به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۲۸ - ۱۶:۵۴
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۵ ساعت ۱۲:۱۹
کد مطلب : ۱۹۱۴۴۷

بدترین رای ما در لیست امید کاظم جلالی بود

گروه سیاسی: داوود حشمتی در سایت امتداد نوشت: کاظم جلالی نماینده دست راست لاریجانی امروز 14 آبان ماه 98 از سمت خود استعفا داد. در این باره دو نکته وجود دارد:

1- جلالی چون می داند در مجلس آینده جایی ندارد، عرصه را خالی کرد تا با فشارها به سفارت ایران در مسکو عزیمت کند. رزومه کاظم جلالی را بررسی کردم. هیچ گاه در وزارتخارجه نبوده یا پست معادل سفارت ندارد. چه برسد به اینکه قرار باشد او را به سفارتخانه ای مهم مانند سفارت روسیه بفرستند. تنها کورسوی رزومه او ریاست گروه دوستی پارلمانی ایران و روسیه است در مجلس هفتم. آیا چنین روزمه ای می تواند دلیلی بر انتصاب وی به این سمت شود؟

2- جلالی یار نزدیک لاریجانی است. خودش گفته بود: هر جا رئیس باشد (منظور لاریجانی است) همانجا هستم. در ابتدای مجلس دهم هم او قصد کاندیداتوری نداشت. چون اساسا تیم لاریجانی متوجه شده بودند امکان ورودشان به مجلس با رای مردم نیست. آنها حتی در خواب هم نمی دیدند با چنان رای بالایی یاران سابقشان در جریان اصولگرایی را کنار بزنند. اما اصرار و تلاش لاریجانی او را وارد انتخابات کرد تا با رای من و شما به لیست امید، وارد مجلس شود.

حالا او مجلس را رها میکند تا به پستی بالاتر و ماندگارتر برسد. این یکی از بدترین رایی هایی بود که ما در انتخابات دادیم. وقت بازنگری اساسی در استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس است. استراتژی اصلاح طلبان این بود: یک افراطی کمتر در مجلس. حالا وقت بازنگری است. آیا حضور چند رسایی در مجلس بهتر بود یا حضور کاظم جلالی؟ در چهارسال گذشته جلالی و فراکسیون مستقلین جزو تلاش برای تداوم ریاست لاریجانی چه کار دیگری انجام دادند؟ امثال کاظم جلالی تا ابد به ما و مردمی که به او رای دادند مدیون است.

ما قطعا با حرف زدن و واکاوی اشتباهاتمان و درس گرفتن از آنها راه را برای تکرار این خسارت ها مسدود می کنیم اما با این وجود چرا باید چنین فردی به جایگاهی رفیع تر صعود کند؟ با چه مبنایی او شایسته سفارت در سفارتخانه ای مهم مسکو است؟

ظاهرا این دسته «همیشه ماندگار در قدرت» قصد ندارند هیچ وقت هم بازنشسته شوند. هربار هم به آنها انتقاد میشود، پاسخشان این است: به جای ما رسایی و کوچک زاده ها انتخاب شوند بهتر است؟ اما چه کسی گفته که ما باید همواره مقید به انتخاب میان بد و بدتر باشیم؟ اگر نتوانیم بد را تبدیل به مطلوب کنیم، دیگر چه فرقی است میان بد و بدتر؟ هر دو در آن سوی خط کشی «مطلوبیت» قرار دارند