به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۲:۴۳
 
۲۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۱۹ ساعت ۰۸:۲۸
کد مطلب : ۳۵۰۹۱

استعدادها دیگر نمي‌درخشند و مي‌روند...

گروه علمي: چمدانش چند سالی است گوشه‌ي کمد خاک مي‌خورد، اما این روزها، آن چمدان هم با او حرف مي‌زند؛ به او مي‌گوید: دیدی تو هم رفتنی شدی! معنی فرار مغزها را فهمیدی؟ ما چمدان‌ها افتخار این را داریم که نخبگانی که کشور را ترک کردند، حداقل یکی از ماها را همراه خود بردند!
به گزارش انصاف نیوز، این روایتی یکی از دانشجویان استعداد درخشان دانشگاه تهران است که قبولی‌اش در مقطع دکترا لغو شد: این روزها عجیب هوای رفتن به سرش زده است؛ دائم مي‌خواهد آنسوی مرزها را تصور کند؛ مي‌خواهد خودش را با جامعه‌ي آنها آشنا کند، آخر دختر است و هزار یک جور دردسر؛ در همین ایرانش احساس امنیت نمي‌کند؛ چه برسد به آمریکا!

گفتم آمریکا! یادم رفت اشاره کنم که هفته‌ي پیش یک دانشگاه معتبر در آن سوی مرزها، به او پذیرش داده و با بورسیه اش موافقت اصولی به عمل آورده است، آخر او جزو استعدادهای درخشان دانشگاه تهران بود که ...! قبولیش لغو شد! دلیلش را که از او مي‌پرسی، مي‌گوید: اول مي‌گفتند این 40 و چند نفر مصاحبه نشدند؛ بعدها معلوم شد اینطور نبوده و همگی رتبه‌هاي اول مصاحبه بوده اند؛ بعدها گفتند: اینها اصلا وجود ندارند! اما وقتی امضاها جمع شد و گروهشان تشکیل شد، و صدای همه درآمد؛ قبول کردند که هستند؛ بعدها گفتند: فلان و فلان ...، آخرش هم رییس محترم رک و رو راست گفت: اگر مي‌خواهید مشکل حل شود، مرا برکنار کنید! و رفت.

این سه خط، خلاصه اتفاقی بود که برایش افتاده؛ اتفاقی که در سه خط خلاصه شد اما نه در چمدانش و نه در مخیله ش نمي‌گنجید. مادرش نگران است؛ مادرش مي‌گوید حاضر است هزینه‌ي وکیل را هم پرداخت کند، تا مشکل به وجود آمده حل شود؛ مي‌گوید: کاری کنید دخترم از پیشم نرود؛ دختر اما، خیره در دور دست‌ها، مات و مبهوت یا در تلاش است با فاجعه کنار بیاید یا سعی مي‌کند بفهمد در آمریکا چه روزگاری منتظر اوست. بعضی وقت‌ها، با خودش لبخند مي‌زند؛ شاید با خودش به این حرف یکی از مسوولین دانشگاه مي‌خندد؛ آخرین بار که برای پیگیری قبولی لغو شده اش، به دانشگاه تهران رفته بود، یکی از مسوولین به او گفته بود: اگر دختر نبودی تو را مي‌زدم!

خنده اش سکوت غم انگیزش را مي‌شکند، با خود مي‌گوید: لابد پسر بودن و در دانشگاه تهران درس خواندن هزینه‌هاي این چنینی هم دارد که من نمي‌دانستم! چند سال پیش وقتی در مورد فرار مغزها در روزنامه‌ها مي‌خواند، تنها تصورش از این موضوع، تصویر مغز یک انسان بود که پا به فرار گذاشته است؛ اما امروز مي‌داند آن مغز یک چمدان هم دارد؛ چمدانی که خرده‌هاي شکسته احساسش، غرورش، استعدادش، آبرویش و تکه کاغذهایی را در آن نگه مي‌دارد، که نشان بدهند او قبلا برای خودش کسی بوده! چمدان دخترک داستان استعدادهای درخشان دانشگاه تهران، یک قهرمان هم دارد؛ فرهاد رهبر!

دوست دارد هر بلایی در غربت سرش مي‌آید، قهرمان داستان را از چمدانش بیرون بکشد، و به او بگوید: آن روز که بر تصمیمت مردانه ایستادی، ای کاش به امروز من نیز کمی فکر مي‌کردی! دخترکی تنها در خیابان‌هاي یک شهر؛ شهری که به هویتش ...! محمود احمدی نژاد رفت؛ حسن روحانی آمد، فرهاد رهبر در خاطراتش جاودانه شد؛ امید به خانه اش نیامد.

از وقتی فرهاد رهبر رفته، روزهایش دو 12 ساعت شده، 12 ساعتی که از رفتن آقای رییس خوشحال است و 12 ساعتی که به این موضوع فکر مي‌کند که بالاخره دل بکند، یا نه؟ آیا در این ظلمت و ناامیدی، امیدی به روزهای بهتر وجود دارد! تا چند روز پیش، تا از خواب بیدار مي‌شد، اولین کاری که مي‌کرد "فرهاد رهبر" را در گیومه مي‌گذاشت و در گوگل سرچش مي‌کرد؛ مي‌خواست برای چراهایی که در ذهنش سر باز مي‌کنند؛ جوابی پیدا کند! چرا مغزها فرار مي‌کنند؟ فرار مغزها چیست؟ چرا فرهاد رهبر نمي‌رود؟ به کلمه "استعدادهای درخشان" که مي‌رسید هر چه ریسه در مغزش بافته بود، پاره مي‌شد؛ آهی مي‌کشید که دردش را در دلش نگه ندارد.

مي‌گوید، خنده اش مي‌گیرد وقتی مي‌شنود که بعضی از مسوولین مي‌گویند نمي‌توانند مانع از فرار مغزها شوند، لااقل مي‌دانست که تمام آنها که رفته اند اول از همه تحقیر شده اند؛ مایوس شده اند؛ کوچک شده اند، آن قدر کوچک که چشم غیر مسلح هیچ مسوولی نمي‌توانست آنها را ببیند؛ در رشته‌ي مندسی مواد خوانده بود که اگر بخواهند اشیای سخت را بشکنند، آنها را سرد و گرم مي‌کنند؛ مي‌گفت تمام مغزهایی که از ایران رفته اند، حتما به اندازه کافی سرد و گرم شده اند ...
...........
داستان فوق، روایت یکی از دانشجویان استعدادهای درخشان دانشگاه تهران است که در نتیجه‌ي کار کارشناسی نشده، سوء تدبیر و برخی مشکلات آئین نامه ای نظام آموش عالی کشور، اواخر شهریورماه گذشته قبولی او و نزدیک به 40 نفر دیگر در مقطع دکترا، چهار ماه پس از برگزاری آزمون و مصاحبه و غیره و دو ماه پس از اعلام قبولی در دانشگاه تهران، توسط ریاست سابق دانشگاه، لغو شد. طبق آنچه اعلام شده، دانشگاه تهران در مردادماه گذشته، روالی را اتخاذ کرده که بر اساس آن، افرادی که دوره کارشناسی ارشد را در مدتی بیش از 4 ترم پشت سر بگذرانند، دیگر استعداد درخشان به حساب نمي‌آیند، حال آنکه این موضوع کاملا با فلسفه استعدادهای درخشان در تناقض بود.

طی این مدت، شخصیت‌هاي دانشگاهی دلسوز و مسوولان وزارت علوم با توجه به اینکه این روال پس از اعلام قبولی این 40 دانشجو، اتخاذ شده، از هیچ تلاشی برای حل و فصل موضوع دریغ نکرده اند، اما تاکنون مشکل به قوت خود باقی مانده، و به گونه ای با سرنوشت ریاست دانشگاه تهران گره خورده است. این اتفاق در حالی آینده 40 نخبه‌ي دانشگاه تهران را دستخوش دگرگونی قرار داده است که دانشکده‌هاي مختلف دانشگاه تهران از خالی ماندن ظرفیت اختصاص یافته برای این افراد خبر مي‌دهند.

پرونده کامل استعدادهای درخشان دانشگاه تهران در اختیار انصاف نیوز بوده و مدیریت سایت آمادگی آن را دارد تا در صورت لزوم و چنانچه مسوول یا ارگانی بخواهد گامی برای حل مشکل بردارد، این مدارک را در اختیار مراجع قانونی قرار دهد.