محمّدآزاد جلالیزاده
الف) گوهر خیراندیش بازیگر نام آشنای سینمای ایران در گفتگویی بدین نکته اشارت کرده که دخترش برای بازی در سریال "معمای شاه" به نوعی از سینما طرد شده است. به شخصه آدمها را نه خوب و نه بد بلکه خاکستری میبینم، اما نگاهی از دور به عملکرد خانم خیراندیش در حوزهی کار و زندگی نشان از آن دارد که جنس او از نوع جنس آدمهای دروغگو و حاشیهدار جامعهمان نیست و بر اساس همین فرض، صحت را بر گفتهی او جاری کرده و بر همین سیاق کوتاه بحثی را بر قلم ساری میکنم.
ب) سوال و دغدغهی ذهنی اصلی از اینجا نشات میگیرد که چرا بازیگران و عوامل یک سریال چند ده میلیاردی که با نام و نشان و پشتوانه ی بسیاری از عناصر و سازمانها وجود نهادها در مورد تاریخ معاصر تهیه شده از سوی بدنه ی سینما و سینمای بدنه طرد میشوند مگر نه آنکه سینما بایست از جنس جامعه باشد؟ چه در جامعه میگذرد که اکثریت مردمان و هنرمندانش روایت رسمی را بر نمی تابند و یا دستکم بدانها شک و شبهه ی اساسی دارند ؟
ج " دغدغه و درد اینجاست که در آستانه ی چهل سالگی و بلوغ انقلاب، یک جای کار ميلنگد که تلاش های صورت گرفته، نتوانسته با تمام رسانه ها و ابزارهای تبلیغی و صدا و سیما و آموزش و پرورش و وزارت علوم و ارشاد و غیره و ذلک روایت خویش از تاریخ معاصر ایران را بر صدر نشاند و مردمان قدرش دانند، مردمان سوالها دارند و قدرت نتوانسته و یا ندانسته به آنها به درستی پاسخ دهد و ولع افکار عمومی در این زمینه را بخواباند و شبکه های اجتماعی مجازی در این زمینه دست بالا را گرفته اند و واقعاً آدمی حیران ميماند که اینهمه بودجه در سازمانی همچون صدا و سیما چگونه صرف میشود که عده ای بسیار بسیار نَدارتر و کم قدرت تر از صدا و سیما ميتوانند روایت خویش را از تاریخچه معاصر در فضای افکار عمومی کاملاً جا دهند.
د " یکی از جوابها "معضل تکصدایی" در جامعهی رسانه ای و رسمی کشور است، نه آنکه سریال " معمای شاه " دروغ باشد و نه آنکه بدنه ی سینما به عمد عوامل سریالهای اینچنینی را تحریم ميکنند بلکه اساساً " تک صدایی " ست که " مظلومیت سازی " ميکند؛ تک صدایی است که از استبداد دیروز، گل و بلبل امروزی تحویل نسل معاصر میدهد، تک صدایی است که شاه و دربارش را به گوشهی رینگ مظلومیت میراند و حاکمیت فعلی را به جوابدهی وادار میکند، چه اگر در کنار صدا و سیما چهار شبکهی عمومی و خصوصی دیگر بودند که آنها نیز روایت خویش را از تاریخ معاصر ارائه میدادند شاهد اینهمه مظلومیتسازی در تاریخ معاصر نبودیم، اساساً " تعدد روایتی" ست که نه یک جبهه و گروه و طایفه را بلکه همگان را به سوال و چالش ميکشد و در برابر به همه فرصت یکسان برای پاسخگویی میدهد و فرصت مظلوم نمایی و مظلومسازی را از جبهه های گوناگون ميگیرد .
ه) به نظر میرسد یکی از راه چاره های بنیادین این مساله ؛ پناه بردن به امر مبارک پذیرش "تعدد روایتی " و اجازه ی انتشار و نقد بیرحمانه ی آنهاست و الّا سالهای سال یکطرفه و به عنوان متکلم وحده از خشونت و استبداد و خفقان رژیم شاه گفتن که هنر نیست و نهایت به وضع کنونی ای منجر میشود که گوهرخیراندیش تنها گوشه ای کوچک از آن را روایت کرده است .