به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۳:۲۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۸ ساعت ۰۹:۴۵
کد مطلب : ۷۴۷۶۰
قاتل‌ها هم در روزنامه مشهور می‌شوند

اینجا عمارت «مسعودیه» است، نه پارک لاله

گروه فرهنگی: «اینجا پارک لاله نیست. پارکینگ پروانه یا ترمینال شرق هم نیست. اینجا بازارچه خیریه است در عمارت تاریخی «مسعودیه». آقای میراث فرهنگی واقعاً این چیدمان و این نوع کاربری برای معرفی بنا مناسب است؟!!! واقعاً آیا هیچ متخصص حفاظت بناهای تاریخی در طراحی این برنامه مشارکت داشته؟»
اینجا عمارت «مسعودیه» است، نه پارک لاله
این پرسش سعید فلاح‌فر ، کارشناس میراث فرهنگی و نویسنده‌ی کتاب «مطالعه و شناخت بناها و محوطه‌های تاریخی»، پس از دیدن عمارت مسعودیه در نوروز 94 است. اما جواب‌هایی که که به پرسش وی داده شدند، بر این اساس بودند: «چه اشکالی دارد؟ این بازارچه موقت است! همه جای دنیا می‌شود.» همه جای دنیا با این کیفیت انجام می‌شود؟ بدون کارشناسی؟ حفظ شان و اصول؛ دائم و موقت نداره. اصلاً در تغییر کاربری و مرمت موضوع دائم مشمول قاعده برگشت پذیری است و ذاتاً منتفی.»

یا این پیام که «استفاده از فضای یک بنای تاریخی برای برگزاری هرگونه برنامه‌ای مانند بازارچه خیریه، کنسرت موسیقی یا هر چیز دیگر یک ارتباط دو طرفه است. در وحله اول معماری و منظر تاریخی بنا یا محوطه باعث تاثیر مثبت در اجرای برنامه می‌شود. اما از سوی دیگر موقعیتی را برای معرفی و شناسایی بنا برای برگزارکنندگان فراهم می‌آورد. بنابراین باید از این موقعیت به نحو احسن استفاده کرد و نباید یکی را فدای دیگری کرد. کسب درآمد از بناهای تاریخی امری پسندیده است، اما باید به تعادلی منطقی برسیم.»

شاید سعید فلاح‌فر از نخستین کسانی باشد که به صورت مکتوب درباره احیا و اصول علمی آن نوشته و از تاثیرات و بایدهای آن مطلع است. او با گذاشتن یک عکس از مجموعه‌ عمارت «مسعودیه» در صفحه‌ شخصی خود در یکی از شبکه‌های اجتماعی، خبر از برگزاری نمایشگاهی در این بنای فاخر در ایام نوروز داد، نمایشگاهی که با واکنش‌های متعددی از موافقان تا مخالفان روبه‌رو شده بود، تا آنجا که برخی کاربران شبکه‌ اجتماعی معتقد بودند که نباید متعصبانه به این اعمال نگاه کرد و برگزاری چنین بازارچه‌ای خود به ورود بیشتر گردشگر به عمارت و معرفی آن کمک می‌کند.

قاتل‌ها هم در روزنامه مشهور می‌شوند
اما توضیحات فلاح‌فر به این کاربران در این زمینه نیز خواندنی است: «اشکالش اینه که اون سِنِ زشت، جاش جلوی نمای اصلی بنا نیست. اشکالش اینه که اجناسی که اونجا عرضه میشه تناسبی با شان مجموعه نداره. اشکالش اینه که غرفه‌ها با توجه به فضا طراحی نشده. اشکالش اینه که اونجا همه چی بود غیر از معرفی مسعودیه. من با اصل موضوع مشکلی ندارم. بحث شیوه‌ی اجراست. همان‌طور که برگزاری کنسرت در این مجموعه خیلی خوب بود ولی اشکالاتی هم داشت.

دعوت مردم به مجموعه‌های تاریخی از اصول پذیرفته شده است اما شرایطی هم دارد نه این که ما غرفه‌هایی ایجاد کنیم که جلوی دید بنای اصلی را بگیرد و از شأن آن بکاهد. موضوع اشکال در فهم اقتصاد محوطه‌ها و الزامات معرفی بناست. موضوع این است که کار باید با نکته سنجی تخصصی انجام شود نه با نگاه پوپولیستی. بحث این است که هیچ مقام و مدرک و رتبه‌ای ما را از پایبندی به بایدهای فرهنگی و تاریخی مبرا نمی‌کند.»

نویسنده‌ی کتاب «مطالعه و شناخت بناها و محوطه‌های تاریخی» تأکید کرده است: «هر گونه فعالیت در حریم این بناها باید از اصول و قوانین خاصی پیروی کند که نقطه اشتراک تمام این اصول خدشه‌دار نکردن بنای موجود و کمک به معرفی و تاکید بر ارزش‌های آن است. حتا در این غرفه‌ها چیزی متناسب شأن عمارت نمی‌فروختند. راه‌اندازی فستیوال، کنسرت و غیره برای تغییر کاربری یک بنا و معرفی آن است اما در فضای مسعودیه حتی یک بروشور ساده هم نبود که مردم بدانند اینجا که آمده‌اند کیف و عروسک می‌خرند نامش «مسعودیه» است و مربوط به دوره‌ی قاجار. حتی مثلا یک کیسه نایلون با طرح این عمارت نبود که حداقل مردم هنگام خرید بدانند اینجا عمارت مسعودیه است.»

وی علاوه بر این توضیحات، به نمونه رفتارهای دیگری هم که در بناهای تاریخی دیگر با آن‌ها روبه‌رو شده، اشاره کرده؛ «نمی‌شود که به بهانه معرفی بناهای تاریخی، دور چغازنبیل موقتاً کورس بهاره اسب سواری برگزار کرد. نمی‌شود زیر گنبد سلطانیه جشن «ختنه سورون» گرفت. نمی‌شود در جلوی دروازه ملل جشنواره «گاوگوشتی» گذاشت که عوام بیایند بنای تاریخی ببینند و از بلندگو مجموعه هم حرف‌های نامربوط پخش شود؟ که یک نفر یا یه خط نوشته هم درباره‌ی بنا نباشد؟! شهرت بنا به چه قیمتی؟! قاتل‌ها هم در روزنامه‌ها معرفی و مشهور می‌شوند. اما معنی معرفی و شهرت این است؟!!!» مسلم است که ایجاد این نوع کاربری‌ها در بنایی که تا کنون بارها توسط مسئولان میراث فرهنگی به عنوان یک بنای نفیس از آن یاد شده، می‌تواند چه اتفاقاتی را می‌تواند به دنبال داشته باشد.

مرحوم «شیرازی»، «مسعودیه» را به نیت موزه مرمت کرد
همچنین این کارشناس حوزه‌ی میراث فرهنگی در این باره توضیحات بیشتری داد. به گفته‌ وی، «روزگاری که کاربری عمارت «مسعودیه» مورد توجه قرار گرفت، تصمیم بر آن شد تا کاری کنیم که دوره‌ای از صنایع مستظرفه و موزه‌ای آن دیده شود. من موقع تحویل عمارت همراه مرحوم شیرازی بودم. از همان ابتدا به نیت تبدیل این مکان به نوعی موزه، مرحوم شیرازی شروع به مرمت کرد، آن هم نه موزه‌ای صرفاً برای نگهداری اشیا، بلکه موزه‌ای برای نگهداری و نمایش اسنادی مانند اسناد دوره مشروطه و مرکزی برای تحقیقات تاریخی،‌ به عبارتی موزه‌ای پژوهشی. بعد هم که به اصرار و لجبازی و اجبار آن جا را ساختمان اداری کردند و سپس فهمیدند که این طرح اشتباه است چون از ابتدا تصمیم بر حضور مردم در این مکان بود اما عملا با تبدیل آن به سیستم اداری این فرصت از دست رفت.»

او درباره نفیس بودن یا نبودن این عمارت نیز اظهار می‌کند: «بنای تاریخی نفیس که ثبت ملی هم هست، تعریفی دارد. نمی‌توان گفت فلان اثر چون مقاصد اقتصادی گروهی را تأمین می‌کند یا ما را به یاد کلیت ایران نمی‌اندازد، پس نفیس نیست اما بهمان اثر معاصر که حتی برخی از کارشناسان خارجی از ساخت آن اظهار تعجب کرده‌اند، چنین شاخصه‌ای دارد. که صد البته همین اثر معاصر هم ممکن است شاخصه‌هایی داشته باشد که باید آن را نیز در زمره نفایس دانست.»

وی ادامه می‌دهد: «این درست مانند آن است که در دوره‌ی پهلوی به دلیل غرض‌ورزی با قاجار، همه‌ی بناهای دارای ارزش تاریخی تا دوره‌ی زندیه اعلام شدند. در بخش‌هایی از کتاب«حفاظت بنا و محوطه‌های تاریخی» اشاره کرده‌ام؛ بنایی نفیس است که از نظر هنری یا سازه‌ای یا زمانی، در آن خلاقیت به کار رفته باشد. این گونه نیست که چون فلان اثر را دوست داریم نفیس است و دیگری چون منفعت اقتصادی دارد غیر نفیس اعلام شود.»

رابطه‌ی عاطفی خانوادگی‌تان را به بخش خصوصی می‌سپارید؟
این استاد دانشگاه و کارشناس پیشسکوت هنری اضافه می‌کند:« در دوره ریاست آقای بقایی و مشایی هرچه فریاد زدیم که بخش خصوصی تعریفی دارد، کسی نشنید. همچنین یادم هست در دوره‌ی ریاست آقای مرعشی، من و مرحوم مهریار و یکی از روزنامه‌نگاران دعوت شدیم برای همفکری. ایشان اصرار داشت که بناها و محوطه‌های میراث فرهنگی باید به بخش خصوصی واگذار شود هرچه ما گفتیم نه، قبول نمی‌کرد. آخر به ایشان گفتم اینطور که شما می‌گویید در نهایت ما باید منتظر دیزی‌سرای سلطانیه و پاتیناژ تخت جمشید باشیم. اینها را که نمی‌توان به بخش خصوصی اجاره داد.»

نویسنده‌ی کتاب «فرهنگ واژه‌های معماری سنتی ایران» با اشاره به این که یک زمانی حتی قرار بود خدمات تخت جمشید را به یک شرکت خارجی به مدت 10 سال اجاره بدهند، اظهار می‌کند:« شاید بتوانیم نظافت خانه‌مان را به بخش خصوصی بسپاریم اما نوع رابطه با خانواده‌مان را که نمی‌توانیم به بخش خصوصی بسپاریم. این چه مناقصه‌ای است که دو روزه برنده آن اعلام می‌شود؟! حال مدیران بگویند حدود اختیارات بخش خصوصی کجاست؟ مثلاً می‌شود گفت طبق اصل ماده فلان از فردا کلانتری‌های تهران را به بخش خصوصی واگذار می‌کنیم؟ اصلاً چنین چیزی معنا دارد؟! یا همه بیمارستان‌ها را واگذار ‌کنیم به بخش خصوصی. آیا به این شکل امنیت ملی به خطر نمی‌افتد؟!»

فلاح‌فر در پایان تأکید می‌کند: «در حوزه‌ی میراث فرهنگی هم یک سری از کارها در حد خودش و بر اساس تعریف ضوابط به صورت پیمانکاری قابل واگذاری است. مثلاً خاکبرداری، نقاشی یا نقشه‌برداری فلان بنا را می‌توان به بخش خصوصی داد نه این که کل بنا به بخش خصوصی واگذار شود. باید مشخص شود تعریف مدیران میراث فرهنگی از واگذاری به بخش خصوصی چیست؟ اگر عمارت مسعودیه نفیس نباشد، مرکز تهران چگونه تعریف می‌شود! مرکز تهران بدون مجلس یا باغ نگارستان و عمارت مسعودیه مگر قابل تعریف است! می‌شود از نیم تنه، بدن یک نفر را جدا کرد و بعد هم اصرار داشت بدون این عضو هم او شخصی کامل است. با حذف مسعودیه از نفایس، تعریف تهران عوض می‌شود. بر اساس کدام معیار عمارت مسعودیه نفیس نیست؟!»
مرجع : ایسنا