روح الله قاسمزاده
مقدمه: دیگر زمانی به پایان رسیدن یک سال کاری دیگر درتاریخ پر فراز و نشیب ایران باقی نمانده و فرصتی است تا باتوجه بدان نقدی نیز بعملکرد دولتمردان داشت. با نگاهی کلی به عملکرد یک ونیم ساله ی دولت (که برخی اصراردارند آن را دوساله بنامند!) میتوان عینکی کل نگررا برای نقد وبررسی آن برگزید. هم میتوان آن را تماما سیاه دید و به یک سویش نهاد و هم میتوان تصویری کاملا قابل دفاع از آن متصور شد. والبته که میشود عینکهای قالبی و دست و پاگیر را هم کنار گذاشت و پای دیده تعمق و تعقل را به میان آورد و پس از آن این پرسش را مطرح کرد: "دولت شایستگی حمایت را دارد یا خیر ؟"...
ساده انگارانه است اگر بخواهیم با برشماری خدمات مفید و مثمر وزارت بهداشت و سیاست خارجه و اندک تغییراتی در سایر زمینه ها کاملا از این دولت دفاع کنیم و بیهوده تر از آن زمانی است که به سبب به بار ننشستن برخی مطالبات هم چون رفع حصر، توسعه ی سیاسی مطلوب و مصائب اقتصادی، اقدامات و برنامه های دولت را مایوس به نظاره بنشینیم و مدام سرکوبش کنیم.
در آستانه سال جدید دوراهی حمایت یا عدم حمایت برای بسیاری پدیدآمده و مسئله ای است بس مهم؛ که اگر هریک ازاین دوراه پارادایم غالب شود سرنوشت انتخابات94 و 96 وآینده ی سیاسی ایران را تعیین خواهد کرد. حال باید چه کرد؟!... پاسخ به این سوال را با راهکار تمثیل به پیش میبرم (پاسخ نهایی با خود شماست). تصور کنید شوره زاری سوخته با حداقل زرع –که اغلب آفت خورده اند- را بدون آب جاری، قنات و چاه به کشاورزی بسپاریم و از او بخواهیم پس از چهار سال باغی خوش آب و رنگ – و نه بهشت گونه و ایده آل – را به ما تحویل دهد. پس از یک سال و اندی از کنار زمین رد میشوید و شاهد هستید که باغبان شوره زارلم یزرع را آهسته و کند به بستری قابل کشت تبدیل کرده. خوب منطق چه حکم میکند؟ تلاش این کشاورز ستودنی نیست؟
دولت نیز حکم همین کشاورز دست تنها را دارد که شوره زار(اقتصاد) را به بستری قابل کشت، اعتماد و رویش کرده. البته هنوز آب جاری (مسئله ی رفع حصر و توافق هسته ای) که بایستی عوامل طبیعی دیگری دست به دست کشاورز بدهند حل نشده است. در این میان البته باغبان مان همکاران کارکشته ای را به یاری خویش خوانده (ظریف، مقیمی و شمخانی) تا زرع های آفت خورده را (مدیران ضعیف میانی) را از بذرهای رویان جدا نماید تا شاید بتواند در این زمینه نیزگامی بردارد.
حفر چاه (بیکاری، ازدواج، مصائب جوانان و فارغ التحصیلان) البته عرق بیشتری بر جبین می نهد که او نیز از پای ننشسته و دارد تلاش خویش را میکند. و البته ستودنی است تلاش او برای هموار شدن راه آمد و شد به باغ (توسعه ی سیاسی) و تجهیز بیشتر آلات کشاورزی(تحزب) دریک سال پیش رو (با تغییرات مصرانه ی به وجودآمده در ساختار راکد و محافظه کار وزارت کشور). البته که نیک میدانیم این دو مورد به چند دهه کارجهادی نیاز دارد (چنان که پس ازگذر36سال ازعمرجمهوریتمان هنوز بدان به شکل مطلوبی دست نیافته ایم). تمام اینها را بایستی دید و سپس پرسید: باید چه کرد؟!...
اگر واقع گرا باشیم برایمان روشن است که اخراج کشاورز و تخریب دوباره ی باغ مشکلی را حل نخواهد کرد؛ علی الخصوص آنگاه که باغبان مسئولیت گریز قبلی هوس برگشت به باغ را داشته باشد!! پس بی توجه به سنگ پرانی، سرقت اموال و فحاشی سایر باغبان های محل که کینه ی اشتری از باغبان مان به دل دارند (استیضاح و تخریب چهره ی وزرا و کابینه)، باید بیل زدنهایش را ستود و ضعفهایش را به او گوش زد کرد تا ملک را روینده ترو خوش آب و رنگ تر به صاحبان اصلی اش (مردم) بازگرداند.
من خودم به عنوان یکی ازصاحبان ملک ازاین همه تغییربه وجود آمده در باغ خشنودم و البته که اندکی ناخوش ازعدم همکاری زیردستان باغبان که دراولین فرصت به باغبان این موارد را گوش زد کرده ام و خواهم کرد. چه باید کرد؟ نتیجه گیری نهایی با شما شریکان من و صاحبان اصلی این باغ است... یادمان نرود که از عمر ایده آل گرایی و اتوپیاپرستی چهار دهه گذشته و پایانش هیچ حاصلی برای سینه چاکانش نداشته!
* فعال اصلاح طلب و عضو بنیادامید ایرانیان استان خراسان رضوی