به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۶ - ۱۹:۳۵
 
۱۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۷ ساعت ۲۰:۰۲
کد مطلب : ۴۶۵۷۱
مقاله وارده

فوتبال ترجمان سیاست اینجایی است!

وقتی شکست نام پیروزی می‌گیرد!
گروه مقالات: متن وارده زير توسط آقاي ایواز طاها با اندكي تلخيص منتشر مي‌شود:
1. چند روزی در رسانه‌ی خودخوانده‌ی ملی جشن برپا بود. جشن باخت تیم فوتبال به آرژانتین. روز بعد از همین باخت، گوینده‌ی رادیو جوان که ظاهرا دستور گرفته بود الکی خوش باشد، در جایی از برنامه پیروزی تیم ملی را تبریک گفت. بعد که دید زیادی تند رفته است، کلمه "پیروزی" را با " بازی دلچسب" عوض کرد. البته این شادمانی تنها به تریبون تک‌گوی رسمی محدود نماند و دنیای مجازی را نیز درنوردید. از پایگاه‌های مجازی اصلاح‌طلبان گرفته تا چپ‌گریان و از محافظه‌کاران گرفته تا سلطنت‌طلبان و از بی‌سی‌سی گرفته تا خبرگزاری فارس همه دست‌افشان و پاکوبان زبان به تمجید گشودند. این شادمانی پس از بازی با بوسنی‌هرزگوین جای خود را به دال تهی "غیرت و تعصب" داد که معمولا ناتوانی‌ها و عقب‌ماندگی‌ها را روکش می‌کند.

2. در افتتاحیه‌ی جام جهانی 1990 وقتی کامرون آرژانتین را شکست داد، می‌شد از تعجب شاخ درآورد. چرا که آن زمان فاصله‌ی فوتبال غنی و فقیر بسیار زیاد بود. ولی اینک که تیم یک کشور فقیر افریقایی بنام غنا با بازی درخشانش نفس آلمان را می‌گیرد، کاستاریکا ایتالیا را شکست می‌دهد و شیلی اسپانیا را از جام بیرون می‌اندازد، نمی‌دانیم باخت شیرین دیگر چه معنا دارد؟ جواب روشن است. برای ملتی که اقتصادش لقمه‌ی چپ شهری مثل دوبی شده است ولی همچنان از شکوه و عظمت حرف می‌زند، باید هم یکی دو بازی دفاعی هنر بزرگی جلوه کند. ملتی که به خاطر مصالح سیاسی به توهم بیجای خودبزرگ‌بینی دچارش ساخته‌اند، باید هم به بهانه‌ی حقیری شادمان باشد. چه راست گفت برتراند راسل وقتی در 1920 از روسیه شوروی، که بر طبل آرمان‌های بزرگ می‌کوبید، برگشت: «روزی خواهد آمد که برای این مردم سرگرمی‌های نازل به بزرگترین فضیلت‌ها تبدیل خواهند گشت.»سرانگشت البته به نظر من برای این پدیده سبب مهمتری وجود دارد: اغتشاش واژه‌ها.

3. برخلاف تصور جوانانی که به خیابانها ریختند تا اندوه دیرپا را به چالش بکشند، در حقیقت آنان به اشاره‌ی دوپهلوی نهاد قدرت رقصیدند. رقصی برای دل خود به منفعت دیگری. مثل حضور سوژه‌های مستأصل در شبکه‌های اجتماعی که با هر نوشته‌ی اعتراضی و هر لایک بی‌خاصیت و نفرت‌انگیز، دلاری به جیب گردانندگان این شبکه سرازیر می‌کنند. نهاد قدرت در ایران بر هرچه شکست است نام پیروزی می‌دهد تا در اغتشاش واژه‌ها شناخت واقعیت ناممکن شود. این اغتشاش در عین حال بهانه‌ی لازم را فراهم می‌آورد تا مردم آرزوها، رویاها و محتوای فروکوفته‌ی ناهشیار جمعی را به جای واقعیت بگیرند و ارضا شوند.
لکن قدرت از منظر دیگری نیاز به اغتشاش دارد: در اختیار گرفتن نیروی واژه‌ها برای افاده‌ی هر معنای دلخواه. وقتی ایران دومین رتبه‌ی فلاکت و دومین رتبه‌ی مردم ناشاد جهان را کسب می‌کند، فلاکت و عقب‌ماندگی در کار نیست، پیشرفتی در میان است که بسیار درخشانتر و واقعی‌تر از پیشرفت واقعی است. ‌وقتی از نظر آزادی مطبوعات در زمره‌ی آخرین کشورهای جهان قرار گیرد، مردمسالاری ادعایی نقصانی نمی‌گیرد. احمدی نژاد انتخابات را باخت ولی پیروز شد؛ تمامی مملکت را به فلاکت انداخت ولی پیروز شد؛ اختلاس‌های رنگارنگ و چندین و چند هزار میلیاردی به راه انداخت ولی لکه‌ای ننگ بر دامن حامیانش ننشست. چرا؟ چون پیروزی، پیشرفت، درست‌کاری و حقانیت عده‌ای تابع گفتار و کردارشان نیست، ذاتی است. چنان است که گویی اینان با همه‌‌ی اشتباهاتشان برحق‌اند و دیگران به رغم همه خوبی‌های احتمالیشان تبهکار و دژم‌خو. ... اینها حتی خراشی کوچک بر جبین مشروعیت‌ها نمی‌نهند. حقانیت بعضی‌ها من عندی و خدادادی و ناوابسته به عمل است.

4. من حسادتی به شادمانی ندارم. چه عیبی دارد همسایه‌ی من حتی به فرض انکار هویتم از برد تیمی به وجد آید. عیب کار در آن است که فوتبال ترجمان سیاست اینجایی است وقتی شکست نام پیروزی می‌گیرد!