به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۲ ساعت ۱۵:۲۰
کد مطلب : ۱۸۳۵۰۷
الگوی ثابت تمامیت‌خواهان در طرد نخبگان چیست؟

سفر پرماجرای گزارشگر بی‌حاشیه به لندن

سفر پرماجرای گزارشگر بی‌حاشیه به لندن
گروه ورزشی: خبر مهاجرت بی سروصدای مزدک میرزایی به لندن خیلی زود در چرخ دنده های شبکه های اجتماعی گشت و به ترند اول توییتر فارسی تبدیل شد. این گزارشگر بی حاشیه و مطرح، دو دهه بعد از اولین گزارش‌ها و ذوق زدگی های طبیعی جوانی، این بار در سکوت مطلق و بی حرف و ناگهانی، کاری کرد که هواداران فوتبال در ایران هنوز آن را به سختی باور می‌کنند؛ تصمیمی که البته گلایه های نه چندان ادامه دار او در ماه های پیش را معنادار می‌کند.  
*سه شنبه 28 خرداد 1392، شهر اولسان کره جنوبی، آخرین بازی مرحله مقدماتی جام جهانی 2014.
" پژمان منتظری توپ رو برگشت می‌ده....یک اشتباه...حرکتی از قوچان نژاد، فرصت برای قوچان نژاد...توی دروازه ...توی دروازه گل برای ایران...قوچان نژاد دقیقه شصتم ایران را در خاک کره جنوبی یک بر صفر جلو میندازه، کره صفر ایران یک...باورکردنی نیست؛ این نتیجه در حالی رقم خورد که بازی دست کره جنوبی بود ...ایران با یک ضدحمله و فرصت طلبیِ رضا قوچان نژاد به گل می‌رسه...نگاه کنید سماجت قوچان نژاد رو، حرکت سریع این بازیکن پشت مدافع کره و ضربه دقیق پای چپ که یک بار دیگر ارزش های خودش را برای فوتبال ایران نشان می‌ده...الان لحظه ایه که حتما همه تون خوشحالید و ایران روی هواست."
شاید برای هرکسی در عوالمی که با شهرت و محبوبیت مرتبط هستند یک کار خوب کفایت کند اما این تنها بخش خوب و خاطره انگیز از گزارش های مزدک میرزایی نیست اما بی شک در حافظه علاقمندان به فوتبال و حتی خودش جایی در جذاب ترین نقاط دارد. این گزارشِ گزارشگری که از نمایشگری و حواشی و احساسات‌گرایی همیشه پرهیز کرد، قطعا به یکی از بهترین لحظه های فوتبالی همه ما منگنه شده است.
از آن روزی که مزدک میرزایی بین گزارش جواد خیابانی در بازی نانت و موناکو ده دقیقه ای فرصت پیدا کرد و ماندنی شد بیست و سه سال گذشته است. گزارش های او مثل جواد خیابانی پرحرارت و احساسی نبود و مثل عادل از سر و روی آن اطلاعات حاشیه ای نمی بارید. او همانطور که خودش در گفت و گویی که سال ها قبل با یک نشریه انجام داد گفت، گزارشگری بود که انگار با زیرشلواری و از توی منزلش گزارش می‌کند. گزارش او آرام و منطقی و به دور از اظهارنظرهای جنجالی بود اما استانداردی را داشت که کمتر کسی را به واسطه گزارشش آزار می‌داد. او در تمام این سال ها شاید به واسطه شخصیت آرامی که داشت بیشتر زیر سایه ستاره بودن فردوسی پور قرار داشت وهرچند در کنار علاقمندان جدی اش رضایت کلی هواداران فوتبال را همواره پشت سرش می‌دید. 
 
مزدک البته گاهی هم گرفتار جنجال هایی شد. گزارش او باعث شد تا محمد مایلی کهن در برنامه نود به او انتقاد کند و پرویز مظلومی بعد از دربیِ ایمون زاید او را به پرسپولیسی بودن متهم کرد اما کاراکتر آرام و رفتار منطقی اش همواره او را  خیلی زود از چالش اتهامات اینچنینی دور کرد به طوری که هنوز هیچکسی مطمئن نیست که او طرفدار استقلال بوده یا پرسپولیس. او آقای معمولی گزارشگران فوتبال بود، تکیه کلام خاصی نداشت و تمام تلاشش این بود که گزارشی استاندارد را ارائه دهد و همین سبک و کاراکتر اجرایش شد و همین سبک در گزارش بازی ایران و کره جنوبی در مقدماتی جام جهانی تبدیل به یکی از بهترین و خاطره انگیزترین لحظات زندگی فوتبالی همه ما شد. میرزایی بعد از بیست و سه سال حضور در تلویزیون به عنوان گزارشگر، تهیه کننده و مجری برنامه های ورزشی ایران را به مقصد شغل جدیدش در یک شبکه ماهواره ای فارسی زبان ترک کرد. او البته در حالی از ایران رفت که شاید کسی متوجه کمرنگ شدن اش در فضای گزارشگری فوتبال ایران نشده بود که این هم از همان شخصیت آرام وی نشات می‌گرفت.
 
از تهران پارس تا لندن
او متولد شهریور سال 1349 در محله تهران پارس تهران است و با کمک پدرش اصغر میرزایی که یک کارگردان تلویزیونی بود از سال 76 پا به دنیای گزارشگری فوتبال گذاشت :" جواد خیابانی تهیه کننده برنامه دنیای فوتبال بود و من به کمک جواد توانستم نیم ساعت از یک بازی را گزارش کنم و از سال 77 تا بحال مشغول گزارشگری هستم."  در کنار گزارشگری و تهیه برنامه های مختلف و ساخت مستندهای ورزشی او در مقطعی یک آکادمی فوتبال داشت و از شاگردانش دو فرزند علی کریمی بودند. مزدک خاطره انگیزترین گزارشش را بازی ایران و کره جنوبی می‌داند و بزرگترین سوتی اش در بازی دوستانه ایران و بوسنی بود که تعویض دروازه بان ایران را متوجه نشد و یک نیمه نام او را اشتباه می‌گفت و در مصاحبه ای که در سال 97 انجام داد درباره میزان درآمد و دستمزدش از کاری که انجام می‌ده گفت:« در مورد دستمزدم همین را بگویم که هنوز خودروی پژو 206 سوار می‌شوم. به نظرم همین کفایت می‌کند که مشخص شود وضعیت ما به چه صورت است." در سال هایی که نود از تلویزیون پخش می‌شد او به عنوان یکی از نویسندگان با عادل فردوسی پور همکاری می‌کرد در حالی که صدایش همواره بخشی از این برنامه بود.
او اولین بار بازی موناکو و نانت را گزارش کرد اما جالب است که کسی آخرین گزارش مزدک میرزایی را به یاد ندارد. او خودش در یکی از آخرین مصاحبه هایش که یکسال قبل انجام داد درباره اینکه در رقابت های جام جهانی و بعد از آن گزارش زیادی به او داده نشده و گفته می‌شد این به دلیل اختلافش با فردوسی پور است  گفت:" هیچ اختلافی ندارم اما دعوت نشدم، چون مثل همیشه در شبکه سه گزارشگر بوده‌ام و هستم. حالا ان‌شاالله در ادامه جام... نمی‌خواهم این روزها از دلگیری‌هایم بگویم. الان نمی‌خواهم مردم علاقه‌مند به فوتبال و دوستانم را آزرده‌خاطر کنم." امید ذاکری‌نیا

................................................
الگوی ثابت تمامیت‌خواهان در طرد نخبگان چیست؟


سایت امتداد هم نوشت: گفته می‌شود مزدک میرزایی راهی شبکه ماهواره‌ای ایران اینترنشنال شده است. روزنامه‌ی وطن امروز او را گزارشگر کم کار خوانده و کیهان به دنبال اشکالی در گزینش کارمندان صدا و سیما می گردد. آنها سال هاست عادت دارند مساله را طور دیگری جلوه دهند. روزی هم که عادل فردوسی پور از شبکه سوم و به تبع آن از صدا و سیما حذف شد هم این جماعت به دنبال پیدا کردن دلایل عجیب و غریب بودند و حالا بعد از چند ماه پول خرج می کنند تا ربات‌ها و کاربران تلگرامی وابسته به آنها هشتگ فساد فردوسی پور را داغ کنند. همین قدر دستشان تهی است و از آبرو بی بهره !

آنها امروز هم با تمام توان علیه مزدک میرزایی می‌نویسند. شاید ما شیوه عادل فردوسی پور را می‌پسندیم. او در مواجهه با عملکرد سلیقه ای و کوته بینانه مدیریت شبکه سه سکوت کرد و خود را فرزند رسانه خواند. با اینکه سال ها با برنامه جنجالی اش میهمان خانه مردم بود اما در زندگی شخصی و حرفه ای نشان داد اهل جنجال نیست. در مقابل عادل اما مزدک میرزایی بود. بدون حاشیه و بدون جنجال سال‌ها فقط فوتبال را گزارش کرد و حرفی نزد. نه با مدیریت شبکه اش در افتاد و نه ارباب قدرت و ثروت علیه او اقدامی کرده بودند. اما او هم قربانی تسویه های مدیریت جدید شبکه سه شد.

مساله آنها برکشیدن نسلی است که قد و قواره اش بزرگتر از مدیر بالادست نباشد. برای همین هم از گزارشگران بیرون صدا و سیما، آدم‌های درجه چند می آورند تا بر صندلی عادلی و مزدک بنشانند. شاید راهی که مزدک طی کرد برای ما تلخ باشد و آن را نپسندیم اما این حق هر انسان است که انتخاب کند کجا زندگی و کار کند. ما تنها می توانیم انتخاب نهایی او را نپسندیم – که نمی پسندیم- اما مدیران صدا و سیما هم می توانند از خود بپرسند اگر چهره های محبوب مردم را از حرفه و شغلشان محروم کردند مقصر کوچ اجباری آنها چه کسی است؟

ده ها روزنامه نگار را با همین شیوه از خانه خود مجبور به مهاجرت کردند، ده ها نخبه و چهره مستعد را با همین کج سلیقگی ها و سخت گیری‌ها از کشور تاراندند و امروز با چهره های محبوب مردم در سیما و سینما همین کار را می‌کنند. استاد شجریان سال ها از اجرا برای مردم کشورش در خاک خودش محروم شد. چه چیزی به دست آمد؟ عباس کیارستمی مجبور شد بیرون از ایران فیلمسازی کند. بهرام بیضایی و ناصر تقوایی با همین مدل مدیریتی سال هاست فیلم نساخته اند. الگو همان الگو است فقط چون این بار این بلا بر سر یک چهره سرشناس تلویزیونی آمده واکنش ها بیشتر است.