به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۸ ساعت ۱۴:۳۰
کد مطلب : ۱۸۴۸۸۰

دفاع افروغ از شعار «دیگه تمومه ماجرا»

گروه سیاسی: عماد افروغ، جامعه‌شناس در مصاحبه‌ای به موضوع اعتراضات مردم و شعار عبور از اصولگرایی و اصلاح‌طلبی پرداخته است. او اینکه مردم خود را از دو جریان جدا کرده‌اند را نشان از آگاهی سیاسی می‌داند. در ادامه خلاصه‌ای از این مصاحبه را می‌خوانید:
دفاع افروغ از شعار «دیگه تمومه ماجرا»
با وجود اینکه توجه به رای مردم در نگاه امام بسیار جدی بوده است. اینکه امروز عده‌ای این مسأله را کمرنگ جلوه می‌دهند یا تنها خود را بانگ و صدای مردم تلقی می‌کنند، چگونه تفسیر می‌کنید؟
 جایگاه مردم نزد امام نشان می‌دهد که هیچ حکمرانی نمی‌تواند ارباب باشد. نزد ایشان حاکمان، رعیت و خادم و مردم، ارباب و مخدوم هستند. هر نظام سیاسی باید رافع نیازهای مردم باشد. هر قدر که قدرت‌سیاسی مستقر بی‌توجه به قدرت اجتماعی و مولفه‌های آن باشد، بدین معناست که رابطه خادم و مخدوم را عوض کرده است. ما در مقاطعی در اقتصاد، فرهنگ و سیاست با این مسأله مواجه بوده‌ایم. متاسفانه برخی سیاست‌های ما که محدود به دوره خاصی هم نیست، موجب جدایی قدرت اجتماعی از قدرت سیاسی می‌شوند و قدرت سیاسی با اینکه وانمود می‌کند نماینده قدرت اجتماعی است، ولی این‌گونه نیست.اگر می‌خواهید مشارکت سیاسی داشته باشید حتما باید به واقعیت طیفی جامعه توجه کنید. اگر می‌خواهید مشارکت اقتصادی داشته باشید حتما باید به مردم، ظرفیت‌ها و قابلیت‌هایشان توجه کنید. باید چند عنصر وجود داشته باشد. عناصری چون آگاهی، انگیزه، مهارت، فرصت و ظرف از مهم‌ترین‌ها هستند.

 شما با ظرف متمرکز نمی‌توانید فرصت را برای مردم فراهم کنید. متاسفانه مجلس ما معرف جامعه نیست. به هر حال آنهایی که خود را منطبق نشان می‌دهند فرصت مانور بیشتری پیدا می‌کنند. در حالی که این مجلس مطلوب نیست؛ به خاطر اینکه نمایندگی جامعه را نمی‌کند و فیلترها نیز فیلترهای خاصی هستند که باید آسیب شناسی شوند.من نمی‌خواهم مجلس را زیر سوال ببرم. مجلس جایگاه بلندی دارد و امام نیز گفتند در رأس امور است. اما واقعیت این است که مجلس هیچگاه در راس امور نبوده، به دلیل اینکه قوه مجریه در کشور ما امکانات و فرصت مانور زیادی دارد.امام همواره شعارشان این بود که همه با هم، از این رو، ما در جریان انقلاب تمام تیپ‌ها و ظاهرها را می‌دیدیم اما امروز نظرسنجی ها  نشان می‌دهد که درصد کمی از مردم در دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا می گنجند. ولی در چارچوب انقلاب می‌گنجند.
 
چرا بخش وسیعی از مردم دیگر خود را در درون جناح ها نمی‌بینند؟
 الحمدالله که نمی‌بینند. این نشانه رشد است و نشان می‌دهد که دیگر فریب نمی‌خورند.در دی ماه 96 عده ای معدود شعاری مبنی بر اینکه «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» سردادند.من کاری به آن عده ندارم، ولی می‌گویم احسنت!
 
من می‌خواهم بگویم پژواک آن شعار بیش از عده‌ای بود که به صورت میدانی آن را سردادند. شما معتقدید پایان دو جناح ریشه در واقعیت دارد؟ اگر این طور است ما باید به چه برگردیم؟
 بله واقعیت دارد. ما باید به قدرت اجتماعی برگردیم. ببینید قدرت اجتماعی ما به قدرت سیاسی خط می‌دهد. اگر تقابلی میان قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی ایجاد شود این خود زمینه‌ای برای انقلاب است. قدرت اجتماعی باید خط دهد و این قدرت از آن مردم بوده و نمودی سیاسی پیدا کرده است. یعنی قدرت اجتماعی مخدوم و قدرت سیاسی خادم است. وقتی در کشورهایی این جهت عوض می‌شود و قدرت سیاسی تبدیل به ارباب و مردم به رعیت تبدیل می شوند، یعنی کم‌کم باید منتظر حوادثی باشیم.
 
برخی می‌گویند همین وضعیت وخیم اقتصادی به دلیل ناکارآمدی های سیاسی است، با توجه به وضعیت فعلی چرا همین جریان هایی که شما نمی‌خواهید نامی از آنها بیاورید به همدیگر برچسب می‌زنند و حتی جریانی که قدرت بیشتری دارد طرف دیگر را محکوم می کند؟
 البته محکوم می‌کند ولی همان راه را می رود. یک رابطه ساختاری قدرت-ثروت وجود دارد. یعنی بیش از آن که ثروت به قدرت منتهی شود، قدرت به ثروت می‌انجامد. منشاء قدرت نیز در جامعه ما قدرت دولتی است. قدرت دولتی نیز بیشتر به عنوان قوه مجریه تعریف می‌شود چون زمام اقتصاد نفتی در دست قوه مجریه است. بنابراین رقابت جریان‌ها دعوایی است برای رسیدن به قدرت اجرایی.حتی وضعیت ساختاری ما به گونه‌ای است که فردی هم که نماینده مجلس می‌شود بی‌توجه و بی‌تنعم از این رابطه قدرت - ثروت نخواهد بود. باید دید ناکارآمدی سیاسی چگونه صورت می‌گیرد و در چه بستری انجام می‌شود؟ به دلیل همان قطبیت سیاسی و تقلیل ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به سیاست آن هم با یک تفسیری خاص. امروز اسیر سیاست‌زدگی شدیم. وقتی سیاست زده شدیم همه چیز سیاسی می‌شود و زمانی که همه چیز سیاسی شد اصطلاحاً به این مرحله می‌رسیم که همه چیز سیاسی می‌شود جز سیاست. اقتصاد، سیاسی می شود. فرهنگ و حتی چهره‌های فرهنگی نیز سیاست زده می‌شوند. بنابراین همه چیز از منظر سیاست و فعل قدرت تفسیر می‌شود. وقتی جامعه سیاست زده شد، سیاستمداران حاکم سیاست‌زدایی را اتخاذ می‌کنند. این بحثی بسیار ظریف است. چرا که آنها دوست ندارند کسی اهل سیاست شود و می‌خواهند خودشان باشند و تنها رویکرد سیاست زده یا امنیت زده خود را پیش ببرند. یکی از لوازم چنین رویکردی این است که کاری کنند تا افراد سیاست را کنار بگذارند.
  
رابطه میان «سیاست‌زدگی» و «سیاست‌زدایی» بحثی ظریف است. معمولا سیاست‌زدایی در جامعه‌ای اتفاق می‌افتد که سیاست‌زدگی حاکم باشد. البته این رویکرد نیز به تدریج مقاومت‌هایی ایجاد می کند. بخشی از این سیاست زدایی‌ها طراحی شده از بالا به پایین است و بخش دیگری از پایین به بالاست؛ به نحوی که فرد می‌گوید اگر سیاست این است من نخواستم و طرحی نو در می‌اندازم و سعی می‌کند از مجاری مختلف، مخالفت خودش را با این سیاست زدایی از بالا به پایین و با ظهور سیاست ورزی جدیدی نشان دهد. ولو قالب فرهنگی، ولو اجتماعی. بنابراین از این قالب‌ها استفاده می‌کند برای اینکه اعتراض سیاسی خود را هم به سیاست‌زدگی حاکم و هم به سیاست‌زدایی القایی از بالا به پایین نشان دهد.بعضی‌ها فکر می‌کنند که یک تشییع جنازه‌ای که برای یک هنرمند انجام می‌شود، واکنشی فرهنگی است در صورتی که در کنه قضیه می‌تواند واکنش سیاسی فرد برای اعتراض به سیاست‌زدگی و سیاست‌زدایی باشد.
  
فراموش نکنیم که فضای سیاست‌زده انسان‌ها را به سمت سیاست‌زدایی می برد. وقتی فضا سیاسی می‌شود، همه چیز جنبه سیاسی پیدا می‌کند. یعنی طرف اصلا اعتراضش سیاسی نیست و جنبه صنفی یا اقتصادی دارد، اما فورا از اعتراضش تفسیری امنیتی می‌شود. حال این سوال مطرح می‌شود که در چنین حالتی که قدرت اجتماعی می‌خواهد به سیاست زدگی موجود در جامعه واکنش نشان دهد، باید چه کند؟ قدرت اجتماعی اگر می‌توانست سیاستی مستقیم و مستقل، خارج از سیاست‌زدگی جناح ها بروز دهد، این کار را انجام می‌داد. اما نمی‌تواند. بنابراین باید تفسیری سیاسی هم از اعتراضات غیرسیاسی صورت گیرد. یعنی اگر اعتراضی اقتصادی یا فرهنگی می‌شود باید حتما تفسیری سیاسی هم از آن ارائه شود. اما این اعتراض الزاما اعتراضی ضدانقلابی نیست. اعتراضی است مخالف فضای سیاست‌زده جناح های حاکم.من مدتی در شورای پروانه نمایش عضو بودم. فیلمی که تنه به سیاست می‌زد، به تیغ ممیزی گرفتار می‌شد. ولی فیلم لوده و اصطلاحا زردی که امروز سینمای ما گرفتارش است، به راحتی اجازه نمایش می‌گرفت. این یعنی سیاست‌زدایی از سوی همان کسانی که نگاه امنیتی دارند.
  
این نگاه امنیتی که شما به آن اشاره می‌کنید تا چه اندازه با فرمان هشت ماده‌ای حضرت امام(س) مغایرت دارد؟
 فرمان هشت ماده‌ای یکی از شاهکارهای امام است و مبتنی بر تفکیک حریم خصوصی از عرصه عمومی است. مبتنی بر تفکیک مسائل اخلاقی شخصی از مسائل سیاسی است. برای تک تک بندهای این فرمان شرح نوشتم و در کتاب درآمدی بر اخلاق و سیاست، نقدی بر ماکیاولیسم منتشر کردم. امام در آن فرمان مسائل اخلاقی را از مسائل سیاسی جدا می کنند و اجازه نمی دهند که گزاره «در نظام های سیاسی خاص همه چیز سیاسی است جز سیاست» تحقق پیدا کند. امام در واقع با این گزاره مخالفت می کنند و می فرمایند همه چیز سیاسی نیست. کافی است به بند 6 این پیام توجه کنید.امام در آن بند می فرماید: «هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید، و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی - اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند، و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد، و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده و لو برای یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم [و] گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبایر بسیار بزرگ است، و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی می‌باشد.» 
مرجع : جماران
برچسب ها: عماد افروغ