به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۲:۴۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۵ ساعت ۱۲:۱۱
کد مطلب : ۱۴۲۷۸۹

«به وقت شام»؛ یك سقوط سفارشی

امیر راعی‌فرد-روزنامه بهار
«به وقت شام»  آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا در حالی در جشنواره فجر به نمایش درآمد که خاطرات زیبای آثار پیشین حاتمی کیا مهمترین عامل تحریک کننده حس کنجکاوی مخاطبان او را تشکیل مي‌داد. ابراهیم حاتمی کیا به عنوان فیلمسازی که دارای رگه هایی انتقادی بوده برای مخاطب ایرانی جذابیت‌هاي فراوانی داشته است.آثاری همچون روبان قرمز یا عاشقانه امنیتی محترمی به نام به رنگ ارغوان بخشی از آفریده‌هاي حاتمی کیا را تشکیل مي‌دهد. ابراهیم آژانس شیشه‌ای، در قواره همان منتقد ارزشی که با توجه به تیزی کلام و آثارش مجوز ورود به حیطه‌هاي بسیار محدود امنیتی را نیز در اختیار دارد، خاطراتی را در ذهن سینما دوستان به جای گذاشته است که همچنان حفظ حرمت این سینماگر ارزشی را بر ما واجب مي‌نماید.باید توجه داشت که افول غیر قابل چشم‌پوشی این کارگردان در دو اثر اخیرش، واقعیتی انکار ناپذیر است. شاید ورود حاتمی کیا به ساخت پروژه‌هاي فاخر که با هزینه هایی سرسام آور سر بر بالین گیشه مي‌گذارند را بتوان به عنوان نخستین اشتباه استراتژیک این کارگردان برشمرد.

به عنوان مثال فیلم کم نقص به رنگ ارغوان که با دست مایه‌اي امنیتی در بستر یک عاشقانه ملموس به روایت یک داستان قابل پذیرش مي‌پرداخت امروزه جای خود را به آثاری همچون «بادیگارد» و «به وقت شام» داده است که بطور واضح در این دواثر آخر چیزی جز جلوه‌هاي ویژه فضا سازی‌هاي عظیم و فیلمبرداری‌هاي مدرن و دقیق دیده نمی‌شود.پردازش گلادیاتوری صحنه هایی غیر واقعی در فیلمی که تنها از ایجاد صداهای مهیب و صحنه‌هاي انفجار برای جذب مخاطبش بهره مي‌گیرد نه تنها امکان هر گونه هم‌ذات‌پنداری را از مخاطب سلب مي‌نماید بلکه در مواردی بیشتر شباهت خود را با فیلم هایی تخیلی به رخ مي‌کشد. در فیلم آخر حاتمی کیا حتی در مواردی نحوه فیلم برداری نیز اعصاب مخاطب را هدف قرار مي‌دهد. به عنوان مثال صحنه‌هاي هلی شات که به دفعات از سوی کارگردان مورد استفاده قرار مي‌گیرد نه تنها عایدی متفاوتی را به مخاطب عرضه نمي‌کند بلکه به شدت بر میزان تمرکز بیننده اثر منفی بر جای مي‌گذارد.

ابراهیم حاتمی کیا نشان داده است که مرد ساختن فیلمهایی که به تاریخ نگاری کمک مي‌کنند نیست. بهترین آثار حاتمی کیا به کارهایی باز مي‌گردد که روایت یک رویداد اجتماعی در بستر یک واقعه تاریخی بوده است. بدین معنا که ابراهیم داستان ما، انگار نه خواست و نه توان ورود به حیطه تاریخ نگاری سیاسی و اجتماعی را دارد. در فیلم به وقت شام به کرات شاهد وقوع اتفاقاتی هستیم که با کمترین میزان هم ذات پنداری مواجه مي‌گردد. ساختن چهره‌هاي مضحک و احمق از یک عده جنایتکار و قائل شدن روحیه گلادیاتوری برای قهرمانان داستان بیش از آن که مخاطب را در بهت و اندوه فرو ببرد سبب لبخند زدن‌هاي تمسخر آمیز مي‌گردد. به عنوان مثال صحنه نحوه شادمانی داعشی بلژیکی که مسئول واحد تبلیغاتی این گروهک جانی معرفی مي‌گردد بیشتر مخاطب را در برابر یک فیلم طنز قرار مي‌دهد تا یک فیلم حادثه‌ای.

نحوه گفت‌وگوی بازیگر نقش پدر با شیخ داعشی و نوع سخن گفتن عربی این دو با یکدیگر به قدری تصنعی و غیر قابل پذیرش است که مخاطب بي‌صبرانه در انتظار پایان این سکانس به سر مي‌برد. بازی بسیار ضعیف هادی حجازی فر به عنوان پدر بابک حمیدیان بیش از آن که به گردن بازیگر باشد قطعا به انتخاب اشتباه کارگردان باز مي‌گردد که شاید با شناخت اشتباه از توانمندی یک بازیگر او را برای نقشی که سالها از واقعیت بازیگر پیرتر مي‌نماید دست به این انتخاب زده است.بازی تصنعی هادی حجازی فر یکی از نکات منفی این اثر ابراهیم حاتمی کیا بوده است که ضربه بدی به روایت داستان فیلم وارد نموده است. میلیاردها تومان سرمایه صرف ساخت فیلمی شده است که فاقد کمترین اثر اجتماعی در جامعه مخاطب خود مي‌باشد. باید تاکید کنیم که هیچ کس در توانمندی حاتمی کیا به عنوان یک فیلمساز صاحب سبک کمترین تردیدی ندارد. حال شاید چرایی این روند رو به نزول آقار حاتمی کیا را بتوان به عنوان اساسی ترین پرسش مطرح نمود.

کسی که مي‌تواند آژانس شیشه‌اي بسازد چگونه به ورطه ساخت پرهزینه فیلمی سقوط مي‌کند که در بهترین حالت نمایی ضعیف از یک نبرد گلادیاتوری را به تصویر مي‌کشد؟! رویکرد مسموم حاکمیتی در راستای ساخت فیلم‌هایی سفارشی که از بهترین و پیشرفته ترین سخت افزارها و نرم افزارهای نمایشی بهره مي‌برند مي‌تواند هر کارگردانی را اغوا نماید و اینگونه مي‌شود که پول به جای داستان و هزینه به جای روایت و جایزه به جای مخاطب قرار مي‌گیرد تا دیگر ندای انسان محور از آثار حاتمی‌کیا گوشمان را نوازش ندهد و شاهد سقوطی سفارشی از سوی نگرشی مسموم در فضای سینمایی کشور باشیم که حتی به حاتمی کیا هم ترحم نمي‌کند.