اما حکایتی دیگر داشت و به خوبی در شبکههای مجازی معرفی و منتشر شد و توانست خوانندگان بسیاری را به سوی خود جلب کند و شاید بتوان گفت در جلب مخاطب توانست رکورد بزند و داستان خوانی را در سبد خانوادهها قرار بدهد. اخیرا کتاب صوتی «پستچی» او به تازگی از سوی موسسه «نوین کتاب گویا» منتشر شد و در دسترس عموم قرار گرفت. لازم به توضیح است که «پستچی» داستانی بلند و عاشقانه است که به گفته یثربی بر مبنای داستانی واقعی تالیف شده است. یثربی این داستان را ابتدا در قالب یک کانال تلگرامی در فضای مجازی منتشر کرد و پس از آن کتابی بر مبنای آن در نشر قطره به چاپ رسانید. کتاب صوتی «پستچی» با صدای فریبا متخصص، بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون و از صداپیشگان محبوب رادیو تولید شده و موسیقی آن را نیز مهدی زارع ساخته است. به بهانه استقبال از نسخه صوتی این اثر با چیستا یثربی گفتگو کرده ایم.
***
تهیه کتاب صوتی داستان موفق و جذاب «پستچی» گام خوبی در جهت جذب خوانندگان این اثر خواهد بود. برداشت شما از این اتفاق خوب چیست؟
این اتفاق را اتفاق خوبی میدانم چون هر وقت داستانی در شبکههای مجازی با علاقهمندان به اشتراک میگذارم بسیاری از کسانی که مقیم خارج از کشور هستند یا تاجیکها و افغانستانیها از من درخواست میکنند که ویس داستان را هم بگذارم چون در خوانش متن فارسی مشکل دارند. البته هستند کسانی در برخی از شهرها یا روستاها که در خواندن مشکل دارند و ویس داستان کمک شان میکند با آن ارتباط بگیرند. وقتی با درخواستهای زیادی مواجه شدم متوجه شدم که بسیاری از افراد با فایل صوتی موافقترند برخلاف من که دوست دارم با متن در ارتباط باشم. به اضافه این که صدای کسی که کتاب را هم میخواند در احساس شنونده تاثیر میگذارد.
شما کارگردان تئاتر و ضمنا صدا پیشه هم هستید، چرا خود شما با توجه به تجربیات کاری تان داستان را نخواندید؟
شرکت «نوین کتاب گویا» که کتاب صوتی را تهیه کرد، معتقد بودند که من خیلی با متن درگیرم و با حس میخوانم. در صورتی که آنها یک گویش آرام و رادیویی میخواستند. خانم متخصص صدای دلنشینی دارد اما به گفته خودش لازم بود که این کاراکتر خشی توی صدایش داشته باشد و البته ایشان سعی کرده است که این خش را در صدایش بیندازد و لازم بود که کمی زودتر متن را میخواند و تمرین میکرد.
داستان «پستچی» با استقبال بیرقیبی در بین مخاطبان و به ویژه در شبکههای اجتماعی رو به رو شد. بیش از این، «پستچی» چه فرصت هایی را برای شما به همراه آورد؟
علاوه بر استقبال در داخل کشور و حتی خارج از کشور، یک اتفاق ویژه برای این داستان به وجود آمده است. آقایی در کالیفرنیا این داستان را میخواند و از آن خوشش میآید و آن راترجمه میکند. بعد ازترجمه کتاب روی آمازون میرود و از آن استقبال میشود. آنها حتی نمیدانستند که این داستان ایرانی است و تنها نام من به عنوان نویسنده را میدانستند. اخیرا هم متوجه شدم که این داستان جزو سه کتاب اول انگلیس شده است. معلوم نیست که نتیجه این رقابت چه میشود چون دو رقیب دیگر خیلی قدر هستند اما این اتفاق برایم ارزش دارد. بیست سال پیش خانم جی کی رولینگ این شانس را تجربه کرد. البته هیچ خبرگزاری بر روی این خبر کار نکرد. در صورتی که این اتفاق مهمی برای یک داستان ایرانی است.
به نظرتان کتاب صوتی «پستچی» هم همان موفقیت نوشتاری اش را تجربه کرده است؟
فکر میکنم که موفق بوده است برای این که بسیاری از مردم در هنگام رانندگی دوست دارند که داستان گوش بدهند یا زنان خانه داری را میشناسم که با نسخههای صوتی کتابها موافقترند چون همزمان میتوانند به کارهایشان هم برسند.
چه زمانی برای ارائه نسخه صوتی داستان اقدام کردید؟
من با آقای فیاضی، مدیر نشر «قطره» که بیشترین کتابهای مرا به چاپ رسانده است، قرارداد چاپ داستان «پستچی» را داشتم. سال گذشته همزمان با نمایشگاه کتاب با همراهی دو تن از دوستان کهترانهای برای این داستان گفت و دیگری آن را خواند، نسخه صوتی خانگی با صدای خودم تهیه کردم و از آقای فیاضی خواستم در غرفه پخش کنند که نشد و خودم آن را در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشتم. بعد دیدم چقدر از نسخه صوتی استقبال شد و ۲۰۰ هزار نفر از آن در لحظات اولیه بازدید کردند. آقای فیاضی اعتقادی به نسخه صوتی کتابها نداشتند و این نسخه توسط نشر دیگری آماده شد. در صورتی که «پستچی» توسط افراد دیگری به صورت صوتی اجرا شده بود و بدون هماهنگی و رضایت من از آن بهره برداری میشد. وقتی هم متوجه شدم و معترض شدم گفتند که مطلبی که شما در شبکه مجازی به اشتراک میگذارید، آزاد است. در صورتی که من از اول اعلام کردم که امتیاز این داستان متعلق به نشر قطره است و تنها به عشق خوانندگانم داستان را میخواندم و در شبکه مجازی میگذاشتم. مردم ما اهل کتاب خواندن نیستند و بیشتر اهل شنیدن هستند. به همین دلیل از نسخههای صوتی استقبال میکنند.
براساس قراردادی که با نشر قطره داشتم، پیشنهاد تهیه نسخه صوتی داستان را دادم و «نوین کتاب گویا» نسخه صوتی را به سفارش نشر «قطره» تهیه کرد. در مراسم رونمایی استقبال مردمی بینظیر بود و حتی رئیس فرهنگسرای ملل که میزبان مراسم بود گفت که تا به حال چنین استقبالی را شاهد نبوده است. نشر نسخه صوتی تنها ۷۰ نسخه در مراسم آماده کرده بود ولی بالای ۲۰۰ نفر در مراسم شرکت کرده بود و کسی انتظار نداشت.
شما در شبکههای اجتماعی خیلی موفق هستید و یادم هست که داستان «پستچی» در همه صفحات مجازی به اشتراک گذاشته شده بود. گویی شما قاعده بازی را خوب بلدید.
درست است زمانی حتی در اخبار ۲۰: ۳۰ درباره داستان «پستچی» و استقبال مردم از آن خبر تولید شد. در کانالها و اینستاگرام از این داستان به شدت استقبال میشد. به خاطر دارم که کارشناس رسانهای عنوان کرده بود که یثربی به دلیل مطالعات روانشناسی اش میداند چگونه داستان هایش را روایت کند و واقعیت این است که من جامعه مان را خوب میشناسم.
به نظر میرسد تاثیر زیادی روی افراد مختلف گذاشتهاید و بسیاری را به کتاب خوانی علاقه مند کرده اید.
بله کسانی بودهاند که با داستانهای من کتاب خوان شدهاند و برخی به من گفتهاند که تا پیش از داستان «پستچی» یا «راز گل سرخ» رمان و داستان نخوانده اند. به دخترم گفتم که من در اینستا و تلگرام خلاف جهت خواهم رفت و موفق هم خواهم شد و اگر نشدم رهایش میکنم. دخترم گفت که در اینستاگرام کسانی که جوانترند و به روز هستند دیده میشوند ولی با این حال صفحهای برایم ساخت تا با خوانندگانم در ارتباط باشم. من بدون این که فالوئر تقلبی بگیرم یا تبلیغ جایی را بکنم، با داستان و شعر توانستم علاقه مندان خود را پیدا کنم. تعداد اعضا اصلا برایم مهم نیست ولی همین تعداد، همه علاقه مند و منتقد واقعی هستند. من یا جایی نمیرم یا این که تغییر ایجاد کنم و سعی میکنم با فکر و ایده، کاری را شروع کنم.