گروه فرهنگی: میلاد عظیمی، استاد زبان و ادبیات فارسی در یادداشتی نوشت: امروز خبرگزاریهای معتبر کشور نوشتند که بخشی از آرامگاه یعقوب لیث صفاری تخریب شده است. خبرها ضدونقیض است. یکی نوشته پیمانکار اشتباه کرده است و دیگری گفته مخصوصا و آگاهانه تخریب شده است. نمیدانم حقیقت امر که یعقوب لیث در کشور ما و برای مردم ما غریبه است. یعقوب لیث یکی از شخصیتهای درخشان تاریخ ایران است. یعقوب رویگرزاده بود؛ آقازاده نبود. خود نیز در ابتدا رویگری میکرد. شخصیتی متکی به نفس داشت و بلند همت بود و از هیچ به همه چیز رسید. جوانمرد و عیار بود. ضعیفنواز بود. نبوغ نظامی داشت. سربلند بود. استوار و مقاوم بود. موفق بود. شجاع بود. سازماندهنده بود. به ایرانی بودن خود افتخار میکرد. به زبان فارسی خدمت کرد. نامش با تاریخ شعر فارسی پیوند ابدی یافته است. آب در خوابگه خلیفه عباسی ریخته بود.
یعقوب لیث را باید بشناسیم. هم به او مباهات کنیم و هم از اشتباهاتش عبرت بگیریم. نمیدانم چرا فیلم و سریال دربارۀ او ساخته نمیشود. شخصیت خیلی جذابی دارد. کاش بخش خصوصی دربارۀ او فیلم و سریال بسازد. مردم بخرند و ببینند. یعقوب لیث سزاوار قدر دیدن است. آرامگاه او باید در دل ایراندوستان باشد اگر چنین باشد آرامگاه خاکی او نیز آبادان خواهد شد. دربارۀ یعقوب لیث بخوانیم. او را به فرزندانمان معرفی کنیم.
خبر خرابی آرامگاه یعقوب لیث را که خواندم به یاد نوشتۀ احمد اقتداری افتادم. نوشته بود دربارۀ آرامگاه یعقوب تحقیق میکردم. به مجتبی مینوی گفتم که در کتابها دیدهام که بر سنگ مزار یعقوب این شعر نوشته شده بود:
بگرفتم این خراسان با ملک پارس یکسان
ملک عراق یکسر از من نبود رسته
بدرود باد گیتی با بوی نوبهاران
يعقوب لیث گویی دروی نبد نشسته
« پس از آنکه مقابله کرد و کتاب خواند و سبك شعرها را سنجید و برایم باز گفت، فرمود: به شعر روزگاران یعقوب میماند و به صحت آن صحه گذاشت. شاید ده بار بیت آخر را با طنینی بم و مقطع و غمانگیز زمزمه کرد:
بدرود باد گیتی با بوی نو بهاران
يعقوب لیث گویی دروی نبد نشسته
چون به یعقوب لیث میرسید جلوۀ تكان سر و لرزش دستش بیشتر میشد و به خود با سر انگشتان اشارت میفرمود. گفتم عمر استاد دراز باد. هنوز بارهای گران از خدمت و مجاهدت و تحقیق و تتبع بر دوش شما است
. فرمود: چیست. اما آنچه میدانم این است
جامی چه بقا دارد در رهگذر سنگی
در رهگذر دوران ای خواجه تو آن جامی...