کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

به مناسبت روز فردوسی؛

بازخوانی یک داستان شاهنامه، سیاوش در آتش

25 ارديبهشت 1398 ساعت 10:54


گروه فرهنگی: داستان سیاوش و آنچه در عمری کوتاه بر او می گذرد، غم انگیزترین داستان شاهنامه با اشارات و اسطوره های فراوان است.

 
بیست و پنجم اردیبهشت روز گرامیداشت یاد فردوسی (329 تا 416 ه. ق)، شاعر حماسه‌ سرای ایرانی و سراینده شاهنامه همچنین روز زبان فارسی است. شاهنامه در بیش از 50 هزار بیت در بحر متقارب سروده شده و از بلندترین منظومه های ادبی جهانی به شمار می آید. این اثر به سه بخش اسطوره ای (از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون) پهلوانی (از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاریخی (پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا فتح ایران) تقسیم می شود.

این منظومه در روزگاری سروده شده (قرن سوم و چهارم) که زبان رسمی ایران به دلیل تسلط اعراب در دربارها و به صورت رسمی عربی بود و فردوسی با همت گذاشتن به جمع آوری این داستان ها به زبان کمابیش سره فارسی جدید با واژگان محدود عربی، از منابع مختلف از جمله شاهنامه ابومنصوری زبان فارسی را بار دیگر برای نسل های بعدی زنده کرده است.
شخصیت های واقعی و اسطوره ای بسیاری در شاهنامه همچنین چندین و چند داستان از این اثر با تاروپود زندگی مردم ایران از دیرباز تاکنون آمیخته است؛ شخصیت رستم، زال، سیمرغ، سهراب، اسفندیار رویین تن، سیاوش بی گناه، سودابه، رودابه، تهمینه و گردآفرید که مشابه آنها در دیگر فرهنگ ها نیز حضور دارند.

***داستان سیاوش در شاهنامه
داستان سیاوش غم انگیزترین داستان شاهنامه است و شخصیت خود او نیز مظلوم ترین شخصیت در کل این اثر سترگ و نماد انسان آزاد و مختاری که برای رعایت مصالح اجتماعی و اخلاقی در برابر تقدیری قدرتمندتر از خود تسلیم می شود. داستان سیاوش در فرهنگ های دیگر نیز مشابه هایی دارد و مثلا داستان حضرت یوسف (ص) در قرآن در بخش هایی بسیار به داستان سیاوش نزدیک است و از جهت اینکه وی بی گناه به شهادت می رسد و از خاک او همواره خون تازه ای جاری بوده و سوگ هایی که برایش در مناطق زیادی از ایران گرفته می شده به واقعه کربلا و کشته شدن بی گناه حضرت حسین ابن علی (ع) شباهت هایی دارد. سیاوش فرزند کیکاوس پادشاه ایرانی بعد از کیخسرو و دختری از نزدیکان گرسیوز فرمانده سپاه توران است. او که از بدو تولد نشانه های بزرگی و اصالت را در خود دارد از ابتدا به رستم سپرده می شود و در دامن مهم ترین پهلوان ایران زمین نه تنها رسم جنگاوری بلکه زندگی و اخلاق را فرا می گیرد، تا اینکه داستان می رسد به این فراز؛

هنرها بیاموختش سربه ‌سر بسی رنج‌ها برد و آمد به سر
سیاوش چنان شد کاندر جهان همانند او کس نبود از مهان

وی بعد از آموختن این رسوم از زابلستان به نزد پدرش و تخت پادشاهی کاووس برگشت، پدر او را نواخت و مراسم جشن و سروری برای حضور فرخنده اش برپا شد. در همین سودابه که نامادری سیاوش بود، دلباخته او شد و چون سیاوش تسلیم خواسته او نشد راه آزار سیاوش را از طرح فریب و خدعه علیه او پیش گرفت. داستان اینجا شباهت بسیاری به داستان یوسف پیامبر در قرآن کریم و ماجرای بدخواهی زلیخا علیه او دارد. در نهایت برای اینکه روشن شود سیاوش گناهکار نبوده است بر اساس رسمی دیرین قرار شد تا از آتش عظیمی بگذرد که در این فراز نیز داستان شباهت هایی با داستان ابراهیم (ع) پیامبر در قرآن دارد؛ هر چند در آن داستان بت پرستان قصد سوزاندن ابراهیم را دارند و آتش به دستور خدا سرد می شود.

سیاوش سیه را به‌تندی بتاخت نشد تنگدلْ جنگ آتش بساخت
ز هر سو زبانه همی برکشید کسی خود و اسب سیاوش ندید
یکی دشت با دیدگان پر ز خون که تا او کی آید ز آتش برون
چو او را بدیدند برخاست غو که آمد ز آتش برون شاه نو

بعد از معلوم شدن بی گناهی سیاوش، کاووس در پی مجازات سودابه است اما سیاوش از او می خواهد سودابه را ببخشد. سیاوش بعد از مدتی برای رهایی از گزند سودابه و به دلیل حمله توران به مرزهای ایران به جنگ افراسیاب می رود و همراه با رستم پیروزی های زیادی به دست می آورد و وقتی از پدر در مورد ادامه جنگ با وجود شکست سپاه توران می پرسد، وی می خواهد که گروگان های تورانی کشته شوند و تصرف سرزمین آنها ادامه یابد. سیاوش این تصمیم را خلاف روحیه جوانمردی و عدالت می داند و با آن مخالفت می کند، ولی روی برگشت به ایران ندارد. بنابراین بعد از ازدواج با دختر افراسیاب به نام فرنگیس، بخشی از سرزمین توران به وی سپرده می شود و آن را آباد می کند و نام سیاوش گرد یا گنگ دژ بر آن می نهد.
او غیر از فرنگیس با جریره دختر پیران ویسه نیز ازدواج می کند و دو فرزند حاصل این دو ازدواج است؛ فرود از جریره و کیخسرو از فرنگیس.
اما روزگار بر همین منوال نمی ماند و در پی بدخواهی گرسیوز و بدگویی اش از او نزد افراسیاب، سیاوش در نهایت در سرزمین توران به دست سپاهیان افراسیاب بی گناه کشته می شود. رسیدن خبر کشته شدن سیاوش به ایران با برگزاری سوگ و ماتمی طولانی همراه است؛ آیینی که هنوز به نام سوگ سیاوشان در پاره ای نقاط ایران برگزار می شود.

چو این گفته بشنید کاووس‌شاه سرِ نامدارش نگون شد ز گاه
بر و جامه بدرید و رخ را بکند به خاک اندر آمد ز تختِ بلند
برفتند با مویه ایرانیان بدان سوگ بسته به زاری میان


***سوگ سیاوش در فرهنگ ایرانی
عناصر انسانی و غیرانسانی متعددی در داستان سیاوش دست در کار اند تا فاجعه مرگ او را پدید آورند. کشته شدن سیاوش به دست تورانیان باعث ایجاد نوعی سنت عزاداری در ایران شد که به سوگ سیاوش معروف است و تاریخ آن به قبل از دوره زرتشت می رسد. همچنین بر اساس داستان سیاوش در شاهنامه، رستم اولین سوگوار سیاوش بوده است.

تهمتن چو بشنید ازو رفت هوش ز زابل به زاری برآمد خروش

کتاب «تاریخ بخارا» نوشته محمد ترشخی به سرودهای باستانی اشاره می کند که مردم بخارا در سوگ سیاوش سروده‌ اند.
«اهل بخارا را برکشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان آن سرودها را کین سیاوش گویند، مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحه هاست چنانکه در همه ولایت ها معروف است و مطربان آن را سرود ساخته اند و می گویند و قواّلان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سال است».
سوگواری برای سیاوش در ایران نقش آیینی مهمی دارد و مناطق مختلف ایران همچنین دیده می شود سوگ های محلی در مناطق مختلف استان های لرستان، بختیاری، کرمانشاه، ایلام و فارس دیده می شود که از زنده بودن اسطوره سیاوش میان مردم خبر می دهد.
همچنین می توان نشانه هایی از آن را حتی در ادبیات معاصر ایران دید، چنانکه در کتاب سووشون از سیمین دانشور، زنی ایلیاتی برای «زری» شخصیت اول و قهرمان داستان از برگزاری آیین سوگ سیاوش به نام سووشون می گوید و همین عنوان به نام کتاب نیز می نشیند. غیر از این ادبیات معاصر نظم ایران نیز روایت های مختلفی از سیاوش دارد و در اشعار شاعران معاصر چون هوشنگ ابتهاج، حسین منزوی، حمید مصدق اشارات فراوانی به ماجرای سیاوش هست، چنانکه محمدرضا شفیعی کدکنی می سراید؛

خدایا زین شگفتی ها دلم خون شد، دلم خون شد
سیاووشی در آتش رفت و زان سو خوک بیرون شد


کد مطلب: 177847

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/news/177847/بازخوانی-یک-داستان-شاهنامه-سیاوش-آتش

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir