سهیل ایزدی- روزنامه بهار
با تلاشهای فراوان اصلاح طلبان و مردم، انتخابات ۹۶ به سرانجام مطلوب رسید و ملت ایران گام مهمی در راستای تحقق آرمانهای ۱۵۰ ساله خود برداشت. در این انتخابات اما حرف و حدیث کم نبود و انتقادات بسیاری به لیست امید تهران وارد شد. در دیگر استانها هم البته مسائل بسیار بود اما طبق معمول در سایه تهران به آنها پرداخته نشد. همه این مسائل باعث شد بسیاری از هواداران و دلسوزان اصلاحات به طرح مطالب متعددی بپردازند و نقد کنند و توضیح بخواهند. فارغ از چیستی و ارزشگذاری این مباحث –که همه در جای خود مورد توجه و احترام اند- یک موضوع کاملا روشن است: اصلاحات با نیروی محرکه «میل به تغییر» جامعه ایران دوباره بر مصدر کار آمده است و از این پس باید پاسخگوی این جامعه باشد. اولین گام این پاسخگویی، تطبیق رفتار اصلاح طلبان با آرمانهای اصلاح طلبی است و از همین ابتدا با رفع نواقص توان به پیش بردن خواستهای عمومی را در خود حفظ کند. با توجه به دور بودن انتخابات بعدی و عبور جریان اصلاحات از دوران عسرت میتوان گفت زمان پوستاندازی این جریان فرا رسیده و باید با جسارت تغییرات لازم را در ساختار این جریان اثرگذار ایجاد کرد. هدف این نوشتار تحلیل کاستیها در دو بخش ساختاری و گفتمانی است و سپس پیشنهادات مشخصی برای رفع این کاستیها ارائه خواهد شد.
تحلیل کاستیهای موجود
الف) در بخش ساختاری یک مشکل بزرگ وجود دارد: تمرکز بر لیست واحد. اصلاح طلبان رمز موفقیت را در یکپارچگی یافتهاند و برای دستیابی به این یکپارچگی ساختار شورایعالی را ارائه کردند که در قالب آن بتوانند به صورت یک ائتلاف سراسری عمل کنند اما مشکل این است که نگرانی از انشعاب و لیست موازی باعث شده با هر تشکلی که داعیه اصلاح طلبی دارد با کرامت برخورد شود و به او نیز کرسی و حق رایی در شورایعالی داده شود. نتیجه این شدهاست که تشکلهای اصلاحات بسیار تودرتو و متکثر شدهاند و به جای اینکه به سمت فراگیر شدن احزاب پیش برویم به سمت ریزشدن تشکلها پیش میرویم. امروز در استان من افرادی عضو تصمیمگیر این شورایعالی هستند که نه سابقه مطرح سیاسی دارند و نه بخشی از جامعه را نمایندگی میکنند.
آنان صرفا به خاطر اینکه در کنار تعدادی انگشت شمار از اطرافیان خود تابلویی را برافراشتهاند و ادعای اصلاح طلبی میکنند صاحب حق رای هستند به هماناندازه که چهرهها و تشکلهای ریشهدار این جریان حق رای دارند. یقین دارم این معضل در تمامی استانها وجود دارد. چنین فضایی البته در جهت خلاف خواست اولیه یعنی ائتلاف سراسری و یکپارچگی است. احزاب دارای پایگاه اجتماعی و گفتمان مشخص بسیار سادهتر میتوانند باهم توافق کنند تا یک دوجین تشکل ۷-۸ نفره بدون پایگاه و گفتمان مشخص.
ب) این معضل در کنار ساختار انتخاباتی کشور باعث شدهاست که تمام توان و پتانسیل جریان اصلاحات صرف همگرایی و بستن لیست شود و از طرح ریزی راهبرد و برنامه برای اداره کشور غفلت شود.
برای جریان اصلاحات زیبنده نیست که در دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر شرکت کند، موفقیت هم کسب کند اما حتی یک خط برنامه یا حتی شعار انتخاباتی به حامیان خود ارائه ندهد. این کاستی گفتمانی که مشکل دوم جریان اصلاحات است در آینده بیشتر خود را نشان خواهد داد چرا که تا کنون جریان اصلاحات از دافعه جریان مقابل استفاده میکرد اما این پتانسیل با بیرون رفتن جریان بنیادگرا از دولت، مجلس و شوراها به پایان رسیده است و از امروز اصلاح طلبان باید ایجابی سخن بگویند و پاسخگوی عملکرد خود باشند.
امروز این جریان باید بتواند آرمانهای آزادی، عدالت و پیشرفت را به برنامه و خواستهای موضوعی و مشخص تبدیل کند. نگارنده به عنوان یک هوادار اصلاحات هنوز نمیداند موضع اصلاح طلبان درباره تولید و توزیع ثروت در جامعه چیست و با چه شیوههایی در این زمینه همدلاند. یا دست کم چه گرایشاتی در درون اصلاحات در این باره وجود دارد.
پیشنهاد اصلاح طلبان (نه دولت روحانی) برای حل معضل بیکاری چیست؟ چه راهکارهای عملیای برای افزایش آزادی بیان در فضای موجود کشور دارند؟ معضلات کلانشهرها را با کدام شاخصها و راهبردها میخواهند حل کنند و …. متاسفانه فراکسیون امید در مجلس هم در موضوعات مهمی چون برنامه ششم توسعه و لایحه اصلاح قانون کار موضع مشخصی نگرفت و این نشان از عدم وجود اسناد بالادستی در درون جریان اصلاحات به عنوان راهبردها و جهتگیریهای کلان این جبهه دارد.
از نظر نگارنده جریان پوپولیست در همین خلا گفتمان اقتصادی-اجتماعی (بهخصوص خلا وجود یک جریان عدالت خواه کلاسیک و واقعی!) امکان ظهور و بروز پیدا میکند. وقتی نیروهای اصلی سیاسی مواضع اقتصادی غیر شفاف دارند و همه کم و بیش یکسری حرفهای کلی را تکرار میکنند، امکان اقبال اجتماعی به جریانهایی که وعدههای ملموس و رویایی میدهند بیشتر میشود. پر کردن این خلا البته فقط از اصلاحطلبان و اشخاصی چون خاتمی و موسوی بر میآید. چرا که دیگر جریانها از نگاه اقتصاد سیاسی چنین امکان و تمایلی را برای ارائه برنامه و شعارهای عدالت خواهانه ندارند.
پیشنهادات:
1 - تفکیک شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان کشور از شورایعالی شهر تهران: یک آسیب جدی سیستم کنونی شورایعالی مشغول شدن چهرههای ملی این جریان به مسائل تهران و غفلت از مسائل دیگر مناطق کشور است. ضرورت دارد شورایعالی اصلاح طلبان در سطح کلان کشوری عمل کند و بستن لیست تهران را به شورایعالی اصلاح طلبان استان تهران (که هم ارز شوراهای دیگر استانهاست) واگذار کند. اینگونه میتوان به تدوین سیاستهای کلان و راهبردهای بلندمدت جریان اصلاحات امیدوار بود. از سوی دیگر جریان اصلاحات در تهران خود را خلاصه نمیکند و در بیانیه پیروزی هم فقط اسم تهران را نخواهد آورد!
2 - تمییز قائل شدن بین احزاب فراگیر و احزاب محلی و تشکلهای سیاسی: از فواید دیگر پرداختن به تدوین سیاستها، ایجاد فراکسیون در داخل جریان اصلاحات است که به حرکت این جناح به سمت ایجاد احزاب فراگیر کمک خواهد کرد و از کلونی شدن تشکیلات اصلاح طلبان جلوگیری خواهد کرد. اما این روش باید با اصلاح ساختاری نیز تقویت شود. یعنی وزن احزابی که در کل کشور گستردهاند و توان گفتمانی و نیروی انسانی قابل توجهی دارند با احزاب کوچک و همچنین تشکلهای صنفی- سیاسی متفاوت باشد. این تمایز انگیزه همگرایی و یکی شدن تشکلهای کوچک را برای تشکیل یک حزب فراگیر بیشتر خواهد کرد.
3 - دخیل کردن دیدگاه و خواست بدنه اصلاحات در تصمیم گیریها و ارائه لیست انتخاباتی: یک راهکار موثر دیگر در کاهش تنشها در ارائه لیستهای انتخاباتی مراجعه به نظر حامیان اصلاحات است. اگرچه شرایط برگزاری انتخابات درون حزبی در کشور مهیا نیست اما میتوان نظر سنجی و حتی انتخاباتهای محلی و در مقیاس کوچک را برگزار کرد تا هم مردم سالاری (و نه نخبه سالاری) در درون جناح اصلاح طلب رعایت شود و هم حاشیهها و سهم خواهیها به حداقل برسد.
4 - ایجاد فضایی برای بهره گیری از ظرفیت افراد شاخص خارج از احزاب و همچنین همکاری با چهرههای ملی-مذهبی:برای کارایی و سلامت بیشتر در شورا باید ظرفیتی برای چهرههای ارزشمندی که از تشکل یابی محروم شدهاند دیده شود. بسیاری از بزرگان اصلاح طلبی در میان این چهرهها هستند و همچنین فعالان ملی-مذهبی و اعضای نهضت آزادی که همواره بیچشم داشت و علیرغم همه محدودیتها کنار اصلاحطلبان ایستادهاند.
حتما باید در ساختار آینده جایی گشود بیش و کم برای آزادگانی که تیغ بر ستم کشیدهاند. حال با هر عنوانی، چه عضو حقیقی شورا، چه مشاور، چه عضوی از کمیسیونهای تخصصیای که میتواند ایجاد گردد.
زمان زیادی تا انتخابات آتی داریم و از این زمان باید برای هرچه توانمند کردن و پویاتر کردن اصلاح طلبی در ایران استفاده کرد.