به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۹:۳۲
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۸ ساعت ۱۲:۱۰
کد مطلب : ۱۴۵۴۸۵
احیای اخلاق و امید،

رسالت ایران و ایرانیان در سال 97

نماد سال 1397، سگ است كه معناي وفا و ثروت مي‌دهد.
نماد سال 1397، سگ است كه معناي وفا و ثروت مي‌دهد.
لیلا واحدی
دموکراسی خواهی، دموکراسی‌سازی و پرورش امید در سایه این خواستن و ساختن از رهگذرصندوق رای، بهترین تعبیری است که می‌توان از سیاست ایران در سال 96 ارائه داد. سالی که گرچه روزهای زمستانی منتهی به بهار آن دیگر آیت الله هاشمی رفسنجانی را نداشت اما نزدیک‌ترین شخص به او از منظر دیدگاه‌های سیاسی یعنی حسن روحانی بار دیگر کاندیدای حضور در پاستور بود. حضوری که تیم اعتدالیون برای استحکام ریشه‌های آن چهار سال دیگر زمان می‌خواستند و برای به دست آوردن این زمان چشم به صندوق‌های رای داشتند. اصلاح‌طلبان، اصولگرایان، اعتدالیون، رادیکال‌های پایداری و جمنایی‌های تازه تجمیع شده، جریان‌هایی بودند که برای تاثیرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به میدان سیاست ایران گام گذاشتند. این میان «محمود احمدی نژاد» و دارودسته بهاری‌اش در آخرین روز سال 95 به رغم تمام تحذیرها و تنذیرها و قول و نامه‌ها، حامی کاندیداتوری حمید بقایی شدند؛ نامزدی که پرونده مفتوح او در ماه‌های بعد به یکی از سوژه‌های داغ سیاسی و رسانه‌ای در ایران بدل شد. تاکیدات همه مقامات و مسوولان کشور برای برگزاری انتخاباتی قانونی، پرنشاط و عاری از تخلف در حالی در رسانه‌های خبری و محافل سیاسی مورد توجه قرار می‌گرفت که در واپسین روزهای سال 95 گروهی از فعالان رسانه‌ای و مدیران کانال‌های نزدیک به دولت بازداشت شدند و تا ماه‌ها پس از پایان انتخابات خبری از آزادی آن‌ها نبود.

اصلاح‌طلبان از همان روزهای آغازین رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری، بار دیگر حسن روحانی را تنها اصلح خود در این میدان معرفی کردند و گرچه برخی طیف‌ها و شخصیت‌های نزدیک به این جریان گاهی سخن از کاندیداهای دیگر بر زبان می‌راندند اما تقریبا حمایت اصلاحات از روحانی مسجل شده بود. حضور چهره‌هایی چون «سید مصطفی هاشمی‌طبا» و «اسحاق جهانگیری» هم از همان ابتدا برای پوشش کاستی‌های حضور روحانی و پیش‌دستی در اتفاقات غیرقابل پیش بینی، بود. اصولگرایان اما به سیاق چهارسال گذشته بار دیگر اسیر دام افتراق و تشتت شدند. معتدلین این جریان به روحانی گراییدند، دیگران اما سازهای مخالف و اغلب ناکوک نواختند که کوک‌ترین آن‌ها جمنا بود. جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در چندین نوبت نشست‌هایی برای وحدت برگزار کردند. ثمره این وحدت، حضور همزمان «ابراهیم رییسی» و «محمدباقر قالیباف» بود، دو کاندیدایی که گرچه هر کدام بر استقلال حضور تاکید داشتند اما جمنا هر دو را نامزد خود می‌دانست. «مصطفی میرسلیم» هم نام دیگری بود که جمعیت حزب موتلفه از آن رونمایی کرد و به سکوت چندین ساله خود درعرصه انتخابات پایان داد. پایداری‌ها اما در دو راهی حضوری مستقل و یا آمدن زیر پرچم جمنا‌تردید داشتند،‌تردیدی که تا لحظه آخر برپا ماند و نه از سعید جلیلی خبری شد و نه از دیگر پایداری‌های چند آتشه.

سناریوی احمدی‌نژاد اما در روز ثبت‌نام کمدی تلخی بود، در حالی که تقریبا تمام رسانه‌ها و ناظران دلیل حضور او در ستاد انتخابات کشور را همراهی حمید بقایی می‌دانستند، رییس جمهور پیشین یکباره نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد.‌تراژدی سناریو بهاری‌ها، با رد صلاحیت رییس و معاون رقم خورد و رییس جمهوری هشت ساله کشور، صلاحیت حضور مجدد در انتخابات ریاست جمهوری را نیافت. اسامی شش نامزد ریاست جمهوری در 31 فروردین 96 از رسانه ملی اعلام و به این‌ترتیب ماراتنی یک ماهه برای تعیین دوازدهمین رییس جمهوری نظام آغاز شد. مناظره‌های این شش نفر در ایان تبلیغات گرچه تلخ و گزنده بود اما تکلیف خیلی از موضوعات را مشخص کرد. قالیباف که به پشتوانه حضور 12 ساله در شهرداری تهران و نیز سه دوره کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، این بار با 96 درصد توان خود آمده بود تا علیه 4 درصدی‌ها قیام کند درهمین مناظره‌ها کم فروغ ظاهر شد و درمیدان گفتگو، مغلوب سخنوری‌های روحانی، صراحت جهانگیری و آگاهی هاشمی طبا شد. جمنایی‌ها که به او برای پوشش کاستی‌های رییسی چشم امیدها داشتند در نهایت مجبور شدند برای حفظ رای رییسی او را کنار بگذارند و گرچه به نفع نامزد هم فکر خود کنار رفت اما در عمل همه سبد رای او به ابراهیم رییسی نرسید. سردار، خلبان، دکتر گرچه در بخشش‌های نجومی سابقه جالبی داشت اما در مقام کاندیدای ریاست جمهوری، اپوزیسیون‌وار، از ظلمی سخن می‌گفت که نجومی‌دهندگان و نجومی‌گیرندگان بر مردم 96 درصدی روا می‌داشتند و خود را ناجی این ظلم و ستاننده داد از بیداد. اما حنای رابین هود بازی‌ها برای مردم دیگر رنگی نداشت و شاید نظرسنجی‌های محبوبیت او را مجبور به کنار رفتن از روز رای گیری کرد.

حضور اسحاق جهانگیری، نتیجه گمانه زنی‌هایی بود که ماه‌های پیش از انتخابات ریاست جمهوری از سوی اتاق فکر روحانی به گوش می‌رسید. گمانه‌هایی که حضور کاندیدایی پوششی برای تاثیرگذاری بیشتر اعتدال در صحنه رقابت‌ها را ضروری می‌دانست. پیش از ایام ثبت نام بسیاری از رسانه‌ها و محافل سیاسی و خبری از وجود این کاندیدای مطمئن بودند اما حضور شخصیتی چون اسحاق جهانگیری در قامت معاون اول رییس جمهوری، چندان مورد انتظار نبود و شوک تازه‌ای بر سازو کار انتخابات تعبیر می‌شد. جهانگیری از همان لحظه ثبت نام، دلیل حضورش را حمایت از برنامه‌های دولت و شخص حسن روحانی معرفی کرد. هرچند بسیاری از رسانه‌های مخالف دولت کوشیدند او را به سبب محبوبیت در مناظره‌ها رقیب روحانی جلوه دهند اما انصراف او در روزهای پایانی تبلیغات این تلاش‌ها را نافرجام ساخت. جهانگیری با صراحت همیشگی خود در ایام انتخابات، از آنچه مهرورزان طی هشت سال بر سر کشور آورده بودند سخن گفت و بسیاری از ناظران روشنگری‌های او را سبب افت رای رقیبی دانستند که قرار بود قدم در راه عدالت ورزی! بگذارد.

مصطفی هاشمی طبا کاندیدای دیگری بود که گرچه از همان ابتدا رقیبی جدی برای هر دو جریان محسوب نمی‌شد اما در روشن شدن ابعاد برخی رویدادها در جامعه تاثیر بسزایی داشت، او را پیروز میدان اخلاق در مناظره‌ها نام دادند و از شیوه انتقاد او نسبت به اوضاع کشور بسیار تقدیر شد، هاشمی طبا هم در نهایت به نفع حسن روحانی از انتخابات انصراف داد و به سبد رای خود را تقدیم تدبیر و امید کرد. مصطفی میرسلیم شاید ناشناس‌ترین کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم بود، موتلفه‌ای که وزارت ارشاد دولت دوم سازندگی را در کارنامه داشت و شاید همین کارنامه بود که شانس او را برای حضوری قدرتمند در صحنه انتخابات با اما واگر‌های بسیاری روبرو ساخت. میرسلیم در شبکه‌های مجازی به سبب برخی اقدامات خود در دوران وزارت ارشاد مورد انتقاد قرار گرفت و در نهایت به نفع ابراهیم رییسی از انصراف داد.  

ابراهیم رییسی اما همان تک‌ برگ برنده و آس جمنایی‌ها بود که با خبرهای آمدن ونیامدن، دعوت و لبیک به دعوت، پخش آرد و نبات‌های آستان قدس رضوی و دیگر حاشیه‌های اطرافش، چندین ماه پیش از آغاز رقابت‌های انتخاباتی در سطح خبرهای سیاسی مطرح بود. جمنایی‌ها بر وجهه و توانایی او برای پایان دادن به چهارسال شکست انتخاباتی حساب کرده بودند و در تبلیغات گسترده رسانه‌ای او را هم منجی جریان خود و هم نجات‌بخش کشور معرفی می‌کردند، گرچه فروغی در مناظرات و برنامه تبلیغاتی نداشت اما به سبب تجمیع آرای دیگر اصول‌گرایان و به مدد پروپاگاندای پر نفوذ اطراف خود با اختلافی 10 میلیونی، نفر دوم انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نام گرفت. حسن روحانی اما پیروز این رقابت‌ها بود؛ عوامل پیروزی‌اش اما تنها محدود و محصور به توانایی‌های خاص او نبود، دولت مستقر او طی چهار سال گذشته در آزمون برجام سربلند بیرون آمده بود و به سبب همین سربلندی هر روز دولتی علیه ایران شمشیر نمی‌کشید و یاوه‌های نتانیاهو به خط‌مشی سازمان ملل برای قطعنامه‌های بیشتر بدل نمی‌شد. برجام بهشت برینی برای ایران نساخته بود اما کشور را از جهنم تهدیدات جنگ رهانیده بود و این خود می‌توانست برگ برنده روحانی در انتخابات باشد. رقبای او هم گرچه با تمام قوا در میدان حاضر بودند و پشتیبانان قدر قدرتی هم در پی، اما دوران بسیاری‌شان تمام شده بود و جامعه (دستکم بیشنه جامعه) بر گفتمان مطرح شده از سوی آن‌ها وقعی نمی‌نهاد.

 «امید» شعار روحانی هم در انتخابات سال 92 و هم انتخابات سال 96 بود، شعاری که برای زندگی ضرورتی غیرقابل انکار و محبوبی برای جامعه به ویژه جوانان  بود. بسیاری از جوانان و زنان و مردان این سرزمین نه برای روحانی و حزب اعتدال و توسعه که برای حراست از این امید با تمام توان تلاش کردند و از صندوق رای نام حسن روحانی را با 24 میلیون رای بیرون آوردند. گرچه برای حفظ این امید تکاپوی فراوانی شد و حتی تعدادی از جوانان این کشور به دلیل تبلیغ آن به زندان رفتند اما تلالو این الماس گرانبها با خراش‌هایی که برخی تصمیمات به آن داد، کدر شد و مردم را دلگیر. روحانی کابینه را در عین محافظه‌کاری بست، اصلاح‌طلبان را که برای پیروزی‌اش خون‌دلها خورده بودند در حد «حبیب الله بی طرف» بازی داد و به سمت اعتدال و توسعه گرایید. گرچه بزرگان اصلاحات بارها اعلام کردند که سهم‌خواه کابینه نیستند اما عملکرد روحانی چندان به مذاق جوانان اصلاحاتی خوش نیامد و شاید این همان نقطه سقوط امید در شعار تدبیروامید روحانی بود. رییس جمهوری پس از تنفیذ و تحلیف به گونه‌ای سخن گفت و رفتار کرد که گویی دوران تبلیغات روحانی دیگری در وجود شیخ دیپلمات حلول کرده بود و اکنون با رسیدن به مقصد می‌توان پل‌های پشت سر را خراب کرد. قول و قرارش برای رفع حصر و فقر در حد گفتگوها و نشست خبری سخنگوی دولتش باقی ماند و قشرهای متوسط و پایین جامعه را چندان اقناع نکرد. وزرای کابینه در ایام بحرانی زلزله و سقوط هواپیما و غرق شدن سانچی چندان عملکرد مورد توجهی نداشتند و بازهم امیدها برای خروج از بحران‌ها کم‌رنگ‌تر شد. تمام دوری‌های روحانی از شعار امیدش، انفجار اعتراض را در دی ماه سال 96 رقم زد.

بهانه اقتصاد بود اما شعارها به جاهای باریک کشید، بسیاری دستگیر و تعدادی هم کشته شدند. روند ناامیدسازی از تدبیر نتیجه داده بود و این میان هم روحانی و اصلاح‌طلبان و هم جریان رقیب، مقصران اصلی این ناامیدسازی بودند. روحانی با محافظه‌کاری خود از وعده‌های انتخاباتی خود عبوری آرام داشت و تنها به گفتارهای شاعرانه و هشدارهای نکنید و نکنیم بسنده کرد. بسیاری از اصلاح‌طلبان هم اعتراضات دی ماه را بر نتابیدند، دشمن‌سازی از مردم عادی، محکومیت اعتراض‌ها و نادیده گرفتن دغدغه‌ها از سوی جریان اصلاح‌طلب، فاصله فرسخی جامعه با جریان اصلاحات را به نجومی بدل کرد و مردم از این جریان هم ناامید و سرخورده شدند. اصولگرایان تندرو هم گرچه به نیت تضعیف دولت به استقبال اعتراضات دی‌ماه رفته بودند و حتی خود در برپایی آتش تجمعات به بهانه اعتراض به دستگاه اجرایی از یکدیگر پیشی می‌گرفتند اما دود این آتش در برخی شعارها بود و به چشم این گروه هم رفت. اعتراضات دی ماه تن نحیف امید را که 9 ماه برای احیای آن فرصت بود و امکانات، بار دیگر در کمای بی تدبیری برد.

مردم معترض بودند و هیچ کس جز اعلام برحق بودن این اعتراضات واکنش دیگری نداشت. امیدی که با تلاش‌های جوانان این سرزمین به در حال ثمر دادن بود، با همدستی هر سه جریان اصلاح‌طلب، اصولگرا و اعتدالیون بار دیگر روزهای سختی را در پیش رو خواهد داشت. روزهایی که میزان اعتماد مردم به تدبیری برای بهبود کم شده است و دولت راه سختی برای تحکیم دوباره این اعتماد و احیای امید در پیش دارد. اما این مفهوم شورانگیز گرچه به تارمویی بند است، اما به همان میزان با دمیدن مسیحای صداقت و یکرنگی از سوی مسوولان و تکاپوی جامعه می‌تواند بار دیگر نقش‌آفرین نخست کشور در داستان پیشرفت و حفاظت از منافع ملی باشد. روزهای سال 97 برای اقتصاد و سیاست، اجتماع و فرهنگ ایران روزهایی غیرقابل پیش‌بینی هستند. روزهایی که هم می‌توان آن‌ها را دشوار دانست و هم می‌توان امیدوار به بازگشت امید به این روزها بود.

هم می‌توان از خطر فروپاشی در اقتصاد سخن گفت و هم می‌توان امید داشت که مسوولان انقلابی برای نابودی فساد و تبعیض و رانت در این عرصه برپا دارند. هم می‌توان گریبان سیاست ایران را در دستان تندروهایی دانست که چیزی جز منافع خود و جناح‌شان را مهم نمی‌دانند و هم می‌توان به بازگشت اخلاق و صداقت به این عرصه امیدها داشت. اجتماع ایران را هم می‌توان در حال فروپاشی توصیف کرد و هم می‌توان امیدوار به بازگشت عقلانیت در سیاستگذاری‌ها و هنجارها در رفتارها بود. در فرهنگ ایران هم می‌توان منتظر رسیدن سونامی‌های ابتذال بود و هم امیدوار به تحکیم هنرهای اصیل و ایرانی. با تمام بیم و امیدهای کوچک و بزرگ به استقبال سال 97 خواهیم رفت و این مام وطن با تمام  کهولت‌ها و نامردمی‌های دیده و نادیده، با تمام امراض ریز و درشت خود، اکنون نیازمند تک تک ماست. ایرانی که برای به ثمر نشستن امیدهایش بهترین جوانان آن جان دادند اکنون به تدبیری جز محافظه‌کاری و بی‌اخلاقی نیازمند است،‌تریبون‌داران اصیلی را می‌طلبد که بايد حفظ حرمت امامزاده باشند، مردان کارکشته‌ای در عرصه سیاست می‌خواهد که به ایران نگاه ملی داشته باشند، به مفسران تازه‌ای نیارمند است تا از دل سنت و سیره آدابی تازه برای قرن بیست و یکم بجویند و جوانان و نوجوانان ایران را نه با جوش دادن کلاهکی بر سر جعبه برق، بلکه با منطقی درست و آرام به راه بیاورند. نیاز ایران در سال 97 شاید اخلاقی باشد که با رقص دخترکان 8 ساله تحریک نشود و آبروداری کند از هر اشتباه سهوی که سیره حضرت امیر (ع) همین بود و تاکیدش نیز همین.