به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ - ۱۵:۱۱
 
۱۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۰۳ ساعت ۱۴:۴۲
کد مطلب : ۳۹۲۲۲

وقتی اصولگرایان کت را با پیژامه می‌پوشند!

گروه سياسي: نخستین گفت‌وگوی ما با «محمدرضا تاجیک» همان ماه نخست بعد از انتخابات و پیروزی «روحانی» انجام شد. با او از ترسیم وضعیت سیاسی بعد از انتخابات، رویکرد اصلاح‌طلبان و آینده سیاسی کشور سخن گفتیم. بعد از نزدیک به یک‌سال باز سراغ مشاور رییس‌جمهوری و رییس «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری» در دولت‌های هفتم و هشتم رفتیم و برخی پرسش‌های پیشین و پرسش‌های دیگری که در این یک‌سال گذشته و در فضای سیاسی جدید کشور به ذهنمان رسید، با او در میان گذاشتیم.
وقتی اصولگرایان کت را با پیژامه می‌پوشند!
متن گفت‌وگوی روزنامه شرق با دکتر محمدرضا تاجیک به شرح زير است:

شما در آخرین گفت‌وگوی خود با «شرق» که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری صورت گرفت، گفته بودید که اصلاح‌طلبان در حال حاضر قصدشان حمایت از دولت است. با گذشت نزدیک به یک‌سال از عملکرد دولت جدید ارزیابی شما چیست و آیا اصلاح‌طلبان استراتژی واحدی در قبال دولت دارند، در صورت داشتن استراتژی واحد آیا همچنان نگاهشان حمایتی است؟

اگرچه معتقدم از شدت و گستره این حمایت کاسته شده، اما جریان اصلاحات با نگرشی‌ عقلایی و با تحلیلی ناظر به شرایط حال و آینده کشور و نیز با حفظ فاصله انتقادی خود، کماکان از دولت حمایت می‌کند. اما مطمئنم این «حمایت» امری زمان- ‌پرورده و شرایط‌ - پرورده است و چنانچه دولت تدبیر و امید نتواند برای چالش‌های پیشاروی جامعه تدبیری درخور و بهنگام بیندیشد، کلیدش بسیاری از درها را به روی خودش خواهد بست و حامیانش را پشت درهای بسته رها خواهد کرد. آنچه از رهگذر یک تامل و تعمق تحلیلی قابل تخمین است، این است که جامعه ما در سال‌ جاری شاهد امتداد چالش‌هایی نظیر مساله هسته‌ای، بحران روابط با غرب و برخی از کشورهای منطقه، ستیزش‌های سیاسی-جناحی داخلی، بی‌ثباتی و تلاطمات اقتصادی، تهدیدات زیست‌محیطی و آب و هوایی، ستیزش‌های خرده‌فرهنگی و قومی و جنسیتی و نسلی، ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی و روانی، کاهش سرمایه اجتماعی، خروج سرمایه و نیروی انسانی، شکاف میان دولت و مردم، شکاف فقر و غنا و... خواهد بود. اگرچه بعید است در سال‌ جاری با متغیری بی‌بدیل در عرصه مشکلات مواجه شویم، ولی امتداد این چالش‌ها می‌تواند صورت‌های جدیدی از آسیب‌ها و تهدیدات را در مقابل جامعه‌ و دولت قرار دهد. افزون اینکه، این چالش‌ها و معضلات در انواع و ریخت‌های متفاوت سازه‌ها‌ی ترکیبی که ممکن است با یکدیگر برقرار کنند، اشکال نوینی از دل‌مشغولی‌های ملال‌آور و روح‌آزار را پدید خواهند آورد که هر کدام نیازمند نقش‌آفرینی کلید دولت هستند. در این شرایط، دولت «اعتدال» که به نظر می‌رسد در حال تبدیل‌شدن به دولت «اختلاط» است، باید سریع‌تر خود را جمع‌وجور و گرایش‌های متفاوت و گاه متضاد درونی خود را تعدیل کند و تا دیر نشده کلید تدبیر خود را به‌کار گیرد.

بعد از انتخابات اخیر برخی سران جبهه اصولگرا از روی‌آوردن به سوی تحزب سخن گفته‌اند، از جمله محمدرضا باهنر در همان روزهای اول بعد از انتخابات از تشکیل حزب متحد اصولگرایی سخن گفت. نخستین همایش جبهه پیروان خط امام و رهبری هم با هدف محوری وحدت بین اصولگرایان برگزار می‌شود. با توجه به تجربه شکست دولت احمدی‌نژاد برای اصولگرایان که حمایت و دفاع از یک فرد تقریبا بدون شناسنامه سیاسی بود به نظر شما لزوم کار حزبی و تحزب نه در اسم و ظاهر، بلکه در عمل و کار حزبی واقعی و تن‌دادن به چارچوب یک کار حزبی تا چه حد بین اصولگرایان پذیرفته شده است یا به لزوم آن رسیده‌اند؟

اصولگرایان نه از استعداد و نه از امکانِ قرارگرفتن در یک قاب و قالب حزبی برخوردارند. طبیعت و ماهیت و هویت هیاتی و محفلی اصولگرایان به آنان مجال سامان‌یافتن در نظم و نظام حزبی به معنای دقیق کلمه را نمی‌دهد. در میان اصولگرایان، «زعیم» بسیار و «پیرو» اندک است، «جمع» بسیار و «جمعیت» اندک است، گسست بسیار و پیوست اندک است. اصولگرایان از زمان‌های بسیار دور همواره عزم آن کرده‌اند که تا بر ابدان و اذهان متفرق خود سامان و سازمانی دهند و در قاب یک تشکیلات حزبی کنار هم بنشینند، اما در آخر آنچه برای آنان باقی مانده همین «عزم»کردن‌های مکرر و مستمر بوده است. فعالیت حزبی فرهنگ خاص خود را می‌طلبد و این فرهنگ در میان اصولگرایان نشت و رسوب نکرده است. از این‌رو، معتقدم روح سنتی اصولگرایان امکان دمیده‌شدن به کالبدی مدرن (حزب) ندارد و هر گونه تلاشی در این زمینه بدون فراهم‌آوردن مقدمات و ملزومات نظری، معرفتی و فرهنگی آن جز صفرا نخواهد فزود. به بیان عامیانه‌تر، اصولگرایان نمی‌توانند هم کُت بر تن داشته باشند و هم زیرشلواری. باید تکلیف خود و دیگران را مشخص کنند؛ یا کُت مدرن را از تن به‌در آرند یا زیرشلواری سنت را یا حداقل تلاش کنند که این سبک اختلاطی را به یک مُد فکری و مرامی تبدیل کنند.

در صورتی که بحث تحزب بین اصولگرایان که بخش‌های مهم حاکمیتی را اکنون در اختیار دارند به طور جد درک و عمل شود، آیا اصلاح‌طلب‌ها هم از نتیجه آن بهره‌مند می‌شوند و نتایج درک واقعی این قضیه چه نتایجی برای اصلاح‌طلب‌ها که بیش از اصولگرایان مدعی و معتقد به تحزب هستند دربر خواهد داشت؟

بی‌تردید، یک جریان اصولگرای متشخص و متشکل می‌تواند به سامان‌دادن و عقلانی‌کردن بازی‌های سیاسی در جامعه امروز ما یاری رساند و بی‌تردید، هر اندازه عرصه سیاسی جامعه‌ بسامان‌تر، مدنی‌تر و عقلانی‌تر شود، بستر مهیاتری برای ادامه حیات و فعالیت‌های سیاسی اصلاح‌طلبان فراهم خواهد شد. با این بیان می‌خواهم تصریح کنم که اصلاح‌طلبان این تحویل و تحول منشی و مشربی اصولگرایان (اگرچه تحقق آن را بعید می‌دانم) گامی به جلو در فضای سیاسی جامعه تعریف می‌کنند و پای‌کوبان و دست‌افشان از آن استقبال می‌کنند، زیرا در واپسین تحلیل، همواره مواجهه با یک حزب شناسنامه‌دار سهل‌تر از مواجهه و مقابله با هزاران حزب-فرد یا فرد-حزب (هر فرد به‌مثابه یک ملت یا امت یا حزب) است. افزون بر این، پذیرش قاب و قالب‌های حزبی و تن‌دادن به منطق بازی حزبی از سوی اصولگرایان باز یک گام به جلو است و معنا و مفهوم آن می‌تواند این باشد که این جریان از خودِ سنتی خود در حال فاصله‌گرفتن و در مسیر تعریف و تثبیت «خودی مدرن» برای تاریخ اکنون خود است. اما همین‌جا بگویم که سخت معتقدم اصلاح‌طلبان در هر لحظه باید آن کنند که به‌عنوان یک اصلاح‌طلب باید انجام دهند. به بیان دیگر، اصلاح‌طلب‌ها هیچ‌گاه نباید به‌تبع یا به‌نقیض اصولگرایان از طبیعت مرامی و گفتمانی و کنشی خود عدول کنند و از خودِ اصلاحی خود عبور کنند.

«امیر محبیان» از اصولگرایان معتدل، معتقد است رمز پیروزی اصولگرایان دورکردن افراطیون است و فقدان تصویر آزادیخواهانه از این جناح، پاشنه‌آشیل آنهاست. آیا نشانه‌هایی هست که عقلای اصولگرا به طرد افراطیون تمایل و نگاه جدی داشته باشند؟ آیا می‌شود یا می‌توانند این پاشنه‌ آشیل، یعنی فقدان نگاه آزادیخواهانه را برطرف کنند؟

اگرچه چنین تحولِ حال و احوالی را در پیکره اصلی اصولگرایان بعید می‌دانم، اما باید از چنین صداها و رویکردهای تحلیلی-تجویزی معتدل در میان اصولگرایان استقبال کرد. تصریحا و مجددا بگویم من حاملان و عاملان این نگاه و صدا را در میان اصولگرایان سخت در حاشیه می‌بینم و در آینده نزدیک ورود آنان به متنی که تقریرکنندگان آن بر این شعارند که «اصولگرای آزادیخواه هرچه باشد اصولگرا نیست» بسیار نامحتمل و دشوار می‌دانم. پیش‌بینی من این است که تا پایان دهه چهارم گرایش به بستارمندی و تصلب گرایش برتر در میان اصولگرایان خواهد بود و از‌این‌رو، شاهد ریزش‌ها و شقاق‌هایی در میان این جناح خواهیم بود.

برخی می‌گویند که دولت روحانی در مقایسه با دولت خاتمی عقلانی‌تر عمل می‌کند. آیا اعتدال به معنای عقلانی عمل‌کردن است؟

این ادعا بنیانی ندارد. تجربه یک‌سال گذشته نیز نشانی از این شناسه و تمایز ندارد. از سوی دیگر، می‌دانیم که هنوز در میان اعتدالیون، تعریف مشخصی از مفهوم اعتدال و نسبت آن با عقل و عقلانیت وجود ندارد. اگرچه از یک منظر نظری اعتدال می‌تواند با نوعی از عقلانیت رابطه داشته باشد، اما هنوز متنی در این زمینه از سوی اعتدالیون در دسترس نداریم تا ما و دیگران را با این مفاهیم و رابطه میان آنان آشنا کند. در هر فرض، ما اصلاح‌طلب‌ها برای عقلانی‌تر عمل‌کردن اعتدالیون – نه‌تنها نسبت به اصلاح‌طلب‌ها بلکه نسبت به تمامی خِردپیشگان عالم - دعا می‌کنیم. ‌

حسن روحانی چندی پیش در سخنان خود خطاب به دانشگاهیان از سکوت آنها خرده گرفته و گفته بود که این عدم حضور آنها در صحنه باعث شده که بی‌سوادان دست به انتقاد و نقد بزنند. چقدر با این گفته موافقید؟ برخی معتقدند در شرایطی که نقدها و صحبت‌های برخی افراد آنها را با مخاطراتی روبه‌رو می‌کند چه تضمینی هست که یک استاد یا فرد دانشگاهی بعد از انتقاد هم مصون بماند؟

این درست است که همواره آنانی که کمتر می‌اندیشند بیشتر سخن می‌گویند باز این نیز درست است که در غیبت صاحبان اندیشه و سخن، مجال بیشتری در اختیار اینگونه آدمیان قرار می‌گیرد. اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه، خود دو روی دارد: روی نخست، همان است که شما به آن اشاره کردید و روی دوم، فراهم‌نبودن مقدمات و ملزومات برای استقبال از این «حضور» است. دولت تدبیر و امید چنانچه واقعا طالب و مشتاق چنین حضوری است، نخست باید بستر و سازوکارهای اجرایی و عملی آن را فراهم کند و ضمن تضمین مانایی این «حضور»، از پویایی آن در چرخه تصمیم و تدبیر جامعه، تعریف و تصویری عملیاتی‌تر ارائه کند.