به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۲:۴۳
 
۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۵ ساعت ۱۳:۰۰
کد مطلب : ۴۱۹۸۶

سوژه​های جدید ماشین اتهام زنی دروغگویان

گروه سیاسی- رسانه ها: یک ماشین تهمت زنی رسانه ای در تازه ترین مورد به بهانه برگزاری مراسم بزرگداشت مسعود کیمیایی کارگردان سرشناس سینما در شامگاه 18 اردیبهشت اتهاماتی را متوجه چهره مورد تجلیل و موضوع برنامه به اضافه برگزار کننده – مجله بخارا و سردبیر آن – و نیز مرحوم وقف کننده (محمود افشار) و مدیریت مکان آن (کانون زبان پارسی) کرده و از آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد روحانی مورد احترام نحله های مختلف فکری وسیاسی، استاد ممتاز دانشگاه تهران، شخصیتی در آستانه مرجعیت و حقوق دانی مورد مراجعه قضات برجسته کشور به خاطر تولیت بنیاد موقوفه افشاربا عنوان «اسپانسر مالی طیف بزرگی از اصلاح طلبان سکولار» یاد کرده است.
سايت عصر ایران با اين مقدمه نوشت: هر چند اتهام افکنی به هر آدم و مکان و جریانی که بی اجازه این جماعت کار فکری کند رویه معمول و آشنای این ماشین تهمت زنی است و البته خوشبختانه دستگاه های امنیتی و قضایی و انتظامی تحت تاثیر توهمات ذهنی اینان قرار نمی گیرند اما ذکر 10نکته خالی از لطف نیست:

1- اگر مسعود کیمیایی مطابق تولید تازه این ماشین تهمت و پرونده سازی، «مورد حمایت در دوره منحوس رژیم شاهنشاهی » بوده چگونه پس از پیروزی انقلاب اولین مدیر شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی شد؟ در حالی که تلویزیون همین دو کانال را داشت و احدی هم به صادق قطب زاده اعتراض نکرد که چرا فرد «مورد حمایت در رژیم منحوس گذشته» را به سرپرستی یک شبکه تلویزیونی گماشته است؟

البته آب او با قطب زاده به یک جو نرفت و اهل کار دولتی هم نبود اما استقبال از آن انتصاب در لایه های مختلف جامعه به گواه روزنامه های اطلاعات و کیهان آن زمان نشان می دهد این ادعا تا چه اندازه سخیف و بی اساس است. مگر این که به تازگی به اسناد تازه ای دست یافته باشند.

2- این ماشین اساسا به محصولات و تراوش های فکری آدم ها کار ندارد. به خودشان و گذشته شان کار دارد و این که با در جوانی با کی ازدواج کرده اند و قس علی هذا. اما در همین مسیر نیز صادق نیستند. کما این که به گواه تیتراژ پایانی فیلم «سلطان» دوستان شان دستکم تا آن مقطع به مسعود کیمیایی حسن نظر داشتند و کارگردان هم بابت این حسن نظر با طعنه های دوستان خود مواجه شد.

3- انگیزه «بخارا» تجلیل از چهره های فرهنگی در قید حیات و مقیم ایران است قبل از آن که به تعبیر قیصر امین پور «خیلی زود دیر شود». تمام این شخصیت ها آدم هایی هستند که اغلب آثارشان مشکلی برای پخش ندارد و تلاش می شود جامعه با خودشان بیشتر آشنا شود. مسعود کیمیایی البته بسیار مشهور تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد ولی درباره شماری از شخصیت های دیگر این آشنایی برای بسیاری برای اولین بار رخ می دهد. ظاهرا از جرم های بخارا این است که آدم هایی را که نباید شناخته شوند معرفی می کند. مطابق باور اتهام زنندگان،صاحب فکر مستقل باید در انزوا زندگی کند و در انزوا بمیرد.

4- اتهام افکنی به مرحوم محمود افشار در حالی است که او اموال خود را وقف توسعه فرهنگ و زبان فارسی کرد و خود شخصیت بسیار برجسته و ممتازی به شمار می رفت و خوشبختانه زنده یاد ایرج افشار نیز راه پدر را ادامه داد.

مقام معظم رهبری نیز به فعالیت های فرهنگی و ایران شناسانه زنده یاد ایرج افشار علاقه داشتند وبه همین خاطر پس از درگذشت او دفتر مقام معظم رهبری تصویری از دیداری صمیمانه بین آنان را منتشر کرد. کیهان، البته این نکته را می داند و از این رو هیچ اشاره ای به مرحوم ایرج افشار نکرده است. حال آن که ایرج افشار بود که بنیاد و موقوفه را سر پا نگاه داشت و اگر نگاه نظام منفی بود شامل او هم می شد. تازه مگر هر که در دوران گذشته صاحب منصبی بوده در دادگاه محکوم شده که چنین اتهاماتی را وارد می سازند؟

5- وقف، از نیکوترین سنن اسلامی و شیعی و نسبت دادن یک موقوفه و واقف به دربار منحوس عمل شنیعی است نه کاری که موقوفه انجام می دهد. اهانت به یک واقف مشهور از نکوهیده ترین کارهایی است که اینان مرتکب شده اند و قطعا به لحاظ شرعی نیز محل مناقشه است.

از این پس وقف کنندگان باید قبل از وقف مراتب را با دفتر یک روزنامه خاص در تهران هماهنگ کنند تا پس از مرگ متهم به همکاری با اشرف پهلوی نشوند؟ در اطراف دفتر همان روزنامه،‌ بسیاری دیگر نیز چشم از جهان فرو بستند و املاک شان را وراث یا ساختند و یا فروختند و به دلار تبدیل کردند و هیچ کس خرده ای نمی گیرد. اما این یکی که مال و ملک خود را وقف کرده و این نیکویی را جاری و ساری باید مورد مواخذه قرار گیرد؟ ضمن این که در هیات امنا چند مقام حقوقی قرار دارند تا جای نگرانی باقی نماند.

6- واقعا چه کسی رژیم منحوس پهلوی را خواسته یا ناخواسته تبلیغ می کند؟ آن که از شخصیت های مستقل فرهنگی تجلیل می کند یا آنان که هر هنرمند و نویسنده و صاحب فکری را به دفتر فرح دیبا و دربار پهلوی نسبت می دهند؟

بیش از 60 درصد جمعیت ایران بین 14 تا 29 سال دارند؛ یعنی هیچ تصویری از آن دوران ندارند. بخش قابل توجه دیگر نیز در آن دوران کودک و نوجوان بوده اند. آیا اینان از خود نخواهند پرسید چه دربار هنر دوست و فرهنگ پروری بوده که این همه شخصیت مطرح امروز را در دامان خود می پرورانده است؟! آیا انتساب این شخصیت ها را به منزله قرینه ای برای اثبات داعیه های شبکه های سلطنت طلب در نظر نمی گیرند؟

اشرف پهلوی اکنون در 95 سالگی با بیماری آلزایمر دست به گریبان است. اما چه خدمتی بالاتر از این که یک محفل خاص هر صاحب فضیلتی را به این دربار و به اشرف پهلوی نسبت دهد؟ آیا وقت آن نرسیده که گردانندگان این ماشین تبلیغاتی به اندرون نظر کنند و چه بسا دست هایی را بیابند که قصد تطهیر دربار فاسد پهلوی را دارند؟ با نسبت دادن شاملوی شاعر و کیمیایی فیلم ساز و تناولی مجسمه ساز و دیگر صاحبان فکر و هنر به دربار پهلوی و دفتر فرح آیا شخصیت اهل هنر ملکوک می شود یا پهلوی ها اعتبار می گیرند؟ ما را ببخشایند که نگاه توطئه انگار را از خودشان آموخته ایم و بر این اساس دیگران نیز حق دارند این نوع تحلیل ها را به بقایای سناتور مصباح زاده در آن روزنامه وزین نسبت دهند!

7- مسعود کیمیایی را نه فقط به خاطر فیلم هایی که ساخته که به دلیل رمان هایی که نوشته اما منتشر نشده - و طبعا کسی جز بستگان و نزدیکان او نخوانده اند- نیز مورد لطف و نوازش قرار داده اند: «برخی رمان های نگارش شده به دست وی به علت آمیختگی شدید مفاهیم غیر ادبی و غلبه عبارات غیر قابل انتشار بر اصل متن اجازه نشر در هیچ دوره ای را نیافت.» خوب! اگر اجازه نشر نیافته شما چگونه خوانده اید؟ نکند در امر بازبینی و سانسور نیز از نگاه تیزبین اینان بهره می بردند؟

با این منطق کیمیایی هم به خاطر فیلم های که ساخته بد است هم به خاطر فیلم هایی که نساخته! هم به سبب رمان هایی که نوسته مورد طعن اینان است هم به دلیل رمان هایی که ننوشته! در نوشته بعدی خوب است به افکار و مافی الضمیر او و آنچه هنوز مجال بروز و ظهور نیافته نیز بپردازند که ظاهرا – نعوذ بالله- اینان نیز عالم بالغیب هستند!

8- آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد از اعاظم فقها و از برجسته ترین حقوق دانان حال حاضر کشور و از چهره های مورد احترام سیاسی در جناح های مختلف و سرمایه بی بدیل آشتی ملی است. چرا که هم با سید محمد خاتمی و حسن روحانی دوستی نزدیک دارد و هم داماد خانواده لاریجانی است. هم فرزند مرحوم محقق داماد و مورد احترام و علاقه مراجع و مهم تر از همه شخص رهبری است که به ایشان اعتماد و وثوق فراوان دارند.

از سوی دیگر او اکنون همچون لولایی جناح های مختلف را به هم متصل می کند و میان روشنفکران و حکومت تعامل برقرار ساخته است. ریاست شورای تولیت و هیات مدیره بنیاد موقوفات محمود افشار تنها یکی از خدمات متعدد فرهنگی اوست اما همین اشاره اتفاقا هر آنچه را که پیشتردر آن متن درباره مرحوم افشار بافته و تافته بودند خنثی می کند.

حمله به دکتر محقق داماد به خاطر اطلاع از ظرفیت بالای این فقیه و سیاستمدار است که هنوز بخشی از آن به منصه ظهور نرسیده ولی نشان می دهد مشکل اصلی این جماعت اتفاقا نه با هنرمندان و فیلمسازان به قول خودشان سکولار که با روحانیون آزاد اندیش است که مستقلا فکر می کنند و نوشته های این محفل را به عنوان اندیشه به خورد مردم نمی دهند.

9- آیا تلاش برای رماندن و کوچاندن قبیله فرهنگ به خارج از کشور اقدام ضد امنیتی است یا تجلیل و نکوداشت آنان که غالبا پا به دهه هشتم عمر گذاشته اند و دیر یا زود شوربختانه چراغ وجودشان خاموش خواهد شد؟
ضمن این که آن قدر به هر صاحب فکر و اندیشه و هنری اتهام مزدوری و وابستگی به ام.آی.6 می زنند که اگرهم یکی را واقعا به این اتهام دستگیر کنند جامعه باور نمی کند و از این حیث به دستگاه امنیتی نیز جفا می کنند.

10- علی دهباشی و بخارا در موقوفه محمود افشار برای مسعود کیمیایی و دیگران مراسم گذاشتند. این آقایان که هم پول بیشتری دارند و هم به جای موقوفه، املاک و اموال مصادره ای در اختیار دارند نیز می توانند برای مسعود دیگر عرصه فیلم سازی – ده نمکی- و آثارفاخر او مراسم بگذارند و از چهره های مورد نظر فرهنگی هم بخواهند در وصف او یا دیگر هنرمندان همسو سخن بگویند. چه بسا مراسم مربوطه به صورت مستقیم از شبکه های مختلف سیما هم پخش شود.