وقتي شادي و جشن را از يك ملت بگيريد، نتيجهاش همين ميشود كه مساوي با نيجريه هم بهانهاي ميشود براي به خيابان ريختن!، روزنامههايمان هم تيتر ميزنند: حماسه ايران در برزيل!
گروه ورزشي: فوتبال ما همین است. همینطور ساده و خودمانی. همینطور به سبک گل کوچیکی و «دور همی»! همینطور گاهی حماسی و گاهی کسل کننده. همینطور جوگیر. ممکن است سرمربی بگوید ما در قلعه ی دفاعی رفتیم تا در یک موقعیت حساس، غافلگیرشان کنیم اما خیلی قبل تر از این هم همینطور بوده آقای مربی! هر جای جهان سبک بازی خودش را دارد. بازی اروپایی ها یک جور است و بازی عرب ها یک جور دیگر. اما ایرانی ها خودشان به تنهایی در فوتبال یک «سبک» دارند. ایرانی ها «پیش بینی ناپذیرترین ملت» دنیا هستند.
اصلا مهم نیست ایران به مرحله بعدی برود یا نرود. اصلا مهم نیست مربی ما جزو گران ترین مربی های جام جهانی است. اصلا مهم نیست بچه های ما در کوچه و خیابان چقدر فوتبال بازی ميکنند. اصلا مهم نیست به خاطر این تساوی به هر بازیکن 3هزار دلار پول نفت ميدهند. اصلا مهم نیست ملت به خاطر یک تساوی بدون گُل شادی ميکنند و شبکه سوم عزیز، آهنگ «قهرمانان» را پخش ميکند. فوتبال ما همین است. حتی اگر 75میلیون ایرانی پشتش باشد، حتی اگر یکی از بهترین مربی ها را داشته باشد، حتی اگر رییس جمهور شخصا بازی را دنبال کند، چیزی عوض نمی شود. از این فوتبال نباید انتظار معجزه داشت.
با همه ی این ها فردای فوتبال روشن است. یعنی از همیشه گل خوردن در جام جهانی های قبلی رسیدیم به گل نخوردن. شاید 4 جام جهانی دیگر باید بگذرد که به گل زدن برسیم. شاید میلیون ها دلار، یورو، پوند، فرانک و تومان دیگر باید خرج کنیم تا بشویم مثلا تیم ملی فوتبال کره شمالی. فوتبال ایرانی یعنی همین. یعنی سرمایه گذاری روی زیان بخش ترین قسمت ورزش. شاید طولانی مدت بودنش قشنگ تر باشد. کسی انتظاری از فوتبال ندارد که در این جام جهانی به مرحله بعد برود. وقتی انتظاری نیست پس حتی اگر یک گل در برابر آرژانتین بخوریم، ممکن است مردم به خیابان ها بیایند و هلهله کنند. فکرش را کنید که در کشورهای دیگر چطور مخابره ميشود این شادی ها!
شیربچه های والیبالی اما این روزها خیلی پر انرژی بازی ميکنند و حتي قهرمان جهان (برزيل) را هم در خانهاش 3-0 در هم مي كوبند اما اینجا تب والیبال نیست. فوتبال اصل است و همه چيز فرع. پیروزی والیبالیست ها حتی یک دلار هم ارزش ندارد چه برسد به 5 هزار دلار! والیبالمان حتي قهرمان جهان را شكست مي دهد اما فوتبال ایرانی...! فوتبالی که برای کرنرهایش باید خوشحال شد، فوتبالی که برای انداختن توپ در زمین حریف باید کف زد، فوتبالی که هیچ جذابیتی برای تماشاگر ندارد، پس چه ارزشی دارد که چند لیگ در کشور داشته باشد و کلی بودجه از پول مفت نفت به جیب بزند؟! اصلا اگر فوتبالِ ملی را منهای شیر نفت کنیم، یک روز هم دوام ميآورد؟!
واقع بینانه تر قضایا را رصد کنیم. ما فوتبال را دوست داریم نه برای اینکه یک ورزش جهانی است چون خیلی از کشورها ورزش اصلی شان چیز دیگری است مثل امریکا که راگبی ميکنند و چینی ها که 70میلیون ژیمناستیک کار دارند. ما فوتبال را دوست داریم نه برای اینکه خیلی در آن قوی هستیم. ما فوتبال را دوست داریم نه برای اینکه خیلی هیجان انگیز است یا در آن قهرمانهای زیادی داریم. ما فوتبال را دوست داریم چون راهی جز این نیست. چون از بچگی در مدرسه یک توپ انداختند زیر پای ما و دنبالش دویدیم. چون روزنامه های ورزشی ما فوتبالی هستند، چون سریال و برنامه و حتی اذان قطع ميشود تا فوتبال پخش شود، چون فوتبال پدرخوانده ورزش ماست. و از همه مهمتر براي يك تساوي بدون گل جشن خياباني به راه مي اندازيم چون فرصت ديگري براي شادي خياباني نداريم؛ وقتي شادي و جشن را از يك ملت بگيريد، نتيجهاش همين ميشود كه مساوي با نيجريه هم بهانه اي مي شود براي به خيابان ريختن!، روزنامه هايمان هم تيتر ميزنند: حماسه ايران در برزيل!
فوتبال اگر حذف شود چیزی تغییر نمی کند. فقط سه هزار دلارها سرجایشان ميمانند، چند سایت و روزنامه تعطیل ميشوند و یک عده هم بیکار ميشوند اما در عوض استعدادهای زیادی رشد ميکند. یک لحظه ذهن خود را از فوتبال خالی کنید. این همه ورزش دیگر هست. شنا، والیبال، بسکتبال، کاراته، تکواندو، دو و میدانی، دوچرخه سواری، ژیمناستیک، چوگان، وزنه برداری، کشتی، اسکی، قایق رانی و... فدای فوتبال شدند. چه قدر استعداد که ميتوانستیم روی آن ها سرمایه گذاری کنیم و به خاطر فوتبال حذف شدند. فوتبال قوی شده چون هیچوقت به «همه گزینه های روی میز» توجه نکردیم.
وقتی همه ی گرد و غبارها بخوابد. تیم ملی فوتبال برگردد. سرمربی پرتغالی ایران به کشورش برود. تب جام جهانی فروکش کند. بازهم بر میگردیم سر خانه اول. کُشتی در یک تورنمنت 3 طلا ميگیرد و فوتبال ما با يك مساوي آن هم با دفاع اتوبوسي در برابر يك تيم آفريقايي «حماسه» آفريده است!! حماسه، اين واژه مظلوم!
فوتبال باید باشد تا بدانیم چه قدر ما ایرانی ها روی چیزهای «به درد نخور» وقت ميگذاریم. چه قدر «اسراف کردن» آسان است برایمان. چه قدر «هزینه فرصت» برایمان بی ارزش است. چه قدر از یک تساوی خوشحال ميشویم و حماسهاش ميخوانيم. واقعا چه قدر توقع خود را پایین آورده ایم؟ آري فوتبال ما همین است. فوتبال ما خیلی خیلی ایرانی است. برای همین نمی شود فوتبالی تفسیرش کرد. این «سبک زندگی خودمان» است.
جذابیتی برای رسانه ها ندارن همین باعث میشه که از پرداختن به حواشی و بزرگ کردنش جلوگیری بشه ولی برعکس فوتبال کوچکترین حرکات زیر نظره و برای همین هم آرامشی درکار نیست و همینطوری فرهنگ حرفه ای فوتبال (236539)