به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۰۸:۳۷
 
۳۸
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۵ ساعت ۱۷:۵۹
کد مطلب : ۵۱۵۰۲

طنز 110 ساله دهخدا درباره فرجی‌دانا

طنز 110 ساله دهخدا درباره فرجی‌دانا
رضا ساکی در ستون طنز روز ایسنا نوشت: علی‌اکبر خان دهخدا دقیقا 110 سال پیش در شماره‌ پنجم صوراسرافیل نوشت: «اگر چه دردسر می‌دهم، اما چه می‌توان کرد که نشخوار آدمیزاد حرف است. آدم حرف هم که نزند دلش می‌پوسد». حالا حکایت ماست که بعد از 110 سال هنوز همان حرفی را می‌زنیم که در صدر مشروطه می‌زدند. یعنی مشکل همان است. فقط دهخدایش شده است منِ طنزنویس، صوراسرافیلش شده است ایسنا و مخاطبی دارد که هنوز که هنوز است، یا وکیل‌الدوله است یا وکیل‌الطایفه یا وکیل‌الاقوام. یعنی کأنه دهخداست که از پس سالیان دراز هنوز فریاد می‌زند که کبلایی، وکیل باید وکیل‌المله باشد، مثل آن‌هایی که هستند. پس امر نشدنی هم نیست.

الغرض همچنان بعد از 110 سال گیر کار همچنان در رعایت کردن یا نکردن حق‌الناس است. اگر امروز ممالک کره یا مالزی پیشرفت کرده‌اند و ما همچنان در 1325 هجری قمری مانده‌ایم، در همین خاله‌بازی کردن ماست. دخترعمه، بورسیه فلان جا، پسردایی استخدام بهمان جا، عمه مشاور بیسار وزارت، عمو معاون فیسار اداره. مثل ایالات ما که هر وقت ایلی بر ایل دیگر چیره می‌شود و در انتخابات رای می‌آورد، حکومت فامیلی تشکیل می‌دهد. یعنی همه‌ کارمندان می‌شوند فلان‌وند، فلان‌پور، فلان‌زاده، فلانی، ‌فلان‌نژاد، پورفلان، فلان‌وندی و ... و انگار همه چیز تقسیم می‌شود. از بورس داخله و خارجه بگیر تا بورس چیزهای دیگر. حالا اگر یک نفر پیدا شد خواست انگشت بگذارد روی فقط گوشه‌ای از این ماجرا، باید با کله کوبیدش زمین! چراکه نه؟!

خلاصه که ماجرا ماجرای همیشگی هزارفامیل است. یک نفر در برابر هزار نفر. مثل قدیم. گویی که ناف بعضی جاها و برخی مفاهیم را با تکرار تاریخ بریده باشند.

باقی بقای‌تان!