«اُپورتونیست» باشیم یا «پوپولیست» فرقی نمیکند
17 آبان 1398 ساعت 14:37
حمزه فیضیپور
رنگ صدق و رنگ تقوی و یقین
تا ابد باقی بود بر عابدین
رنگ شک و رنگ کفران و نفاق
تا ابد باقی بود بر جان عاق (مولانای دل)
الَّذِینَ یتَرَبَّصُونَ بِکمْ فَإِنْ کانَ لَکمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَکنْ مَعَکمْ وَإِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیکمْ وَنَمْنَعْکمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ یحْکمُ بَینَکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ ۗ وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا «منافقان آنانی هستند که نگران و مراقب حال شمایند، چنانچه برای شما فتح و ظفری پیشاید (برای اخذ غنیمت) گویند: نه آخر ما با شما بودیم؟! و اگر کافران را فتح و بهرهای رسد به آنها گویند: نه ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه کردیم و شما را از آسیب مؤمنان نگهداری نمودیم؟! پس خدا فردای قیامت میان شما و آنان حکم کند، و خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود» (نساء /141)
یک پیام از آیه فوق به عنوان مطلع ورود در تشریح عنوان متن:
منافقان فرصتطلبند واز هر پیشامدى به سود خود بهره مىگیرند. یتَرَبَّصُونَ بِکمْ...
مفهوم و ریشهی تاریخی دو اصطلاح «اپورچونیسم و پوپولیسم»:
اپورچونیسم یعنی فرصتطلبی به مفهوم منفی آن، آنگونه که در فرهنگ معین آمده است: فرصتطلبی، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص. «این اصطلاح بیشتر در فلسفه کمونیسم و از طرف نویسندگان و فلاسفه کمونیست در مورد طبقات متوسط (بورژواها) بخصوص در نیمه اول قرن بیستم زیاد بکار رفته و آنرا از خصائص افراد طبقه متوسط میشمارند که بزودی همراه تغییر اوضاع سیاسی تغییر رنگ سیاسی میدهند». مبنای فکری اپورتونیستها جهت دست یابی به اهداف شحصی مجموعهای از "فعالیتها و تدارکات فریبکارانه و مزورانه " است. تکیه گاه عادتی و رفتارِ باورمندانه و اعتقادیشان نگاه ابزاری به امور برای تحقق اهداف مدنظرشان میباشد به عبارت دیگر از نظر این تیپ شخصیت افرادِ خودخواه: " هدف وسیله را توجیه میکند". گزارههای اخلاقی- انسانی را شعار میدهند اما بدون باور به آنها و در عمل این گزارهها را در جلوی پای رسیدن به اغراص شخصی و اهداف و منافع چون گوسفند قربانی ذبح میکنند.
از منظر باورهای دینی (رفتارهای صادقانه بدور از حیله و فریبکاری، یا دستیابی به اهداف از مسیر مشروع که اگر اینگونه نباشد به فرمایشِ مولا علی "ع" از مسیر نامشروع به اهداف دست یافتن خود مصداق شکست خوردن است و نه پیروزی «الغالب بالشر المغلوب» و نیز نگاه تئوریک صاحب نظران حوزه علم سیاست و اجتماع؛ از جمله «میشل فوکو» دست یابی به اهداف و مثلا «قدرت» باید مشروعیت داشته باشد و فایده مندی قدرت در جامعه را " مشروعیت " آن میداند به این معنا که بدون هویت سیاسی روشن واز راه تزویر، مکر، نگاه ابزاری داشتن و فرصت طلبی کسب مشروعیت امکان ندارد. لذا فرصت طلبان در آرزوی تحقق آسان و بدون هزینه دادن رویه و روش روشنی در فعالیتهای فکری- سیاسی ندارند. و به اصطلاح فارسی از هر طرف که باد بوزد گندم خود را باد میدهند. نان به نرخ روز خوردن، مجاهدان شنبه بودن. به عبارتی این شرایط و زمان هست که زیرساخت باورهای آنها را شکل میدهد. این آقایان فرصت طلب یا ابن الوقتها به وقت پیروزیها حاضرِ حاضر هستند و به زمان تقسیم منافع خیلی هم طلبکار و ثابتقدم!
پوپولیسم یا نظریه عوام گرایانه مفهومی شبیه اپورتونیسم دارد و در مراد و مرام هم نظر و هم باور! این نظریه فلسفی بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامهٔ مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف میپندارد. تاریخچهٔ آن را به اواسط سدهٔ نوزدهم و به جنبشهای مختلفی که در سرزمینهایی مثل شوروی سابق به وقوع پیوستهاست، میرسانند. یعنی از بابت ریشه تاریخی شکل گیری با اپوذتونیستها هم ریشهاند. «ریشهٔ عوامگرایی در میان روشنفکران تندرو روسیه در دههٔ ۱۸۶۰ با ظهور نارودنیکها (مردمباوران) پدید آمد. نارودنیکها بر آن بودند که روسیه بیآنکه مرحلهٔ سرمایهداری را بگذراند میتواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را میتوان بر کومونهای روستایی گذاشت. در دههٔ ۱۸۷۰ دانشجویان نارودنیک به روستا (میان مردم) رفتند تا تخم انقلاب را در میان مردم بپراکنند. طرفداران این دو نظر و مرام با توسل به هر ابزاری درصدد رسیدن به میزهای ریاست و قدرتند و کسب وزارت و یا وکالتی را از هر راه ممکنه ولو نامشروع (نه بر مبنای خواست واقعی مردم) دنبال میکنند.
بذری که این دو مرام هم اندیش در جامعه میکارد محصولش مرگ سرمایههای اجتماعی و فکری است؛ به چیزی که نامش را دردمندی برای جامعه و اصلاح و پیشرفت بنامیم اعتقاد ندارند، باورآنها سواری روی موج احساسات و هیجانات کاذبی است که فریبکارانه یا بوجود میآورند و یا از بسترهای موجود در جامعه که مولد این احساسات هست نهایت بهره برداری را مینمایند. در جامعه ما به لحاظ نظری، باورهای دینی، گزارهها و آموزههای معرفت دینی اینگونه مرامها را نه تنها مذموم میذانند که افراد جامعه را به لحاظ سلامتِ اخلاقی (اخلاق سیاسی – اجتماعی) از این دو مرام ناپاک فکریِ فریبکارانه بر حذر میدارد؛ چرا که اساس و پایهی فکری این گونه افرادِ فرصت طلب و به ظاهر مردم مدار! ! فریب افکار عمومی و زیر پا گذاشتن صداقت مردمانی است که گاه حسب شرایطی، در دام شعارهای دروغین آنها گرفتار میشوند. اگر بخواهیم مصداق بیاوریم کافی است در ادبیات سیاسیساری و جاریِ جامعه خودمان به دستهها و باندهای سیاسی با تابلوی "اصول گرایی" و "اصلاح طلبی" نظری بیاندازیم و حد و مرز شعارها و عملکردشان را مورد سنجش قرار دهیم.
البته نگارنده قصد تعمیم دادن صفت مذموم و ناپسند عوام گرایی و فرصت طلبی فریبکارانه را به همه افرادی ندارم که با مشی اصلاح طلبی و اصول گرایی فعالیت سیاسی دارند، چه بسیار اشخاص متشخصِ دین باور و نخبه گرایی که در هردو حریان مشغول فعالیت باورمندانه هستند اما در مقایسه با " فرصت طلبان " و سایه نشینان تاثیرگذاری راهبردی کمتری دارند. فرصت طلبان نخبه گریز چهار چشمی مترصد بزنگاهها هستند، در هردولتی و به وقت اتمام دوره آن دولت در اندیشه چگونگی هضم در دولت بعدی هستند تا استمرارطلبانه اهداف و اغراض شخصیشان برآورده شود، به تنها چیزی که نمیاندیشند و خود را سرزنش نمیکنند همان شعارهای مردم پسندی است که ابزارگرایانه با آن به قدرتی رسیدهاند ومردمان مظلوم و صاحبان اصلی آن قدرت را به بوته فراموشی میسپارند وبیشتر مواقع طلبکارانه و در اوج نخوت و تکبر به مردم نظری میاندازند بی آنکه فایده و یا خدمتی نصیبشان کرده باشند. چه در دولت پوپولیست سابق و چه در میان دولتمردان فعلی ابزارگرایانه به رای مردم نگریستند و مینگرند.
در دولت فعلی جالب آنجاست که ریاست محترمجمهور در یک سخنرانی به ایام تبلیغات انتخابات 96 واژهای را بکار بردند که اشاره به فرصتطلبان داشت: کفش نیمبندکشیدهها! اما همین تیپ افراد در سطوح مختلف مدیریتی جای خوش کردند و در یک هویت سیاسی مجهول فرصت طلبانه و بدون توجه به خواستهای عموم جامعه در حوزههای مختلف در اندیشه منافع شخصی و خانوادگی هستند. آنچه که دولت روحانی را زمینگیر کرده و از چشم رایدهندگانش انداخته است حضور مستمر فرصتطلبان مسوولی است که هیچ گونه مسوولیتی را در قبال کژکارکردها و نارضایتیها عمومی نمیپذیرند و یا پاسخگوی وضعیت موجود نیستند و شاید یک دلیلش سال 1400 باشد و استمرار کاریشان در آن دولت نیز!، اگر آمار اختلاسها و سوءاستفاده از موقعیتهای مدیریتی و شیوه انتصابات همین افراد سودجوی فرصتطلب را در کنار هم قرار دهیم به یک نتیجه خواهیم رسید که در دایرهی بسته مدیریتی، فرصتطلبان جولان میدهند و گردش نخبگان در سطوح مدیریتی مختلف در جامعه را بر نمیتابند و با انواع و اقسام برچسبهایی که اتفاقا شناسه واقعی هویتی آنها میباشد شایستگان را به کنجی میرانند.
لبته در طول تاریخ همواره اینگونه افراد بودهاند، «افرادی که ازعصر ۲۵مرداد تا۲۷مرداد زنده باد مصدق میگفتند و درست در۲۸مرداد شعارمرگ برمصدق میگفتند همان شعبان بیمخهایی که بزرگترین ضربهها را به سیستم مدیریتی کشور زده اند. مدیران فرصتطلب و ابنالوقتهایی که اغلب در انتخابات صبحانه کاری با اصولگرایان میخورند نهار را با اصلاحطلبان هستند و شام نیز پاچهخوار مستقلین و همواره هم سعی دارند در کادر دوربین درکنار مدیران ارشد قراربگیرند». تا زمانیکه ساختارها و مراکز تصمیم گیری پذیرای اینگونه افراد منفعتطلبِ فرصتگرا هستند همچنان باید شاهد بی اعتمادی احتماعی، تضعیف روحیهی انسانها آزاده، مومن و کارآمد و بی انگیزگی آنها در ورود به فعالیتهای سیاسی باشیم.
نتیجه آنکه اگر دولتمردان فعلی بر پوپولیستهای دوره نهم و دهم ایراد میگرفتند اینک خود به مراتب پوپولیستوارتر چرخه آن را تکمیلتر نموده و در دام فرصتطلبی فرصتطلبان، اندیشه سودگرایانه برآورده شدن نفع شخصی را به یک فرهنگ و باور در کنشگری معطوف به کسب قدرت تبدیل نمودهاند و جامعه را به این سمت کشاندهاند که باور کنند و البته باور کردهاند که: نابرده رنج گنج میسرتر میشود! با این وحود نگارنده که خود رای دهده به این دولت بوده است بر این باور میباشد که همه چیز میگذرد ولو آنکه بر فرصتطلبان به خوشی و بر دلسوزان به دل ریشی بگذرد و معتقد به آن اصول اخلاقی هست که در وادی سیاست هویت مجهول و ملون را در راستای کسب اهداف امری نامشروع و ناپایدار میداند که آنچه جاودانه هست و ماندگار؛ رنگ صدق در هویت سیاسی ماست و نه «رنگ آن گروهی که ازرق لباس و دل سیهاند».
من لم یتق وجوه الناس لم یتق الله عزو جل آن که از مردم پروا نکند از خدا نیز پروا نمیکند. (امام حسن عسکری " ع ")
این همه سفره فتاده گونهگون
تا که باشد آدمی را آزمون
آزمونی سخت چون بار گران
شیر بیشه بایدش این امتحان
نان عزت نان پاکست و عزیز
نان ذلت نان عبدست و کنیز
حیف دندان روی هر نانی رود
اف بر آنکه نان هر خوانی خورد
همتی جانا که در دنیای دون
خانه بیهمتان گردد نگون
همت عالی مردان بزرگ
بر کند از ریشه کوههای سترگ
کد مطلب: 191553