به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۱۰ - ۱۳:۲۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۱ ساعت ۱۱:۴۳
کد مطلب : ۱۳۴۹۹۹

ایران و شوروی، نظیره‌سازی نادرست

رضا صادقیان

مستند «رئیس‌جمهور آکتور سینما» یکی از کارهای هنری-سیاسی ماه‌های اخیر بخشی از جریان اصولگراست که به اسم بازخوانی دوره میخاییل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی و ارتباطات سیاسی این کشور با آمریکا در دوره ریاست جمهوری ریگان و مقایسه آن روش سیاست‌ورزی در عرصه بین‌الملل را با مذاکرات هسته‌ای و برجام مقایسه می‌کند و این هشدار را به همگان می‌دهد که ما در حال طی کردن همان مسیری هستیم که شوروی و حاکمان وقت آن رفتند و دستاوردی به غیر از گرسنه‌تر شدن مردم، نابودی صنایع و فروپاشی نظم حاکم را به ارمغان نیاوردند. این مستند با استقبال چشم‌گیر از سوی رسانه‌های نزدیک به طیف اصولگرا روبه‌رو شد، با این حال چنین قیاسی، با تمام ریزبینی و قرار دادن وقایع تاریخی در کنار هم راه به جایی نمی‌برد و بر بنیان نادرستی قرار گرفته شده است.

ذهنیت تهیه کنندگان چنین مستندی، قبل از آنکه دنیای امروز و قدرت‌های تاثیرگذار را چند قطبی ببیند، روابط فعلی را نیز همانند دوره جنگ سرد دوقطبی می‌نگرد و براساس همین برداشت و فهم به بازسازی آن دوره در زمانه فعلی و مذاکرات هسته‌ای کشور می‌پردازد، مهمتر آنکه دو نظام سیاسی بسیار متفاوت را به‌ترتیبی تحلیل می‌کند که عینا یکی پنداشته شود. در ذهن تهیه کننده و کارگردان اثر، جهان امروز با دنیای قبل از فروپاشی شوروی و سربرآوردن قدرت‌های نوین در عرصه بین‌الملل یکی است و تفاوتی در جهان از منظر تقسیم‌بندی قدرت رخ نداده است. به این منوال جهان دوقطبی با تمام تفاوت‌ها با شکل‌گیری انقلاب اسلامی و به رسمیت نشناختن قدرت‌های جهانی و با فروپاشی نظام سوسیالیستی-کمونیستی همچنان آن دوگانه نظم سوسیالیستی-سرمایه‌داری را به نظم سرمایه‌داری-حکومت اسلامی بازتابانیده است، از همین‌رو درگیری دیروز گورباچف با ریگان به ستیز دنباله‌دار دو نظام سیاسی متفاوت حوالت داده و این بار همان اهداف و روش‌ها با بازیگرانی دیگر از سوی آمریکا به اجرا گذاشته می‌شود، نتیجه نیز روشن است، ابتدا تضعیف و بعد شکست می‌خوریم.

بحث درباره آن سیاست‌ها در دوره زمام‌داری گورباچف و این‌همان فرض کردن روابط امروز ایران با آمریکا و کشورهای اروپایی، قبل از هر چیزی افتادن به دام مشابهت‌سازی‌ و دقت نکردن در ساختارهای سیاسی بسیار متفاوت دو نظام سیاسی ایران و شوروی سابق است. نه جمهوری اسلامی، شوروی سابق است و نه آن سیاست‌ها در دنیای امروز معنا پیدا می‌کند و نه خاتمی علاقه داشت «گلاسنوست» و «پروستریکا» را علی‌رغم باور جریان اصولگرا در ایران اجرا کند و نه دولت فعلی. چنانچه به فرض محال علاقه هم داشتند، همان ساختار سیاسی که اجازه ارتباط و گفتگوی مستقیم با آمریکا را براساس نگاهی واقع‌بینانه و مصحلت‌سنجی در مذاکرات هسته‌ای قبول کرد، به آنان نیز اجازه رفتن به سوی نظمی دیگر و دامن زدن به بی‌نظمی را به اسم اصلاحات اقتصادی و سیاسی افسار گسیخته نداد. بحث رئیس دولت اسبق، سابق و فعلی در سیاست خارجی نیست، با توجه به نظام سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی تصمیم‌گیری‌ها همانند دوره زمام‌داری گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی برعهده شخص نیست، بلکه تصمیمات توسط حاکمیت گرفته می‌شوند. حاکمیتی که محدود به روحانی و ظریف نیست.

در جهانی که قدرت‌های نوظهوری از قبیل برزیل، روسیه، هند و چین (به اسم کشورهای بریکس) با اتخاذ سیاست‌هایی معمولا اقتصادی از جهان دوقطبی دهه نود میلادی عبور و بازاری قدرت‌مندتر از اتحادیه اروپا و آمریکا در سراسر کره خاکی فراهم آوردند و بعضا هر جا سود حاصل ایجاب کند به هر سویی چرخش می‌کنند (نمونه رای اخیر چین در شورای امنیت سازمان ملل علیه پرتاب موشک توسط کره شمالی) ، جایی برای این شبیه‌سازی‌ها نیست، مگر آنکه علاقه وافری به شکل‌دادن دوباره جهان دوقطبی و جنگ سرد داشته باشیم و خودمان را به عنوان یکی از دو قطب تعریف کنیم که آن حکایتی دیگریست. مستند رئیس‌جمهور آکتور سینما در بیان مطلب و بسط موضوع موفق بوده، آنقدر توفیق داشته که اکثر رسانه‌های خبری اصولگرا قبل از پخش و دیدن فیلم از آن حمایت کردند، ولی کلیت کار را بر بنیان نااستوار و غیردقیق بنا نهاده است. ارائه تصویری ناهمگن از سیاست خارجی دوره گورباچف و شباهت‌سازی آن با مذاکرات هسته‌ای جمهوری اسلامی و کشورهای اروپایی و آمریکا به جای آنکه به عنوان بازخوانی تاریخ رویدادهای بین‌المللی شناخته شود با بیانی برآمده از دیدگاهی ساده و یکسویه حاکمیت سیاسی کشور را مورد هدف قرار گرفته است. لازم می‌بود به این بخش ماجرا نیز دقت شود و از سر سهل‌انگاری هر چیز نامرتبطی را به همدیگر وصل نکنیم و اندکی به فکر فردای بعد از این شبیه‌سازی‌ها باشیم.