رضا صادقیان
بسیاری از رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تاریخ معاصر کشور و حتی شرایط امروز را میتوان با واژههای منیت، خودخواهی، غرور و خودستایی توضیح داد. رفتاری که گاه باعث افول جریان سیاسی در سپهر عمومی میشود، حرکتی که برخی وقتها جایگاه شخصیتهای با تجربه سیاسی را با حاشیههای غیر قابل اجتناب روبرو میسازد و بعضا باعث تحمیل هزینههایی میشود که در صورت دوری جستن از آن غرور میتوانستیم راهی کم هزینهتر در آینده پیشرو داشته باشیم.آنچه در نگاه نخست باعث شکل گرفتن و بروز خودستایی در میدان سیاست میشود، تصویرسازیهای ذهنی از شخصیت خودمان، گعدههای دوستانه و غرق شدن در رفتارهای حزبهای مطبوع است. کار جمعی و تشکیلاتی را به حرکتهای فردیترجمه و فهم میکنیم و در اوج کار جمعی به منیتها شاخ و برگ میافزاییم.
گاه گمان داریم با چند نشست و برخاست و نوشیدن چای در حال نشان دادن قدرت تشکیلاتی به رقیبان هستیم و در صورتی که به سوی مرگ برویم و یا برای مدتی در صحنه سیاسی حضور نداشته باشیم، سنگ روی سنگ بند نمیشود و همه اینها سازنده منیتی است که دوری کردن از آن سختتر ازترک رفتارهای ناهنجار دیگر بوده و هست.شاید مسئله خودستایی همراه با قدرتخواهی بیشتر در سیاست باعث شود فردی موفق به نشستن روی صندلی قدرت شود ولی همان غرور و دور شدن از مطالبات مردم و برقرار نکردن ارتباطات دو سویه با دیگر نیروهای سیاسی و جریانهای اجتماعی و فرهنگی با گذشت زمان اهرمهای قدرت را از وی میرباید. دامنه و تاثیر تکبر و غرور شاید در بعد شخصی تنها به افرادی ختم گردد که در ارتباط با شخص مورد نظر باشند، همسر، فرزندان، خانواده و برخی از دوستان، ولی همین فرد هنگامی که به عنوان یک فعال سیاسی اقدام به کنش اجتماعی و جمعی میکند افراد زیادی را با رویکردهای خویش تحت تاثیر قرار خواهد داد و منیت وی بیش از گذشته دردسرساز میشود. به عبارتی دیگر رفتارهای نسبتا عادی وی در اجتماع کوچک باعث ایجاد شدن گرههای کور در اجتماع بزرگ و قفل شدن برخی از کارها در میدان سیاست میشود.با نگاهی به برخی خبرها و خواندن موضعگیریهای سیاسی از سوی فعالین جریانهای سیاسی کشور این مسئله را به صورت واضحتر میبینیم. شخصیتهایی که به دلیل قرار گرفتن در جایگاه سیاسی و به دلیل داشتن غرور ناپسند حاضر نیستند همکاری با شماری از شخصیتهای سیاسی و منافع ملی را به منفعت شخصیترجیح دهند و نظرات دیگران را پذیرا باشند در چشم برهم زدنی مسئله نقد را به دشمنی فرو میکاهند، بخش عمده تحلیل رفتار چنین شخصیتهایی در عرصه سیاست تنها با کلید واژه منیت و خودخواهی قابل بیان است.
منیت قدرت شنیدن و دیدن صحیح را از هر فعال سیاسی میستاند، به عبارتی فرد با دیدن رویدادهای واقعی اقدام به تصویرسازی ذهنی میکند، نمایی که در عالم واقع وجود خارجی ندارد ولی شخص مغرور با ساختن و پرداختن تصاویر دلخواه گام به گام از زیست در جهان واقعی دور میشود و هر رویداد زمانی اهمیت دارد که جایگاه وی در آن واقعه تضمین گردد در غیر این صورت آن رخداد سیاسی بیاهمیت و حتی قبابل نقل نخواهد بود. برخی از تحلیلهای تاریخی و سیاسی حکایت چنین منیتهایی است. افرادی که در چیدن وقایع به شکل دلخواه آنچنان استادانه رفتار میکنند که نقش همه نیروها و جریانهای سیاسی را نفی و تنها محوریت خویش را باور دارند، محوریتی که ریشه در واقعیت ندارد و باعث شکل گرفتن برخوردهای تندروانه از سوی منتقدان خواهد شد و اکثر این ناملایمتیها ریشه در منیتی دارد که گاه بیش از تفکر عقلانی میداندار سیاست میشود و در آخرین سکانس؛ هزینه تمام این منیتها و خویشپسندی را از روی ناچاری تمام ساکنان کشور پرداخت میکنند.