به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۰ - ۱۵:۳۴
 
۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۳ ساعت ۱۵:۴۳
کد مطلب : ۳۱۹۵۷
دردکشیده‌ترین شاعر معاصر

شاعران درباره شعر «فروغ» چه می‌گویند؟

گروه فرهنگ و ادب: بیست‌وچهارم بهمن‌ماه سال‌روز درگذشت فروغ فرخزاد است؛ شاعری که در طول زندگی کوتاهش تحسین بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر را برانگیخته است.
شاعران درباره شعر «فروغ» چه می‌گویند؟
احمد شاملو، شاعر هم‌عصر فروغ، از قدرت شاعری او ابراز شگفتی می‌کند: «شعر فروغ فرخزاد برای من چیز دیگری است. شعر فروغ گاه در نظر من به اعجاز شباهت پیدا می‌کند و من او را در یک مقیاس جهانی از شاعران برجسته این روزگار می‌شمارم... برای من بسیار اتفاق افتاده است که از پاره‌ای خطوط شعر فروغ شگفت‌زده شده‌ام و یا حتا مدت‌ها طول کشیده است تا بتوانم آن را باور کنم.»

موسیقی درخشانی که از گسترش بازایستاد
شاملو همچنین درباره شخصیت ادبی فروغ می‌گوید: «شاعری که پس از تولد دوباره خویش بیش از پنج یا شش سال نزیست، اما با مجالی که بی‌رحمانه اندک بود توانست به صورت یکی از درخشان‌ترین چهره‌های شعر امروز تثبیت شود. با مرگ او موسیقی درخشانی که خاص شعر معصومانه‌اش بود غیرقابل تقلید ماند و از گسترش بازایستاد.»

معترض و نجیب بود
مهدی اخوان ثالث نیز شعر فروغ را تحسین کرده است: «او زنی معترض به ستمی که بر زنان می‌رفت بود. او می‌خواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه می‌شد اعتراض کند. این را در کتاب‌هایش می‌توانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامی‌اش را در «عصیان». بعد هم که خواست اسلوب و کار تازه‌ای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر می‌گفت... او شاعر خوبی بود، بخصوص شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود.»

فرخزاد غیرقابل کنترل بود
رضا براهنی، منتقد سرسخت معاصر، از «من» تغزلی حاضر در فروغ حرف می‌زند؛ «من» تغزلی که به زعم براهنی، فروغ همیشه به سوی آن برمی‌گردد: «در فرخزاد هم در زندگی و هم در شعرش، یک حالت هیستریک، یک حالت هجوم ناگهانی و غیرقابل کنترل، یک تهاجم غریزی و در حین حال رمانتیک وجود داشت... در فرخزاد یک «من» وجود دارد که حاکم بر همه چیز است، این من، یک من تغزلی است که گاهی سر از اجتماع درمی آورد، گاهی سر از فلسفه... به طور کلی سکوی پرتاب فرخزاد آن من تغزلی است و گرچه او گاهی فلسفی، گاهی اجتماعی و گاهی متفلسف از آب درمی‌آید، ولی او همیشه به سوی آن من تغزلی... رجعت می‌کند... هر تغزلی در جهان مضامین ثلاثه مرگ، عشق و زیبایی معشوق (زن یا مرد) سر و کار داشته است.»

دردکشیده‌ترین شاعر معاصر

سیروس شمیسا فرخزاد را نابغه توصیف می‌کند: «فروغ بی‌شک نابغه بود، یادآور رمبو و هولدرلین و امثال ایشان است، 32 سال بیش‌تر نزیست و در این مدت کوتاه در همه زمینه‌های هنری از شعر و فیلم و داستان و نمایشنامه از خود استعداد غریبی نشان داد... او دردکشیده ترین شاعر معاصر است، شعرهایی که برای پسرش گفته، برای مرگش گفته، برای زندگی خانوادگی، برای ازدواج و غیره و غیره، همه حکایت‌گر روحی سخت آزرده و آسیب‌دیده است.»

استقلالی مشابه نیما

محمدرضا شفیعی کدکنی هم با اشاره به زبان مشخص شعری فروغ، آن را محصول کوششی چندین‌جانبه توصیف می‌کند: «زبان مشخص شعری، که این استقلال را فقط نیما دارا بود و پس از او اخوان ثالث و احمد شاملو (در شعرهای بی‌وزنش)، و این تشخص محصول کوشش چندین جانبه اوست: نخست سادگی زبان و نزدیکی حدود محاوره و گفتار، دو دیگر آزادی در انتخاب واژه‌ها به تناسب نیازمندی در گزارش دریافت‌های شخصی، و سه دیگر توسّعی که در مقوله وزن قائل بود... و می‌بینیم که فروغ با گسترشی که در کیفیت افاعیل قائل شده است بیش‌تر از نیما - که اغلب به توسعه کمی افاعیل گراییده بود - وزن شعر را گسترش داده است و یکی از خصوصیات فراموش‌شده شعر قرن چهارم را که به علت کلیشه‌وار شدن زبان شعری در دوره‌های بعد فراموش شده بود زنده کرد و از حد رایج و مشخص آن هم توسعه بیش‌تری بخشید.»

درآمیختن عناصر تفکر گذشته با عناصر تازه
اسماعیل نوری علاء هم درباره فلسفه و سیاست در شعر فروغ می‌گوید: «فرخزاد در مسیر خود فلسفه و سیاست، هر دو را به یکسان درک و مطرح کرده است. به همین دلیل شعر او هرگز تا به آخر همه عناصر گذشته تفکر را از دست نمی‌دهد، بلکه آن‌ها را با عناصر تازه می‌آمیزد.»

 فروغ‌الزمان فرخزاد هشتم دی‌ماه 1313 در کوی خادم آزاد واقع در محله امیریه تهران به دنیا آمد. خانواده سرهنگ محمد فرخزاد و توران وزیری‌تبار از طبقات متوسط و حتا بالای اجتماعی آن زمان بود، اما سخت‌گیری‌های مرسوم آن زمان در تربیت فرزند به زودی روزهای «سالم سرشار» کودکی و «هفت‌سالگی» فروغ را به روزهای نوجوانی و بلوغ پیوند زد. در یکی از همین روزهای نوجوانی شاعری که هنوز غزل‌هایش را پاره می‌کرد و دور می‌ریخت، با پرویز شاپور پیمان ازدواج بست و همراه با او راهی «سرزمین‌های جنوب» شد. شاپور و فرخزاد چندی همراه با هم در اهواز زندگی کردند و صاحب پسری به نام کامیار شدند، اما دیری نپایید که ازدواج سه‌ساله آن‌ها به جدایی انجامید.

نخستین دفتر شعر او شامل سروده‌هایش در سال‌های 1332 تا 1334 بود که با عنوان «اسیر» در دوران زندگی مشترکش با پرویز شاپور منتشر شد. فروغ بعد از آن دفترهای «دیوار» و سپس «عصیان» را هم منتشر کرد، اما خود بعدها از انتشار این شعرها ابراز نارضایتی کرد، شاید دلیل این نارضایتی موفقیت خیره‌کننده بانوی شاعر در «تولدی دیگر» بود؛ آخرین دفتری که در زمان زندگی کوتاه شاعر منتشر شد و شهرت عمومی او را، که با انتشار سه دفتر نخست به دست آورده بود، به شهرت خاص و کسب اعتبار و مقبولیت بین اهل ادبیات تبدیل کرد.

فروغ که بعد از کلاس نهم راهی هنرستان شده بود و تحصیلات آکادمیک نداشت، پس از طلاق به اروپا سفر کرد و در آن‌جا با فرهنگ و هنر اروپا آشنا شد. بعد از بازگشت به ایران نیز آشنایی با ابراهیم گلستان و فعالیت سینمایی در استودیو گلستان، تجربه اولین کارگردانی او در سینما را به دنبال داشت؛ کارگردانی فیلم «خانه سیاه است» که برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شد. موفقیت فروغ در ساخت این فیلم تقریبا با انتشار کتاب «تولدی دیگر» هم‌زمان بود، اما مرگ برای او فرصتی باقی نگذاشت تا آخرین دفتر شعرش را منتشر کند؛ آخرین شعرهای شاعر در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» منتشر شد، اما پیش از آن مرگ او فرارسیده بود.

فروغ فرخزاد پیش از انتشار آخرین دفتر شعرش در روز ۲۴ بهمن‌ماه ۱۳۴۵ بر اثر سانحه رانندگی از دنیا رفت و پیکرش در گورستان ظهیرالدوله تهران به «خاک دامن‌گیر خاک» سپرده شد.
پی‌نوشت: در این نوشتار از کتاب «راهنمای ادبیات معاصر» نوشته سیروس شمیسا استفاده شده است.
مرجع : ايسنا