به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۱:۰۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۶ ساعت ۱۱:۳۲
کد مطلب : ۱۶۳۲۳۷

سیاست روزمره و توسعه

سیاست روزمره و توسعه
رضا صادقیان
بنیان امر توسعه برنامه مدون و همه‌جانبه است، برنامه‌ای که شاخص‌های کمی و کیفی را به صورت همزمان در نظر داشته و در عمل راه به سوی توسعه بگشاید. در مقابل این نگاه و برنامه، سیاست روزمره قرار می‌گیرد، روش و رویکردی که نه تنها منجر به توسعه نخواهد شد بلکه ریشه‌های درخت باری به هر جهت و هر چه آمد خوش آمد را آبیاری و در مقابل آن ریشه‌های توسعه و امر پیشرفت را برای همیشه خشک می‌کند.

به عنوان مثال؛ برنامه پنجم توسعه کشور که با تشکیل جلسات در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و دعوت از کارشناسان و اساتید اقتصاد شکل گرفت و از سوی دولت دهم نیز ارایه شده بود، حاوی چشم‌انداز قابل توجهی در حوزه توسعه میادین نفت، گاز و صنایع بالادستی نفت بود، با این حال و بعد از تنگ‌تر شدن تحریم‌ها نه تنها آن برنامه مورد توجه مدیران قرار نداشت، بلکه شاهد کاهش فروش نفت، توسعه نیافتن میادین نفت و گاز و بر زمین ماندن پروژه‌های نفتی در صنایع بالادستی این صنعت مهم و تاثیرگذار در کشورمان بودیم. به عبارتی، مدیران در حوزه سیاست‌گذاری با توجه به محدودیت‌های جدید امکان پیگیری برنامه پنجم توسعه را نداشتند و از همین‌رو عمده تلاش خود را در راستای عبور از تنگناها و گرفتاری‌های روزمره قرار دادند، در واقع و در عمل آن برنامه به کنار گذاشته شد و هر کدام از مدیران براساس نگاه شخصی و عبور از تنگناهای بوجود آمده مسیری را دنبال کردند که امروز را به فردا برسانند.

هنگامه‌ای که هر کدام از دولت‌ها و با وجودی که برنامه توسعه را پیش‌ روی خود دارند، برای مشخص کردن نرخ سود بانکی، حذف سوبسید انرژی و کنترل نقدینگی به سمت صدور بخشنامه‌های پی در پی می‌روند، یعنی برنامه توسعه را نادیده و در این میان راهی یافته‌اند تا به صورت موقت مشکل پیش آمده را حل کنند، غافل از اینکه گره و مشکلی که با صدور یک بخشنامه مرتفع گردد، دیر یا زود همان گرفتاری و به شکلی دلهره‌آوری پا به عرصه اقتصاد، سیاست و جامعه خواهد گذاشت و نیاز به بخشنامه و دستوالعمل دیگری خواهیم بود، چرا که به صورت روزمره از آن سد عبور کرده بودیم و به دلیل گرفتار شدن در سیاست روزمره برای مرتبه‌ای دیگر در همان دام قدیمی گرفتار آمدیم. و این همه بدون کوچکترین دقت به برنامه‌های توسعه انجام می‌شود.

برنامه‌های توسعه، سند «چه باید کرد» و «چه نباید کرد» نیست، بلکه حامل چشم‌اندازی مدون برای رسیدن به یک نقطه مشخص برای کلیت کشور است. نقطه‌ای که بعد از آن نیز گام‌های دیگری نیاز است و ایستادن در آن ایستگاه را منتفی می‌کند، ولی گرفتار آمدن در روزمره‌گی و تکرار رویه‌های نادرست و اشتباه و دلبستن به صدور بخشنامه و مصوبه هیات وزیران نه تنها برنامه‌های توسعه را به حاشیه می‌راند، بلکه هر کدام از بخشنامه‌ها همانند ابری مقابل چشم‌انداز توسعه قد علم خواهند کرد. بخشنامه‌ها و دستوراتی که برای سال‌های بعد نیز برنامه‌های توسعه آینده را نیز با چالش روزمره‌گی روبرو خواهد می‌کند و به جای آنکه برنامه توسعه به صورت محور اساسی در دستگاه‌های اجرایی مورد توجه قرار بگیرد، مدیران را گرفتار بخشنامه‌هایی می‌کند که همانند تارهای عنکبوت گرد آنها پیچیده است.

آنچه به عنوان سیاست‌گذاری دولت‌ها در حوزه مختلف از جمله بهداشت و درمان، سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و سایر بخش‌های اجرایی قابل رصد کردن است-به عنوان مثال نگاه کنید به سیاست‌های ارزی دولت طی دو سال گذشته که با بروز هر بحران تلاش شده با انتخاب سیاست‌های گذرا فکری به حال معضل فعلی کنند و به پیامدهای و تاثیر چنین سیاست‌هایی در آینده کشور دقت لازم و کافی نمی‌شود- فرو افتادن مدیران در انبوهی از گره‌ها و معضلات روزمره و قابل اجرا نشدن برنامه‌های مدون است و این وضعیت تا لحظه‌ای که این امروز را به فردا رساندن در سیستم مدیریت کلان و میانی کشور حضور پررنگ داشته باشد و مدیران افق روشنی برای فعالیت‌های سازمانی نداشته باشند، امید چندانی به اجرا شدن برنامه‌های توسعه نخواهد بود. تدوین و اجرایی کردن برنامه‌های توسعه بر پایه‌های ثبات و به همراه داشتن افق روشن از سوی مدیران ارشد انجام شدنی است، تا هنگامی فراهم نبودن چنین بنیانی سخن گفتن از توسعه و عبور از روزمره‌گی در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن بسیار سخت و بعضا ناشدنی خواهد بود.