گروه هنري: ابولفضل جلیلی (كارگردان سينماي ايران) با انتشار نامهای به مواضع این روزهای ابراهیم حاتمی کیا انتقاد کرد. متن این نامه را در ادامه بخوانيد:
سالهاست که در بسياري از جشنوارههاي کوچک و بزرگ دنيا، چه بعنوان فيلمساز و چه بعنوان داور حضور داشتهام. در هيچ کجا جز در کشور خودمان و خصوصاً در همين جشنواره فجر نديدم که بعد از پايان مراسم اختتاميه تا ماهها بعد برخي از شرکت کنندگانش تا به اين حد از همه چيز گله مند باشند.
در هر جشنوارهاي که بودم وقتي مراسم اختتاميه به پايان ميرسيد همة شرکت کنندگان ميآمدند و از صميم قلب به کسي که جايزه گرفته بود تبريک ميگفتند. بعد هم با صفا و صميميت از هم جدا ميشدند و هر کس راهي کشور و خانه خودش ميشد.
ـ جشنواره امسال به عقيده من با توجه به همه مشکلات بودجهاي و غيرهاي که از قبل به آن تحميل شده بود، به بهترين وجه ممکن حتي چند سر و گردن بالاتر از بسياري از جشنوارههاي بزرگ دنيا برگزار شد. خصوصاً که معاونت سينمايي با رياست سازمان سينمايي اش فردي انديشمند، متدين، باسواد چون دکتر ايوبي و مدير جشنواره هم کسي چون عليرضا رضاداد که سوابق درخشانش لااقل براي اهالي سينما ثابت شده است. هر چند امسال فيلمهاي مرا نپذيرفت، اما مديري مردمي و با حال و با صفا. بعد هم تمام مسوولان و کسانيکه براي برگزاري جشنواره از صميم قلب کار کردند.
صدا و سيما که به طور زنده و فعال لحظه به لحظه تمام طول برگزاري جشنواره را گزارش کرد ـ خبرنگاران ـ روزنامهها مسوولان انتظامي جشنواره ـ حراست برج ميلاد و بر و بچههاي ارشاد ـ فارابي ـ دفتر جشنواره همه و همه خيلي خوب بودند خيلي –جايزهها هم به عقيده من منصفانه و با صفا تقسيم شد، خصوصاً جايزهاي که به آهنگساز فيلم «رستاخيز» اهدا شد، خيلي خوب بود، سيمرغ بلورين فجر ما را با افتخار به آن سوي مرزها برد و بازتاب خيلي خوبي داشت. فقط آقاي حاتمي کيا عزيز که به قول خودشان تاکنون آن همه سيمرغ دريافت کردهاند که طاقچه خانه شان ديگر جايي براي سيمرغ شيشهاي تازه ندارد! دلگير و عصباني شدند طوريکه از موقعيت شان استفاده کردند و به آقاي رئيس جمهور گفتند: جريان فرهنگي ما مردان بزرگ ميطلبد.
به عقيده من در دولت «تدبير و اميد» لااقل در بخش فرهنگي، وزير محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي جناب آقاي جنتي و رياست سازمان سينمايي آقاي دکتر ايوبي و مدير جشنواره فجر آقاي عليرضا رضاداد مردان کوچکي نيستند اما اگر به عقيده آقاي حاتمي کيا اينها ايده آل نيستند بايد بگويم که سينما هم فيلمساز بزرگ ميخواهد.
فيلمسازي که اگر خودش را سرباز انقلاب و جنگ ميداند، معرفت بچههاي جنگ را هم رعايت کند، کمي صبور باشد و اينقدر گله مند نباشد آن هم از مسوولاني که نه تنها براي اولين بار در تاريخ انقلاب تا اين حد مورد حمايت جامعه هنري بودهاند بلکه هنوز جاي پايشان محکم نشده. آقاي حاتمي کيا من بعنوان يک رفيق با شما صحبت ميکنم. انقلاب و مسوولان در هيچ برههاي براي شما کم نگذاشتند. هر بار فيلمي ميسازيد بهترين امکانات کشوري و لشگري در رابطه با سينما را در اختيارتان گذاشتهاند هميشه هم مورد مهر و محبت بوده و هستيد چه در زمان برگزاري جشنواره با دريافت سيمرغهاي فجر، چه با تقديرها و بزرگداشت هايي که برايتان ميگيرند و انجام داده اند.
البته من اين يادداشت را آن زمان که شما با تهيه کننده فيلم «موج مرده» تان در برابر غريبهها و خوديها با يک کيسه راش فيلم آمديد و گفتيد تهيه کننده فيلم تان که از انسانهاي متدين و رفيق انقلاب بودند، فيلم شما را سانسور کردهاند و ايشان محترمانه سکوت کردند اما حضار براي شما دست زدند بنويسم اما ننوشتم. به خودم گفتم به تو چه مربوط اما امروز نسبت به بر و بچههاي بسيج و ديگر کسانيکه فقط شما امکان گفتگو با آنها را داريد احساس وظيفه کردم.
آقاي حاتمي کياي عزيز، امروز فيلم شهيد چمران را ساخته ايد با آن همه امکانات اقتصادي و غيره. حتماً لطف خداوند نصيب تان شده، قدر بدانيد و خودتان را به خاطر يک جايزه کمتر يا بيشتر اين قدر عصباني نکنيد. من سالهاست که عاشقانه آرزو دارم زندگي علامه طباطبايي و شهيد حاج حسين خرازي را که با تمام وجودم به اين دو بزرگوار ارادت دارم بسازم. اما هنوز هم بعد از اين همه سال تجربه خودم را لايق نمي دانم. کسي که زندگي شهيد چمران بزرگ را ميسازد بايد خيلي صبور باشد.
چمران مرد دل بود، براي ورود به حيطه دل بايد از همه چيز گذشت بايد خون شد. من يک بار اين بزرگوار را از نزديک ديدم بگذاريد برايتان بگويم که او را نمي توان به اين راحتيها تصوير کرد. چمران فراتر از کادر کوچک سينماي معمول است. اما شما اين کار را کرديد. اگر به نظر خودتان موفق شده ايد، همين بس چه سيمرغي بالاتر از اين موفقيت؟
تازه مگر سيمرغي که به قول خودتان به شما ندادهاند را به چه کسي داده اند؟ کسي که «عاشورا» را به تصوير کشيده نه به کسي مثل من. که در تمام دوران فيلمسازي ام جز يکي از فيلم هايم، تمام پانزده فيلمم با توجه به زير بناي فرهنگي مذهبي شان و با توجه به اينکه در بيش از پنجاه جشنواره بين المللي بزرگ و کوچک موفق بوده و توانسته هر بار پرچم پر افتخار کشورم را به اهتزاز در آورد.
يک بار هم موفق به شرکت در جشنواره فجرمان نشده آن هم به دليل اعمال سليقه مسوولان قبلي.
حتي يک بار هم مورد مهر و محبت قرار نگرفتم و دست آخر همين چند روز پيش مجبور شدم براي جبران هشت سال بيکاري ام تمام فيلمهايم را که حاصل تمام سالهاي عمر فيلمسازي ام هست را در ازاي مبلغي که شايد هزينه ساخت يک سکانس از فيلمهاي شما باشد به موسسه رسانههاي تصويري واگذار کنم که تازه بخشي از آن را بعنوان بدهي به همين موسسه بازگردانم که مسوولان قبلي در عالم رفاقت بدهکارم کردند.
هيچ وقت گله نکردم ـ چرا شايد گاهي در جايي شکوهاي کردم اما بين خوديها و هميشه در همه جاي دنيا از کشورم و بچههاي جنگ و دفاع مقدس، بچه هايي که با نثار جانشان براي من محيطي امن ايجاد کردند تا بتوانم در سايه آن تمرين فيلمسازي کنم، حمايت کردم و اين کوچک ترين کاري بود که در برابر آن همه عظمت انجام دادهام؛ صبوري. آقاي حاتمي کياي عزيز ببخشيد اگر به شما انتقاد کردم ـ از خودم هم زياد تعريف کردم اما قصدم هيچ چيز نبود جز اينکه بگويم اگر انقلاب و دفاع مقدس سربازاني مثل شما دارد سربازاني مثل من هم دارد، هر چند لايق نيستم، اما مدعي هستم.