به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۶ - ۱۱:۰۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۵ ساعت ۱۳:۳۰
کد مطلب : ۱۳۸۸۸۴

دل‌نگرانی‌های بی‌خودی

رضا صادقیان
از منظر منتقدان دنیای امروز، جهان فعلی جایی است به شدت تلخ و ناگوار، مکانی که از در و دیوار آن غم می‌بارد و ما همچنان در این دنیا ایستاده‌ایم و همانند انسان‌های دست بسته با هزاران ناراحتی‌، شیون‌ها و دل‌نگرانی‌های بی‌پایان به سراسر جهان نگاه می‌کنیم. با نگاهی کلی به مطالب منتشر شده در نشریات کثیرالانتشار، وب ‌سایت‌ها و کانال‌های شخصی با غم بروز داده شده و یا سکوتی که همراه با افسردگی است از سوی نویسندگان روبرو می‌شویم. از نگاه این نویسندگان به تعبیری غم دنیا ما را با خود خواهد برد، دیر یا زود و همه تلاش خود را می‌کنند که این اندوه بی‌پایان را به مخاطبان خویش منتقل کنند.

به گمانم انعکاس چنین حس و حال ناراحت کننده و سیاهی به اندیشه و گرایش‌های مختلف روشنفکری و نحوه تفکرات شخصی باز نمی‌گردد، ارتباطی مستقیم با نحوه زندگی انسان‌ها و زیست روزمره نیز ندارد. در بسیاری مواقع با اشخاصی روبرو می‌شویم که از نظر مالی و امکانات رفاهی در اوج به سر می‌برند، حتی از نظر تیزهوش بودن، در عین حال اطرافشان را با غم و درد تعریف می‌کنند. از سویی دیگر بعید به نظر می‌رسد بتوان این غم‌ بینی و غم پراکنی را به عادت‌های رفتاری مربوط دانست.

کارل پوپر در کتاب «می‌دانم که هیچ نمی‌دانم» با ادبیاتی به شدت تند روشنفکران را به دروغ‌گویی و لاف‌زنی درباره جهان امروز متهم می‌کند. گروه‌هایی از قبیل «سبزها» که با سخنان خود به غیر از بحران نشان دادن همه امور و محیط زیست به صورت خاص کاری دیگر نمی‌کنند، ناگفته نماند که سبزها با همان سخنان و ایجاد افسردگی و دل‌نگرانی در میان شهروندان و با رای همین مردم بخشی از ساختار قدرت در کشورهای اروپایی شدند. کسانی که همه پیشرفت‌های جهان را نادیده می‌گیرند و با عینکی سیاه و کثیف به اطراف خود نگاه و شرایط را بدتر از همیشه می‌بینند. مشکل چنین اشخاصی، کسانی که تابلوی منفی‌نگری و سیاه بینی را برای مدت طولانی بالای سرشان نگاه داشته‌اند، از تاریخ و رویدادهای سیاسی، جنگی، اقتصادی و وقایع سال‌های گذشته ناآگاهی و در بهترین شرایط آگاهی ناچیز است، چنین افراد و گروه‌هایی با نادیده گرفتن تاریخ به سراغ خبرهای منفی امروز می‌روند و باور می‌کنند مسئله جنگ، بحران بی‌خانمان‌ها، بیماری و کم‌غذایی صرفا در دنیای امروز بوده و ما بدبخت‌ترین ساکنان کره‌زمین هستیم و در زمان‌های گذشته خبری از این فجایع نبوده است.

 کسی در بد بودن و نفی جنگ‌تردیدی ندارد، حتی کسانی که روزگاری اسلحه در دست جنگ کرده‌اند، آنها نیز دوستدار جنگ نیستند. جایی برای سینه گشودن در برابر سیل، طوفان و دیگر بلایای طبیعی در میان انسان‌ها نیست، کسی به استقبال بیماری و مرض‌های واگیردار نمی‌رود، آنفولانزای مرغی و تب کریمه گنگو به همین‌ترتیب است.  اگر دنیای امروز سیاه و بس تیره و تار است و دانش پزشکی نیز درجا می‌زند، نیاز است به یاد بیاورید که مرض طاعون که روزگاری مردم در برابر آن بی‌دفاع بودند و تنها چاره کار را فرار از شهر و یا دعا می‌دانستند، طی سال‌های اخیر و در همین قرن بیستم با تمام بحران‌هایی که داشته و با کمک آنتی‌بیوتیک‌ها کنترل شده است.

حداقل در این یک مورد می‌توان به دنیای امروز با نگاهی آمیخته به امید نگاه کرد. خیره نگریستن به شمار کشته شدگان سوریه، عراق و افغانستان و مقایسه همین رویدادها با دیگر جنگ‌های معاصر و قرن بیستم ما را با نمایی دیگر روبرو می‌کند، ناگفته پیداست که کشتن هر انسان غیرنظامی در جنگ‌ها محکوم است، درباره بدیهیات سخن نمی‌گوییم. اما، اگر در 50 سال اخیر و بر اثر یک جنگ مرزی حداقل 20 هزار نفر کشته می‌شدند، حال کمتر جنگی به دلیل مناقشه‌های مرزی رخ می‌دهد، به عنوان مثال مقایسه کشته‌ شدگان جنگ گرجستان و روسیه در سال 2008 میلادی با درگیری کشورها بر اثر مناقشه‌های مرزی و رویداد جنگ جهانی اول اساسا قابل قیاس نیست. شمار کشته شدگان نظامی و غیرنظامی با توجه به آغاز و پایان جنگ جهانی دوم نیز با طولانی‌ترین جنگ تاریخ معاصر نیز تفاوت‌های بسیاری دارد.

همچنین؛ تاریخ یک صد سال اخیر شاهد شیوع بیماری‌ها، امراض واگیردار و فقر و تنگدستی‌های بسیار و جانفرسا بوده است. به عنوان مثال می‌توان بحران اقتصادی سال 1929 آمریکا را با بحران مالی سال 2007 همین کشور مقایسه کرد، دو بحران اقتصادی به فاصله تقریبا هشتاد سال. تصاویر مربوط به بحران بزرگ حکایت صف‌های طولانی و جمعیت‌ها فراوان مقابل ساختمان‌های امور خیره است، مردمی که از شدت ضعف جسمانی و از دست دادن وزن بدن توان ایستادن در صف‌های طولانی غذا را ندارند، بیماری و فقر و نداری از تک تک چهره‌ها هویداست، در صورتی که در سال 2007 مسئله فقر غذایی کمتر و بیشتر از دست دادن خانه‌های شهروندان و از دست دادن پس‌‌انداز‌ها بحث اصلی کارشناسان بود. اگر در سال 1929 اصلی‌ترین دغدغه بخش زیادی از مردم آسیب دیده دست یافتن به غذا بود، در سال‌ها بعد دغدغه دریافت خدمات بهداشتی ارزان و رایگان مطرح بود. بنابراین شیون زدن درباره بدی‌های بی‌پایان جهان و گرفتار شدن در باتلاق صدها هزار گرفتاری قبل از هر امری نشان دهنده ناآگاهی از اوضاع گذشته جهان است.