کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

انتشار کشتی‌ شکسته‌هاي ابراهیم گلستان

ايسنا , 10 ارديبهشت 1393 ساعت 14:53

گروه فرهنگ وادب: چاپ تازه‌ای از کتاب «کشتی‌شکسته‌ها» (پنج داستان از پنج نویسنده) با ترجمه ابراهیم گلستان منتشر شد.


ابراهیم گلستان بر چاپ اول این مجموعه که نخستین‌بار در سال 1334 منتشر شده، مقدمه‌ای با عنوان «چند کلمه» نوشته است: «نام اصلی داستان اول این مجموعه «قایق بی‌حفاظ» بود. من آن را «کشتی‌شکسته‌ها» کردم هم چون داستان به راستی داستان کشتی‌شکسته‌ها بود، و هم تا نامی جور جهت جمع این داستان‌ها باشد. همه این داستان‌ها درباره کسانی است که کشتی زندگیشان شکسته است هر چند یکی زن سیاهی است بر کنار می‌سی‌سی‌پی، یکی تاتاری است در مرز سیبری، یکی مرد سفیدی است در حاشیه جنگل‌های آفریقا، دیگری هم هست جان به شیطان فروخته که اکنون در تقلای بازگرفتن آن است.

از آدم‌ و تقلاهای آدم چیزی جدی‌تر و چیزی به هم آمیخته‌تر نیست گرچه آدم است که خالق شادی است. لطف و عظمت آدم در این است که در شادی خود درد را حس می‌کند، و در غم یا شادی امید را می‌گنجاند یا قدرت انتخاب و تحمل نومیدی را دارد. این قصه‌ها را برای ترجمه انتخاب کردم چون این لطف و عظمت را در آن‌ها دیدم. این قصه‌ها را برای ترجمه انتخاب کردم نیز چون دیدم هنر خلق و ابتکار نویسندگی آن‌ها را برجسته می‌کند. در این داستان‌ها اندیشه‌هایی خوابیده‌اند یا در حقیقت اندیشه‌هایی می‌جوشند که شریف‌اند، و تاریخ روز ندارند، مدت اعتبارشان کوتاه نیست. و اگر تا قرن‌های آینده نمانند، دستِ کم از دم دروازه هستی آدم تا به امروز همپایش بوده‌اند و امروز، در عین گیروداری که هست، همچنان تنها معیار شناختن آدم از حیوان‌اند.

آدم‌های این قصه‌ها بردبارند در عین کوشایی، آزادند در عین اسارت، نفس می‌کشند و درک می‌کنند بی‌آنکه به رخ دیگران بکشند. نه آنان که شبان و روزان با دریا درافتادند مست از به ساحل رسیدن‌اند (چون چه کس می‌داند که فردا چه دارد؟) و نه درمانده‌ای که گریزی نمی‌بیند به زانو درمی‌آید. تحمل می‌کند. به تله افتاده‌اند اما بر تله چشم نمی‌بندند. خود را فریب نمی‌دهند. تنها شیطان یا تجسم انسانی شیطان است که جز این می‌کند. تله هست ما هم هستیم. و باید جوری زیست کنی که کنفتی و خواری حاصل عمر نباشد. تله شاید ناشکستنی است، ما حتما ناشکستنی باشیم. خوب بجنگ یا جوهر نشان بده، بس است.

***
شاید هر کدام از این داستان‌ها، شاید تصادفا، بهترین داستان کوتاهی باشد که نویسنده‌اش نوشته است و این را به پیروی از ادعای مرسوم روی جلد کتاب‌ها نگفتم.

داستان اول از استفن کرین (1900-1871) آمریکایی است.
کرین چهاردهمین فرزند یک کشیش بود. نوزده ساله بود که مادرش مُرد. پنج سال گرسنگی و بیماری کشید و از خبرنگاری گذران داشت و در محله تهیدستان نیویورک می‌زیست. از آنچه روزانه گرداگرد خود می‌دید نخستین رمان رئالیستی ادبیات آمریکا را نوشت. هیچ ناشری حاضر نشد «مگی، دختر کوچه‌گرد» را چاپ کند. نویسنده با وامی که گرفت آن را نشر داد. در 1895 «نشان سرخ دلیری» را نوشت. این رمان که در ردیف عالی‌ترین داستان‌های جنگی جهان است بی‌هیچ تجربه جنگی نویسنده نوشته شده است. تنها تماس نویسنده با حوادث جنگ داخلی آمریکا که دورنمای این داستان است، یا با هر جنگ دیگر، عکس‌هایی است که از این نبرد به جا مانده بود و روایت‌هایی است که درباره آن کرین از معلم خود شنیده بود. اما قدرت تصور چنان است که انگار هر سطر بر حاشیه میدان نبرد نوشته شده است. این اثر او را به‌نام ساخت.

بعد در سفری که به کوبا می‌کرد کشتی‌اش به توفان شکست و او به دریا افتاد و در قایقی چند روز با چند نفر آواره موج‌ها بود. آنچه بر او گذشت پایه و مایه «قایق بی‌حفاظ» داستان اول این مجموعه است. در این داستان نویسنده از حلقه آنچه بر او گذشت بیرون نرفته است اما نقل او، هر لحظه، دو پهلو است: 1)آنچه که روی داده است و 2) کلی‌تر، عمیق‌تر آن رویداد، حال و حس و فکر آدم- آدمِ کلی- در سرنوشتِ خود، پیشِ سرنوشتِ خود. دقت و کم‌گویی، بیرون‌نگری در عین توجه به درون و روان، ممتازکننده این داستان‌اند.

***
استفن وینسنت بنه آمریکایی (1943-1898) نخستین اثر خود را در هفده‌سالگی به عنوان «هفت گفتگو» که به شعر است، نشر داد. در سال 1929 شعر حماسی او، «جسد جان براون»، که دو سال در تهیه آن کوشیده بود و مرکب است از اشعاری به وزن‌های گوناگون، جایزه پولیتزر را برد. توفیق بزرگ بعدی نویسنده داستانِ «شیطان و دانیل وبستر» بود که در این مجموعه آمده است. لحن راحت و فولکلوری این قصه آمیخته با حسی شاعرانه است. از این داستان فیلم درجه اولی نیز تهیه شده است که کلاسیک‌های سینماست. از یک طرف ناظر مطلق بودن و از طرف دیگر خود را سخت وابسته حادثه یافتن، ابژکتیو بودنِ بیان و سوبژکتیو بودنِ حادثه و طرح تهیه قصه، که از مشخصات ویلیام فالکنر است، در قصه‌ای که از او آورده شده است، به خوبی دیده می‌شود.

قصه‌های فالکنر... هرچند که محدود به محیط کوچک جغرافیایی یک سرزمین خیالی در جنوب آمریکا کنار رود می‌سی‌سی‌پی است اما عصاره روح و زندگی آدمی را دربردارد و منعکس می‌کند. همه داستان‌هایش در یک ولایت معین اما نیمهخالی از ایالت می‌سی‌سی‌پی می گذرد و آدم‌های آن‌ها یا با هم خویشاونداند یا اعقاب و اجدادشان با هم ربط داشته‌اند؛ به عبارت دیگر خلاصه دنیا و نسل بشر در شهرستان یوکناپتافا و مردم آن خوانده می‌شود؛ و هر چند رنگ محلی و تاریخ خاص ایالات جنوبی آمریکا همیشه زنده و پیداست اما غیظ‌ها و بغض‌ها، و زیبایی‌ها و تحمل‌ها و ترس‌ها و نومیدی‌ها و ظلم‌ها و عشق‌ها و بیماری‌ها و تلاش‌ها جهانی‌اند.

گذشته از این که قصه حاضر از بهترین داستان‌های کوتاه فالکنر است، برای ترجمه یکی از نوشته‌های او و معرفی وی به خواننده ایرانی، هیچ یکی از کارهایش به این اندازه مناسب و آسان نبود. به خواننده ایرانی که هنوز به راحت خواندن و سرگرم‌شدن قناعت دارد، که از جمله‌های کمی بالاتر از حد مهمل و جویده می‌هراسد، که اگر تصور یا تصویر در نوشته‌ای بغرنج شد کتاب را یاد دور می‌اندازد یا نخوانده در قفسه‌ای می‌گذارد تا به دیگران فضل بفروشد، نمی‌توان نویسنده «سبک در تابستان» یا «خشم و هیاهو» را تحمیل کرد. اگر نظر لطفی به همین داستان کوتاه این مجموعه هم انداخته شود، دنیای هنر و ادب باید رهین منت شود.

***
از میان نویسندگان حسابی ادبیات خارجی، شاید تنها چخوف باشد که در ترجمه آثارش به فارسی بخت بلند داشته است. در طی ده-دوازده سال گذشته داستان‌های کوتاه بسیاری از او به فارسی برگردانده شده است و اکنون کتاب‌خوان ایرانی او را می‌شناسد. آنچه که چخوف را برجسته‌ می‌کند، آن حس نفرت از چرکی و نکبت، آن شوق به بهتری، آن چابکی بیان آمیخته به نیشخند، آن امید در میان ویرانی، و دلبستگی به چیزهای ساده و پیش پا افتاده اما اساسی و حقیقی زندگی، همه در قصه‌ای که این‌جا آمده است جمع‌اند.

در این ده-دوازده سال که به این قصه‌ها آشنا شده‌ام پیوسته شوق ترجمه آن‌ها را داشته‌ام، اما بعضی زیاد دراز و از حوصله من بیرون بوده‌اند و بعضی فقط از حوصله‌ من بیرون بوده‌اند و بعضی‌ها را دیده‌ام نمی‌توانم ترجمه کنم مگر این که هنر نویسنده را خراب کنم، قالب و شکل اثر او را بشکنم، و مانع شوم آن لذتی که هنگام خواندن اصل اثر به من دست داده است در کسی که ترجمه مرا می‌خواند پیدا شود. با این همه، «برف‌های کلیمانجارو» را انتخاب کردم چون جاذبه‌ آن تحمل‌ناپذیر بود، و سادگی دشوار آن فریبم داد. و من فریب را می‌دیدم و خودم را به آن تسلیم می‌کردم چون آزمون آن لذت داشت. شاید توانسته باشم قسمت زیادی از دقت نویسنده را نگاه داشته باشم، و اگر نتوانسته باشم باز راضیم چون دست کم قصد اصلاح سبک همینگوی، یا «مردم فهم» کردن آن را نداشته‌ام، یعنی دستِ کم تقلب نکرده‌ام.

در ترجمه این قصه‌ها کوشیده‌ام اگر نتوانم سبک هر کدام را نگاه دارم دست کم تفاوت آن‌ها را حفظ کنم.» «کشتی‌شکسته‌ها» با 164 صفحه، شمارگان 2200 نسخه و قیمت 9000 تومان در نشر کلاغ منتشر شده است.


کد مطلب: 40156

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/news/40156/انتشار-کشتی-شکسته-هاي-ابراهیم-گلستان

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir