گروه فرهنگ و هنر: یک هنرمند مجسمهساز پیشکسوت درباره مشکلات انجمنهای هنری در ایران، خلاهایی که این انجمنها میتوانند پرکنند و تبعات هنر دولتی شده سخن گفت.
حمید شانس درباره انجمنهای هنری اظهار کرد: یکی از نکات قابل توجه در انجمنهای هنری، این است که اساسنامه فعالیتهای این انجمنها بعد از انقلاب تدارک دیده شد و چون بحثی نوظهور بود و شیوههای عمل آن مشخص نبوده، مکانیزمی بر عملکردشان تدارک دیده شده است که ایمنی عملیات آنها را تضمین کند. شانس بیان کرد: یکی از مشکلات انجمنها این است که نام ملی را فقط با خود یدک میکشند به این معنی که در سیاستگذاریهایی که در سطوح ملی انجام میشود با آنها مشورت نمیشود و ارگانهای سیاستگذار از آنها نظر نمیخواهند و بنابراین رهبری انجمنها غالبا از اطلاعات و آمارها خبر ندارند و در سیاستگذاریهای کلان نقشی ندارند.
این هنرمند پیشکسوت اضافه کرد: از سوی دیگر مکانیزم جدی و کارایی برای تأمین نیازهای انجمنها وجود ندارد و به خاطر محدودیتهایی که انجمنها دارند در درآمدزایی به مشکل میخورند. یکی دیگر از مشکلات این است که هنرمندان خود نیز در منفعلانه عمل میکنند و انفعال هنرمندان باعث میشود که نیروی کافی برای فعالیتهای انجمنها وجود نداشته باشد.
او افزود: از طرفی دیگر محمل و قانونی متناسب برای مجموعهای از فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی هنرمندان تدارک دیده نشده است بنابراین بخشی از فعالیتهایی که لازم است انجمنها انجام دهند فاقد وجاهت قانونی است.
شانس ادامه داد: باید به این نکته توجه کرد که ما هنوز شغلی به نام مجسمهساز در ایران نداریم که از پشتوانه قانونی برخوردار باشد و بتواند پروانهی کار بگیرد. اگر کسی بخواهد مجسمهسازی کند یا میتواند به سازمان میراث فرهنگی یا صنایع دستی مراجعه کند که محدودیتهای زیادی را مقابل راهش قرار میدهد یا میتواند به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مراجعه کند که به راحتی اجازه کار به هنرمندان نمیدهد، بنابراین مجسمهسازی به عنوان یک شغل جایگاهی ندارد.
این هنرمند درباره دیگر مشکلات انجمنهای هنری توضیح داد: قوانین معافیتهای مالی به صورتی است که به دلیل ایجاد محدودیت از طریق ارگانهای دیگر به درستی عمل نمیشوند و ما هم قوانین و ضوابط تسهیل کنندهای نداریم.
او اضافه کرد: از طرفی دیگر ارگانها طی 30 سال گذشته به صورتی درآمدند که ساختارهایی دارند و خود را مالک میدانند و جایی برای کارهای دیگران قائل نیستند و در سیاستگذاریهای کلان هم با هنرمندان مشورت نمیکنند. در نتیجه الیگارشی قوی ایجاد شده است که هنرمندان و انجمنها را بازی نمیگیرد. در واقع نوعی دولت سالاری ایجاد شده و در نتیجه این امر باعث میشود که قبل از هر چیزی بدنه اجتماع و عواطف آنها ضربه بخورد.
شانس درباره راههای درآمدزایی انجمنها گفت: من درباره عرصه مجسمهسازی میتوانم بگویم که انجمن این حوزه میتواند بودجه فعالیتهای خود را تأمین کند. او افزود: به طور کلی هنر ما دارای خلاهای زیادی است که انجمنها میتوانند آنها را برطرف کنند. یکی از خلاهای مطرح در این حوزه عرصه اقتصادی هنر است. منظور از اقتصاد هنر فقط حضور هنر نخبهگرانیست که به وسیله چند کلکسیونر هدایت شود چون نمیتواند نیازها را برطرف کند. در این زمینه انجمنها راهکارهای بسیاری را میتوانند ارایه دهند از هنر عمومی گرفته تا هنر شهری.
شانس ادامه داد: یگی دیگر از این خلاها، فقدان وجود نقشی است که برای هنر در تربیت انسانی واجتماعی قائلند و آن آموزش هنر به مثابه یک ابزار کار برای تربیت انسان است. کما اینکه میبینیم در کشورهای پیشرفته از هنر برای تربیت کودکان در مهد کودک و مدرسه استفاده میشود. متأسفانه در ایران از این قابلیت استفاده نمیشود.
او گفت: بحث بعدی استفاده از پتانسیلهای فضای مجازی برای انجمنهاست، یعنی اینکه انجمنها بتوانند از شبکههای اجتماعی استفاده کنند و قابلیتهای تخصصی، فرهنگی و تئوری هنر را پوشش دهند و زمینه رشد عرصههای هنری را فراهم کنند و از طرفی دیگر بتوانند عامل ارتباط مردم با هنرمندان بشوند.
رئیس پیشین هیأت مدیره انجمن مجسمهسازان در بخشی از سخنانش اظهار کرد: متأسفانه آموزشهای هنری به شدت نامتناسب و دور از شأن ارزشهای هنری است. آموزش باید از نظر کمی و کیفی پیشرفت کند. ما دیر درک خود از هنر را از بزک اجتماعی به ضرورت اجتماعی تغییر دادیم آن هم زمانی که تأثیر هنر را در روابط سیاسی و اجتماعی دیدیم. انجمنهای هنری میتوانند در همه عرصهها تحول ایجاد کنند.
او توضیح داد: اکنون میان هنرمندان ایجاد ساختار تشکیلاتی انجمنها اختلاف وجود دارد. عدهای از آنها معتقدند که انجمنها باید تابع برنامهریزی دولتی باشند. من فکر میکنم که انجمنها را نمیتوان با مهندسی دقیق و وابسته به دولت هدایت کرد. من هشدار میدهم که چنین شرایطی نمیتواند پاسخگوی نیازها بوده و رشد را تضمین کند. عرصه هنری نمیتواند فرمایشی و با برنامهریزی قبلی رشد کند. انجمنهای هنری عرصه آزمون و خطا و کشف و شهود است تا بتواند سلیقه بسازد و سلیقه تولید کند.
شانس درباره رابطه انجمنهای هنری با دولت گفت: به طور کلی موافق هر نوع همکاری انجمن با نهادهای دولتی و خصوصی هستم و فکر میکنم که وظیفه هنر گسترش این ارتباط است ولی معتقدم معضل عبارت است از ایجاد ساختار وابسته دولت که هنر دولتی را ترویج کند. من حتی با حضور هنر دولتی در کنار سایر ساختارها هم مشکلی ندارم ولی منحصر کردن و محدود کردن هنر را جایز نمیدانم و معتقدم کسانی که حامی بحث حمایت دولت هستند با حسن نیت پیشنهاد میدهند که هنرمند مثل یک طفل یتیم وابسته به دولت باشد. تشکیل ساختار مستقل از دولت دور از واقعیت نیست و فکر میکنم هنرمندان میتوانند روی پای خود بایستند و هزینههای خود را تأمین کنند. من مخالف سیاستگذاری دولت در عرصههای هنری هستم و معتقدم هنری که در چارچوب دولتی محدود است مرگ خلاقیت در عرصه هنر است.