دریافت لینک صفحه با کد QR
از جمله مشکلات مهم سیاست در ایران که کمتر به آن توجه نشان داده شده است موضوع نظرسنجی است. در کشورهای صنعتی و پیشرفته یکی از مهمترین موضوعاتی که بر تصمیم مدیران اثرگذار است نتایج نظرسنجیهاست و یا سیاسیون تاثیر عملکرد خود بر جامعه را با نتایج نظرسنجیهایی که درباره میزان محبوبیتشان منتشر میشود میسنجند. به عنوان مثال یکی از پر مخاطبترین خبرها در ایالات متحده چه برای جامعه و چه بیشتر از مردم برای سیاستمداران خبرهای مرتبط با نظرسنجیهایی است که درباره میزان محبوبیت رؤسایجمهور آمریکا به شکل ماهانه منتشر میشود.
در ایران نیز چهار مرکز صداوسیما، ایسپا و دو نهاد امنیتی نظرسنجیهایی را به تناوب در موضوعات مختلف برگزار میکنند اما تفاوت نظرسنجی به سبک ایرانی با سایر نقاط جهان آن است که نتایج اغلب این نظرسنجیها منتشر نمیشود و به جای آنکه به شکل شفافی در اختیار جامعه قرار بگیرد مستقیماً برای مقامات ارسال میشود! از سوی دیگر شنیدهها درباره نظرسنجیها در ایران حکایت از آن دارد که در بیشتر این نظرسنجی الفبای کار حرفهای رعایت نشده است و شاهد آن هستیم که بیشتر از آنکه کار تخصصی انجام شود سایه سیاست بر آن سنگینی میکند.
همین موضوع سبب آن شده است که اندک نظرسنجیهایی هم که برای عموم مردم منتشر میشود چندان مورد توجه قرار نگرفته و بسیاری از آن مطلع نشوند. حال علت مطرح کردن این موضوع در این روزهای سخت و بحرانی چیست؟ با نگاهی به وضعیت سیاست در ایران شاهد آن هستیم که هر مسئول، سیاستمدار و جناحی خود را نماینده مردم دانسته و از جانب مردم سخن میگوید. هنگامی که به رجزخوانی برخی مسئولان در این شرایط حساس خرده گرفته میشود میگویند این صدای مردم است، وقتی که به کنار گذاشتن برجام و تلاشها برای احیای آن اعتراض میشود میگویند مردم چنین خواستهاند، روزی که به «گردش به راست» روحانی پس از پیروزی در انتخابات۹۶ انتقاد میشود حامیان اعتدالی او میگویند این همراهی با جناح رقیب خواست مردم بوده است، وقتی به مخالفان دولت میگوییم چرا بر سر راه اصلاحات اقتصادی و سیاسی مدنظر دولت در پسابرجام سنگاندازی کردید میشنویم هر چه کردیم خواست و صدای مردم بود، میگویند مردم از اصلاحطلبان خسته شدند، میپرسیم بر اساس کدام نظرسنجی، میگویند بر اساس اعتراضات دی ماه۹۶ و...
خلاصه آنکه هر گروه فکری و سیاسی خود را نماینده مردم میداند و در خلاء نظرسنجیها با «خود مردم پنداری» در میدانی بی رقیب میتازد. شاید این نقطه ضعف بزرگ بیشتر از سیاسیون سبب اتخاذ تصمیمات خسارتبار از طرف تصمیمگیران شود. به عنوان مثال اگر هنگامی که پس از توافق هستهای ادامه همان روند متوقف شد یک نظرسنجی واقعی از مردم در این باره انجام میگرفت و یا هنگامی که دولت همراهان اصلاحطلب خود و وعدههای انتخاباتی را فراموش کرد اگر یک نظرسنجی درباره تاثیر این اقدامات بر درصد محبوبیت رئیسجمهور برگزار شده بود و یا اگر امروز یک نظرسنجی حرفهای درباره تغییر رویکرد دولت در حوزه سیاست خارجی انجام شود و... احتمالا شاهد آن میبودیم که مسیری دیگر و نزدیکتر به منافع ملی انتخاب میشد.