به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۶ - ۱۵:۳۵
 
۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴ ساعت ۱۹:۱۱
کد مطلب : ۲۲۲۹۳۲
درباره مبتلایان به بیماری سندرم داون

معصومیت کرموزومی؛ دومین لشکرکشی مغولی‌ها

علی میرزامحمدی*
بشر بی رحمانه یاد گرفت هر آنچه  را که با عادت زندگی روزمره اش متفاوت است در حصار کنترل خویش اسیر کند. برایش اسامی خاص جعل کند و در زیر میکرو سکوپهای قدرتمند سوژه آزمایش و تحقیق سازد. برای انسان‌های متفاوت آسایشگاه و بیمارستان بسازد و هر لحظه و هر دقیقه تحت نظر بگیرد تا مبادا ورود آنها در زندگی انسانهایی که به خیال خودشان عادی هستند خللی وارد کند. سالمندان را در آسایشگاه و بیماران روح و روان را در تیمارستان! بشر فراموش کرد که انسان‌های متفاوت جلوه‌ای از معجزه خلقت هستند. تلنگری به بشر. تذکری به باورهای منحرف شده اش. یکی از زیباترین جلوه‌های این تفاوت خلقت، انسان‌هایی هستند که پزشکی نوین به اسم سیندرم داون آنها را معرفی کرده است. زیبایی این انسانهای به ظاهر متفاوت در آن است که همه آنها در هر گوشه دنیا، فارغ از هر نژاد، ظاهر و خصلتهایی مشابه دارند. مغولی‌های دوست داشتنی در تمامی دنیا پراکنده هستند. لشگری از انسانهای بامزه. یکی از این دوست داشتنی ها، در محله ما احمد نام دارد که با من هم رابطه دوستی دارد. جنس دوستی با احمد بسیار متفاوت از جنس دوستی‌های دیگر است. او از جنس دوستانی مانند "حسن آقا" نیست که 8 میلیارد که نه، 800 میلیارد به حساب رفیق دم کلفت اش واریز کند!؟ او به جای پول بیت المال لبخندی از وجودش تقدیم شما می‌کند. از ته دل می‌خند و ابهت تمدن تو خالی متکی به پول را به سخره می‌گیرد. او صبح‌ها با بقچه‌ای در دست راهی نانوایی می‌شود تا برای پدرو مادر پیر خود و دیگر اعضای خانواده نان بگیرد. گاهی که در مسیر نسبتا" طولانی خانه تا نانوایی خسته می‌شود رانندگان مسیر سوارش می‌کنند. سلام کنی جوابت را می‌دهد. و گاهی هم خودش سلامت می‌کند. احمد عاشق شبیه خوانی است و دوست دارد نقشی در شبیه خوانی‌های محله داشته باشد. او در دسته‌های عزداری پرچمی در دست می‌گیرد که پولهایی به آن سنجاق شده است. او از بی و غل و غش‌ترین عزاداران حسینی است. احمد بستنی زیاد دوست دارد. او سالها پیش برای خوردن بستنی وارد یخچال ماشین حمل بستنی شده بود و راننده بی خبر هم ساعتی بعد وقتی درب یخچال را باز کرده بود متوجه احمد شده بود!؟ احمد در بیان احساساتش رودربایستی ندارد. اگر تشنه و گرسنه باشد به شما خواهد گفت. او هیچ آزار و اذیتی به کسی نمی‌رساند. نه دشنامی می‌دهد و نه حرف زشتی بر زبان جاری می‌کند. اما اگر شوخی کنی شاید جوابی بدهد که انتظارش را نداری. اگر در حق اش محبت کنی خوشحالی و رضایت را در چشم‌ها و چهره اش خواهی دید. 
لشگر مغولی‌های دوست داشتنی که در سراسر دنیا پراکنده هستند یادآور کودکی‌های همه ما هستند که با گذشت عمر تمام نمی‌شود. اعضای این لشگر همیشه کودک باقی می‌مانند. دنیا می‌تواند منتظر دومین لشکر کشی جهانی مغولی‌ها باشد. لشگری که هیچ تشابهی با لشکر خونخوار مغول‌ها ندارد. لشکری از تمامی جهان. فارغ از نژاد، مذهب، جنسیت، زبان و حتی سن. به جای کلاه‌خود صورتکهایی خندان و به جای شمشیر عروسک در دست خواهند داشت. به جای نیزه، پرچم هایی رنگی. به جای چهره عبوس، صورتی خندان. به جای نعره، کف زدن‌های کودکانه. اگر این لشکر جدید به سراسر دنیا حمله کنند بی شک شادی و لبخند را به ارمغان خواهند آورد. لشگری از انسان‌های معصوم که در کودکی‌های همیشگی خود به انسان‌ها یادآور می‌شوند به معصومیت از دست رفته خود فکر کنند. شک ندارم اگر این لشگر قصد جهانگشایی داشته باشد، احمد ما نیز یکی از سربازان شجاع آن خواهد بود!
* جامعه شناس
 
برچسب ها: سندرم داون