سیدچمران موسوی *
برنامه ریزی و سیاستگذاری همواره به عنوان یک روش توسعه هدفمند در قالب تدوین برنامههای فضایی، ملی و منطقهای در بین کارشناسان رواج داشته است. تصمیم سازان و برنامه ریزان در جهان پر از تحول و تغییر، نیازمند توسعه رهیافتهای جدید پیش بینی و آمادگی برای آینده پیش روی هستند. همچنین تصمیم سازان در تمام مقیاسهای فضایی با چالشهای جدیدی درباره افزایش پیچیدگیهای محیط تصمیم گیری روبرو هستند. تفکر برنامه ریزی در طول تاریخ ایران افت و خیزهای متعددی را تجربه کرده است از برنامه ریزی تخصیص بودجه برای دورههای کوتاه مدت گرفته تا تدوین برنامههای یکساله، پنج ساله و آمایش سرزمین برای افق 20 ساله. در این میان تفکر برنامه ریزی نیز از دیدگاه سنتی به برنامه ریزی استراتژیک ارتقا پیدا کرده است. در برنامه ریزیهای سنتی عمدتا تکیه بر تحلیل دادههای گذشته بوده و در برنامه ریزیهای آینده نیز عمدتا به ادامه روندها و گرایشات بسنده میشد. اما امروزه تفکر برنامه ریزی مهمتر از گذشته و حال بر مطالعات آینده پژوهی تکیه کرده و از نظریات اندیشمندان این حوزه در جهت برنامه ریزی بهتر استفاده و کمک گرفته میشود.
اینکه مسئله اول کشور، اقتصاد و تقویت بنیادهای اقتصادی است، ضرورتی انکارناپذیر است اما آیا میتوان با بخشنامههای یکشبه، بدون برنامه ریزی و تدوین یک راهبرد بلند مدت در راستای تقویت بنیه اقتصادی کشور، فراهم کردن زمینه برای فعالیت بخش خصوصی قدرتمند و به معنای دقیقتر کلمه مطابق آنچه در سند چشمانداز ۲۰ ساله و افق ۱۴۰۴ آمده یعنی رسیدن به «جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی» قدم برداشت؟ ! در حالیکه وارد برنامه ششم توسعه شدهایم نرخ رشد اقتصادی کشور همچنان از آنچه که در برنامه آمده بود، عقبتر است و طی این سالها متاسفانه دولتها نخواسته و یا نتواستهاند مطابق برنامههای توسعه عمل کنند، تا عملاً رسیدن به اهداف افق ۱۴۰۴ دست نیافتنی به نظر برسد! آنهم درست در زمانی که کشورهای همسایه ما نیز بیکار ننشستهاند و با برنامهریزی دقیق و مدون در حال توسعه و پیشرفت هستند، دولتها در ایران به بهانههای مختلف از عمل به وظایف خود در راستای برنامههای توسعه ۵ ساله سرباز زدهاند.
از سوی دیگر درحالیکه مرحله جدید مطالعات آمایش سرزمین از سال ۷۶ شروع شده، تاکنون با گذشت ۲۰ سال هنوز در مرحله مطالعات قرار دارد و در چهل سالگی انقلاب مسئولان به تازگی از تدوین سند آمایش سرزمین استانهای کشور خبردادهاند. این موضوع درحالی است که سند آمایش سرزمین به عنوان سند بالادستی، الگوی تهیه و تدوین برنامههای توسعه پنج ساله و سایر برنامههای توسعهای کشور به شمار میرود و در آن مزیتهای نسبی استانها احصاء شده و اهداف بنیادین در جهت توسعه تدوین شده است. بنابراین طبیعی است تا زمانی که زیربنا آماده نباشد و بدون برنامه کشور را پیش ببریم، دچار همان روزمرگی، تصمیمات خلق الساعه و لحظهای خواهیم شد که تاثیرات نامطلوبی برجا خواهد گذاشت. در کنار برنامه محوری، ضرورت تحول در نظام اداری ایران بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. نظام اداری ایران امروزه آنچنان عریض و طویل، ناکارآمد، بیمار و فشل است که گاهی اوقات یک شهروند برای انجام سریعتر کارهایش هیچ چارهای جز این ندارد که رشوه بپردازد.
عدم شایسته سالاری در انتخاب مدیران، تصمیمات استخدامی نامناسب، بهرهوری پایین، عدم توجه به نوآوری و نادیده انگاشتن نیروهای مستعد و سیستم نظارتی ضعیف از جمله چالشهای ساختاری نظام اداری ایران است. اگرچه در برنامه جامع اصلاح نظام اداری (۱۳۹۹-۱۳۹۷) اهداف اصلی برنامه؛ تبدیل دولت به دولتی کارا و اثربخش، متعهد به آرمانها و متکی به اعتماد مردم، چابک، انعطاف پذیر و پیشران توسعه در نظر گرفته شده است اما رسیدن به این اهداف بدون توانمندسازی کارکنان و ارتقای کیفی مدیران، کوچکسازی حجم دولت و ارتقای شفافیت، پاسخگویی و مقابله مؤثر با فساد امکان پذیر نیست و در این راه توسعه دولت الکترونیک و بهره گیری از فناوریهای نوین میتواند با جلوگیری از فساد، سبب صیانت از حقوق شهروندان شود و هم اینکه بهرهوری سیستم را ارتقاء دهد.
برآیند مجموعه تلاشهای علمی و اجرایی برای متحول کردن دیدگاه و نگرش دست اندرکاران برنامه ریزی توسعه در سطوح منطقهای و ملی، تدوین برنامههای توسعه کشور بر اساس دیدگاههای علمی جدید، با رویکرد همه سو نگر، با تاکید بر جنبههای توسعه پایدار و استفاده از ابزارهای علمی و فنون ن نویخواهد بود. طبیعی است بدون چنین رویکردی نمیتوان ضمن پاسخگویی به مسایل و نیازهای توسعه متوازن استان ها، موجبات پیشرفت و ارتقای جایگاه کشور را در جهان پرتلاطم و به هم پیوسته کنونی فراهم کرد.
* کارشناس و پژوهشگر مطالعات شهری