اشاره: اين مقاله در روز ۵ خرداد ۱۳۹۲ يعني اندكي قبل از برگزاري انتخابات رياستجمهوري در بهار منتشر شد كه به دليل مقتضي ايام، عينا و با همان كامنتهاي منتشره در آن روزها، بازنشر داده مي شود.
کورش شفیعی ایراننژاد
گروه سياسي: به هر حال و به هر دلیل (هرچند غیر منطقی و توجیه ناپذیر)، کاندیدای محبوب و حداکثری، مطلوب، عملگرا و اعتدال پیشه جریانِ منتقدِ رویههای جاری، ناباورانه صلاحیتش محرز نگردید(!)؛ تا میدان برای یک رقابت درون گفتمانیِ اصولگرایی فراهم شود... تا اصولگرایانِ مسلط بر تمام ارکانِ قدرتِ حاکمه، با خیالی راحت، این رقابتِ مفرّح را نظاره گر باشند و با آسودگیِ خاطر، منتظر بمانند تا یکی از این خودیهای دوست داشتنی، ظفرمندانه و بی دردسر بر کرسی ریاست جمهوری جلوس نماید.
این مقاله قصد ندارد که بار دیگر در خصوص اجحافی که ازاین منشِ تمامت خواهانه، بر خواست و رأی عده کثیری از مردم تحمیل شد سخنی به میان آورد، چرا که هرچه گفته شود تکرار مکرراتی است که دلسوزانِ سرنوشت میهن، مدتهاست که فریادش میکنند و البته غریو این نالهها به جایی نمی رسد. در این مجال روی سخن با "دوستان" است. دوستانی که (به حقّ) دلسرد شده و انگیزه و امیدشان برای ادامه راه اصلاح طلبی کمرنگ تر شده است و (به ناحقّ) تصمیم بر انفعال و قهر از صندوقهای رأی گرفته اند و بر طبل تحریم انتخابات ميکوبند؛ و یا شاید این واکنش را، جلوه ای مؤثر از نافرمانیِ مدنی میپندارند. روی این سخن (هر چند به ظاهر تند و گزنده باشد) با "دوستان" است. دوستانیکه اگر روش پیشنهادی شان (تحریم)، در میان دوستداران اصلاحات فراگیر شود، نتیجه ای جز خوشحالیِ طیف تماميتخواه، در بر نخواهد داشت...
می خواهم از این "دوستان" سؤالی داشته باشم: شما به غیر از شرکت در انتخابات و تمرکز و اهتمام بر انتخابِ تک گزینه اصلاحات (از میانِ دو گزینه باقیمانده موجود)، چه راه حل دیگری پیشنهاد ميکنید؟... باور کنید که انفعال و کنار گود نشستن؛ و از جایگاهِ "من میفهمم و شما نه!"، عدم مشارکت در انتخابات را تجویز کردن؛ کار شاقّی نیست!
قبول دارم که اکنون، محکوم کردنِ طرفدارانِ کنشهای اصلاح طلبانه مسالمت آمیز؛ به خوش باوری و ترس و ساده لوحی، ژست روشنفکرانه جذاب و عامه پسندی است! ... اما آخر که چه؟... بر فرض که حال (باتوجه بر رد صلاحیت گزینه رأی آورمان) مشخص شده باشد که پیش بینی شما مبنی بر عدم رعایت عدالت در فرآیند انتخابات، بر مدعای ما که کورسوی امیدی در رعایت حق و انصاف ميدیدیم، رجحان داشته است... آیا اندیشیده اید که نتیجه راه حلِ شما چه میتواند باشد؟...
آیا فکر میکنید نتیجه عدم مشارکت، این خواهد بود که از فردای انتخابات؛ تحریمهای بین المللی برداشته میشود، وضع اقتصاد و معیشت و بیکاری و مسکن و غیره بهبود ميیابد، مدیران لایق به مصادر حساس بر میگردند، فیلترینگ از اینترنت و ممیزی از کتاب و پارازیت از امواج براشته میشود، گشت ارشاد از خیابانها جمع آوری میشود و شما به سایر مطلوبهایتان ميرسید؟...
یا شاید میپندارید که فردای روز انتخابات؛ مسئولین، متنبّه شده، از شما عذرخواهی نموده و از این مشارکتِ پایین، افسوس خواهند خورد؟... اگر اینطور فکر ميکنید (که قطعاً چنین نیست) آنوقت باید به ذکاوت و فراستِ شما شک کنیم! و اما اگر عده معدودی هم به این امید بسته اند که عدم مشارکتشان، زمینه را برای دخالت نظامی بیگانه و تغییر قهریِ این سیستم ، مساعد میکند؛ که در اینصورت باید گفت: «تاسف بر طرز فکری که نتیجه اش استقلال و تمامیت ارضی کشور را به مخاطره افکند.»...
پس چه باید کرد؟ چه اندیشه و عملی به طریق صواب نزدیکتر است؟
ما ميدانیم که: دوره گذار به سمت دموکراسیِ واقعی و دستیابی به سقف آرمانهای آزادیخواهانه مردمسالار، یک دوره طولانی همراه با تحمل سختیها و مرارتهای فراوان است و فرآیندِ تحققِ آرمان دموکراسی، پروسه زمانبری است... ما خود را نسلی ميانگاریم که چه بخواهیم و چه نخواهیم، به هر حال بخشی از این وظیفه تاریخیِ دوره گذار به سوی دموکراسی (با همه سختیهایش) بر عهده ما نهاده شده تا بلکه روزی؛ فرزندان (و شاید نوادگان مان) به آن دست یابند. ما فکر میکنیم با انفعال و نشستن و ادعا کردن، کاری به پیش نخواهد رفت! ما معتقدیم که رفرمی که توسط بیگانه انجام شود پایدار نخواهد بود و خواسته های واقعی ما را تأمین نخواهد کرد!
ما معتقدیم این کشور، نه دیگر طاقتِ یک انقلاب و نه دیگر تحمل یک جنگِ خانمانسوز!... ما معتقدیم که تنها راه، فقط و فقط "اصلاح" است؛ هر چند این اصلاح، بطئی باشد و مثلِ بازیِ "مار و پلّه"، توأم با فراز و فرود های آنچنانی... ما معتقدیم عدم احراز صلاحیتِ ناباورانه کاندیداهای مورد نظر اصلاحاتمان، و حتی شکستِ کاملاً محتمل در انتخابات نیز، گامی رو به جلو در جهت تحقق آرمان دموکراسی است. ما اعتقاد داریم حتی در چنین شرایطی که امکانِ اِعمال خواست واقعی اکثریت مردم از طریق صندوقهای رأی میسر نیست؛ باید لااقل خودمان ملتزم به رعایت قواعد دموکراتیک باشیم و مخالفان دموکراسی را وادار نماییم که حداقل در ظاهر هم که شده خود را مقید به رعایتِ گفتمانِ دموکراسی بدانند...
این خواسته مخالفان ماست که مُهر اثبات بر این عبارت زده شود که: "رأی مردم تزئینی است"... آنان در ذات خود، قائل به دموکراسی نیستند، به حقانیت و لزوم مردمسالاری باور نداشته و هدفی هم جز نا امید کردن مردم از این فرآیند ندارند. اینکه ما آنها را وادار به استفاده از ادبیات دموکراتیک و (حتی شده کفِ) رفتار دموکراتیک نمائیم، در این گذار سختِ تاریخی، دستآورد کمی نیست؛ هرچند شتابی مطابق میل ما نداشته باشد!
چه لازم است که حتما در زمین حریف بازی کنیم (57431)