رضا صادقیان
برای مرتبهای دیگر شماری از نیروهای نزدیک به جریان اصلاحات در کنار سیاست دوری گزیدن از انتخابات پیشرو و معرفی نکردن چهره برای حضور در انتخابات سخن به میان آوردند، بخشی دیگر نیز خبر از چیرهگی نیروهای وابسته به جبهه پایداری و تسلط کامل آنان در آینده کشور میدهند. رویکرد سیاسی نخست جدای از دور شدن از منش اصلاح و اصلاحطلبی چندان جای بحث و جدل ندارد، اما سیاست دوم به این شرح است؛ به دلیل آنکه از گزند رفتارهای سیاسی هزینهساز و برنامههای جبهه پایداری گرفتار نشویم، میّبایست با تمام توان در انتخابات شرکت کنیم.
جدای از بحث اول و سیاستی که همیشه از سوی جریان اصلاحگرا به حاشیه رانده شده است، نیروهایی که خودشان را اصلاحطلب خطاب میکنند و علاقه دارند از سوی سایر فعالان سیاسی با همین نام و نشانی شناخته و معرفی شوند، بعید است با زمزمه طرحهایی مشابه تحریم انتخابات و یا قهر کردن با صندوقهای رای کنار گود بنشینند و تنها نظارهگر فعالیتها و نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی باشند.
قابل توجه آنکه راه یافتن از طریق صندوق رای به کرسیهای مجلس، شورای شهر، مجلس خبرگان رهبری و ریاست جمهوری برای نیروی که بخش عمده از توان خود را در چنین بزنگاههایی مورد بهرهبرداری قرار میدهد قهر و نادیده گرفتن صندوق رای به زیان کلیت جریان سیاسیاش منجر خواهد شد. اما تکرار سیاست دوم که در انتخابات گذشته نیز شاهدش بودیم تکیه بر ترس و ایجاد دلهره میان شهروندان است. در کشوری که برنامهریزی بلند مدت و تصویری منسجم از آینده در دسترس مردم نیست دامن زدن به این به چنین روشی احتمالا آنان را برای مدتی بر سر موضع مشخص سوق میدهد و پس از چند صباحی رای دهندگان را به جمعیت پشیمان از رای دادن به یک کاندیدا پیوند میدهد.
چنین سیاستی از سوی اصولگرایان نیز مورد بهرهبرداری قرار گرفته است، هنگامی که فعالان اصولگرا عدم شرکت شهروندان دینمدار در انتخابات را به مثابه از دست رفتن دین، آخرت، رواج بیبندوباری و مسائل شرعی در کشور اعلام میکنند دقیقا در حال بسط پروژه ترس و نگرانی از آینده کشور به دست نیروهای طیف مقابل هستند. نیروهای اصلاحطلب نیز دقیقا از همین سیاست بهره میبرند، هنگامی که از دست رفتن کشور، دنبال کردن سیاستهای عجولانه و ماجراجویانه در بخش خارجی و مسدود کردن فضای اجتماعی و یا دیوار کشیدن وسط خیابان و دانشگاه و اجرا کردن سیاستهای تفکیک جنسیتی در دانشگاه سخن گفته میشود در حال ارسال پیام ترس به مخاطبان هستیم، شهروندانی که از ترس حاکم نشدن سیاستهای محدود کننده به پای صندوقهای رای میروند و آرای خود را تقدیم جریان مخالف میکنند.
پُر ایرادترین مسئله به رویکرد ایجاد ترس و دلهره افکنی در جامعه به فردای پس از انتخابات بازمیگردد. به شرایطی که هر کاندیدای رقیب از فضای انتخابات و هیجانات جاری در جامعه دور شدند، به روزهایی که یکی از کاندیدا پیروز میدان شده و لباس ریاست جمهوری را به تن کرده و دقیقا به زمانی که مردم از تمام شعارها و تلاطم حاکم بر جامعه بسیار فاصله گرفته و به زندگی روزمره بازگشتهاند. بیشک در چنین بازه زمانی دلهره و ترس از مردم دور شده است اما در چنین زمانی آنچه برای مردم بیش از همیشه از اهمیت برخوردار خواهد شد دقت آنان به برنامهها و سیاستهای وعده داده شده در انتخابات است، انگشت نهادن به مطالبات و خواستههایی که در انبوه جمعیت از سوی شهروندان و با صدای بلند اعلام شده و از طرف کاندیدای مورد نظر قول مساعد در راستای پیگیری و به سرانجام رسیدن آن داده شده است، بخشی از مطالبات شهروندان خواهد بود. تردیدی نیست که انجام نشدن هر کدام از وعدههای داده شده که براساس ایجاد ترس موفق به کسب آرای شهروندان شده حاصل نگردد و به عنوان خواستههای شهروندان بر زمین باقی بماند، برای مرتبهای دیگر و این بار به دلیل انجام نشدن وعدههای داده شده ناامیدی را در فضای جامعه گسترانده خواهد کرد.
خلاصه آنکه؛ شاید با ایجاد ترس و دلهره افکنی بتوان بخش گستردهای از آرای خاکستری موجود در جامعه را به دست آورد، ولی مهمترین نکته آن است که کسب رای با توجه به سیاست ترس آفرینی نتیجهای به غیر از افزایش مطالبات شهروندان و ناتوانی از پاسخ مناسب به آن دادن در پی نخواهد داشت و چنین امری برای طیف سیاسی که به دنبال سیاستهای ایجابی است در تضاد است.